مفاهیمی چون حقوق بشر و آزادی بیان و دمکراسی، به هم گره خورده اند، داشتن هیچ کدام از آنها بدون حضور دیگری ممکن نیست.
در هیچ جامعه ای نمی توان مدعی تکریم حقوق بشر بود، اما آزادی بیان نداشت، یا دمکراسی در آن وجود نداشته باشد.
بدون وجود آزادی بیان، هیچ گاه دمکراسی شکل نخواهد گرفت، چه آنکه قبل از انتخاب، باید آزادی بیان وجود داشته باشد تا شهروندان بتوانند با چشمانی باز به نقد گزینه های مختلف بپردازند و در نهایت انتخاب درست خود را داشته باشند.
اکنون می توان با قاطعیت گفت که راه رسیدن به دمکراسی و آزادی بیان و حقوق بشر در جامعه ایران، از جاده نقد بی پروای اسلامی می گذرد.
در اینجا با صورت خیلی خلاصه به ارتباط آزادی بیان، حقوق بشر و دمکراسی با اسلام می پردازم:
- با وجود اسلام و بدون شکسته شدن حرمت اسلام، نمی توان به دمکراسی در ایران دست یافت، چه آنکه قران به صراحت می گوید (اکثرهم لایعقلون) و یا بی هیچ شرمی دم از برده داری می زند. براستی چگونه می توان با وجود دینی که به برده داری معتقد است، دم از دست یافتن به دمکراسی زد؟
- بنا به قانون اسلام، در صورتی که یک مسلمان تصمیم بگیرد دینش را عوض کند، باید کشته شود. یعنی در این دین چیزی به نام آزادی اندیشه وجود ندارد، یا اگر کسی به انتقاد از پیامبر اسلام بپردازد، سزایش مرگ است، چگونه می توان با وجود چنین قوانینی در اسلام، دم از آزادی بیان در جامعه اسلامی زد؟
- تناقض و فاصله اسلام از حقوق بشر، بی نیاز از هیچ توضیحی است، دینی که در آن دستور به تجاوز به زن شوهردار و اسیر داده می شود، برده داری وجود دارد، دستور به سنگسار می دهد و یا مخالفین اسلام را بکشید، در تناقض آشکارا با حقوق بشر است.
اگر نکات بالا را کنار هم بچینیم، به راحتی می توانیم ببینم که بدون نقد اسلام، بدون شکستن حرمت اسلام، برقرار دمکراسی در جامعه خواب و خیالی بیش نیست.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar