30 juni 2011

درباره دادستان فریبکار تهران (ارژنگ داودی)

دست نوشته ای از زندانی سیاسی ارژنگ داودی در بارۀ اعمال سرکوبگرانه و غیر انسانی عباس جعفری دولت آبادی از جنایتکاران علیه بشریت که نام او در لیست بین المللی ناقضین حقوق بشر ثبت شده است جهت انتشار در اختیار "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران "قرار داده شده است. متن آن به قرار زیر می باشد: 
در پی درگیری فیزیکی خادم معاون زندان رجایی شهربا علی عجمی زندانی سیاسی در بند 4 سالن 12که منجر به ضرب و شتم و آسیب دیدگی وی از ناحیه مچ پای راست گردید..
مادر این زندانی سیاسی که در مشهد زندگی می کند سراسیمه خود را در گرمای تیرماه به تهران رسانده و با مراجعه به دفتر دادستان آقای دولت آبادی خواستار ملاقات حضوری با فرزندش شد که ابتدائا مخالفت شد ولی پس از اصرار مادر و تاکید کردن مشارع الیها در دفتر دادستان ،بالاخره طی نامه ای مجوز ملاقات با فرزندش صادر شد.
ولی فردای آن روز یعنی پنجشنبه 2 /4/ 90 که به زندان مراجعه می نماید بعد ازچند ساعت سرگردانی مسئولان زندان رجایی شهر به وی گفتند که از دفتر دادستان زنگ زده و نامه وی را ابطال کرده اند. این حرکت چندش آور می رساند که صدور نامه فوق الذکر صرفا برای این بوده که مادر زندانی را از سر خود وا کند و حتما نام مشارع الیها را هم در لیست سیاه قرار داده اند تا در صورت مراجعه بعدی حتی اجازه ورود به ساختمان مربوط به دادستان را نیز نداشته باشد زهی بیشرمی است! 
صبح روز دوشنبه 6 تیرماه 90 در بند 4 سالن 12 از طریق بلندگو به سالن زندانیان سیاسی اعلام شد که آقای فراهانی به نمایندگی از آقای رشته احمدی معاون امنیتی دادستان تهران به زندان رجایی شهر مراجعه نموده و منتظر است تا درخواست های کتبی زندانیان سیاسی را جمع آوری و به دادستان آقای دولت آبادی ارائه بدهد.
اکثریت قریب به اتفاق کسانی که نامه نوشتند تقاضای ملاقات با خانواده و امکان تماسی تلفنی را از وی داشتند . 
اینجانب ارژنگ داوودی که از صدر تا ذیل رژیم ولایت فقیه را به رسمیت نمی شناسم و هرگز از آنان تقاضایی نداشته و ندارم مطلب زیر را خطاب به دادستان تهران اعلام می دارم. 
بی دادستان نامحترم تهران به نام دولت آبادی آیا شرم نمی کنی که از تاریخ 11/9/89 تا کنون علی رغم 4 بار مراجعه همسرم به دفتر دادستانی مرا از ملاقات با خانواده محروم کرده ای ؟
آیا شرم نمی کنی که از تاریخ 4/11/89 تاکنون مرا از تماس تلفنی با خانواده محروم کرده ای ؟ 
در کدامین زندان و در کدام جای دنیا زندانیان برای دیدار با خانواده و یا تماس تلفنی با آنها بایستی در خواست کتبی بنویسند آنهم نه برای مسئولان زندان بلکه برای دادستان.
شرمتان باد نه یک بار بلکه هفتاد و پنج میلیون بار،
اژنگ داوودی
تیرماه 1390
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
گزارشگران ویژه شکنجه سازمان ملل متحد
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا 
سازمان عفو بین الملل

28 juni 2011

نامه سرگشاده زندانیان سیاسی خطاب به ملت ایران درباره آقای جمشید صادق الحسینی قربانی سیاست های امنیتی




نامه سرگشاده جمعی از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج در مورد وادار کردن یک زندانی سیاسی به مصاحبۀ تلویزیونی علیه خود توسط بازجویان وزارت اطلاعات تحت عنوان جاسوس برای اثبات حرفهای دروغ حیدر مصلحی وزیر اطلاعات جهت انتشار در اختیار "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران "قرار گرفته شده است که متن آن به قرار زیر می باشد:


با درود ،


آنچه در پنجشنبه شب 2 تیرماه 90 برنامه ساعت 22:30 شبکه 1 جمهوری اسلامی تحت عنوان دشمنان ملت ، پخش گردید و ما و همه مردم ایران مشاهده کردند حاوی نکاتی در خور تأمل بود که لازم دیدیم به اطلاع افکار عمومی برسانیم . 


در این برنامه که پیرو زمینه سازیهای تبلیغاتی قبلی قرار بود مستندی درباره 30 جاسوس بازداشت شده اخیر باشد ، آقای جمشید صادق الحسینی ، همبندی ما در زندانهای اوین و رجایی شهرکرج به عنوان یکی از 30 جاسوس معرفی شد. در این شوی تلویزیونی با مونتاژ گفتار و تصویر چنان وانمود می شد که ایشان طی ماههای اخیر دستگیر شده است، حال آنکه بازداشت آقای صادق الحسینی در بهمن 87 بدون هیچ ارتباطی با 30 جاسوس آمریکا صورت گرفته بود و به عنوان یک حقه تبلیغاتی مطرح گردید.


واقعیت این است که آقای صادق الحسینی 30 ماه قبل دستگیر شده پس از تحت فشارهای روحی و روانی و یا وعده های فریبنده مجبور به اعتراف شده بود و نهایتا به حبس ابد محکوم گردید. با شناختی که از ایشان و سوابق وی داریم بر خلاف تلاش فیلم مونتاز شده با صحنه های هیجانی مرتبط با آقای صادق الحسینی تنها عنوانی که در مورد وی صدق نمی کند ، دشمن ملت است.


در این فیلم که بر اساس جنگ روانی تحت تهمت و افترا تهیه گردیده بود شامل اکاذیبی می باشد که ازمصادیق بهتان و تشویش اذهان عمومی به ویژه خانواده های زندانیان سیاسی است که قابل پیگرد قضایی می باشد. جالب اینکه در مستند پخش شده آقای صادق الحسینی کوچکترین اشاره ای به همکاری با آمریکا ،و یا ذکر جاسوسی برای هیچ سازمان دیگری نکرده است ، بلکه گفت چگونه در پی یافتن شغل بهتر و زمینه سازی برای تحصیلات بالاتر بوده است .


کاش ماجرا به اینجا ختم می شد، نه تنها به زعم و تهدید مأمورین آبروی ایشان و خانواده اش به عنوان ، دشمنان ملت ، برخلاف ابتدایی ترین اصول انسانی نشانه گرفته شد بلکه اصل ماجرا این است که به شهادت همبندیان ، طی یک ماه گذشته مأمورین وزارت اطلاعات بارها و بارها از تهران به کرج آمده اند این جوان را تحت فشار و وعده و وعید قرار دادند تا خود را به عنوان یکی از جاسوسان امریکایی بازداشت شده اخیر معرفی و مصاحبۀ دیگری انجام دهد. ولی وی در این مرحله چون دریافته بود که نتیجه ای جز بازپرسی شدن در انتظارش نمی باشد و تطمیع ، حول آزادی و قسم بازجویان قابل اتکا نیست ، زیر بار این تهدیدها و تطمیع ها نرفت و به همین دلیل مورد کینه و انتقام مأمورین قرار گرفت.


از نکات دیگر فیلم پخش شده حاشیه های یک سویه خانم روانشناس مورد وصول نیروهای امنیتی است . آیا بهتر نبود در سخنان سرکار خانم به جای جملات بی ربط و کلیشه ای روانشناسی مسئولان نیز روانکاوی می شدند تا این سوال اساسی مطرح می شد که چه بر سر جوانان این جامعه آورده اند که دانش آموختگان بهترین دانشگاههای کشور همانند جمشید صادق الحسینی که دانشجوی المپیاد ... و ممتاز مشهد و تحصیل کرده دانشگاههای پلی تکنیک تهران و علم و صنعت ایران در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد بوده است بنا به ادعای مسئولان مذکور برای رسیدن به موقعیت های بهتر تحصیلی و شغلی به فضاهایی نزدیک می شود که می تواند دارای چنین خطر پذیری بالایی باشد و به کوره راه خطربرسد . آیا این مسائل نباید مورد بررسی و تحلیل های روانشناسی اجتماعی قرار گیرد ؟ آیا اینها نشانه ای از فروپاشی اجتماعی و نابودی سرمایه های انسانی نیست ؟


با فرض اینکه آقای صادق الحسینی در شرایط تحت فشار بازجویی و یا احتمالا تطمیع دست به اعتراف جاسوسی علیه خود زده باشد ، بر اساس قانون مجازات اسلامی ، مجازات جرم جاسوسی حداکثر 10 سال است ونه حبس ابد ، ولی آقای صادق الحسینی با وجود شرایط مبهم درباره ادعای جاسوسی نه به 10 سال بلکه به حبس ابد محکوم شده است .


آیا این است مفهموم عدالت اسلامی .این پرسش بنوعی نیز مطرح است که مأموران وزارت اطلاعات اگر واقعا مقصودشان خدمت به ملت ایران است با فرض در معرض خرید قرار گرفتن جوانان ، آیا باید آنها را از معرکه برهانند یا اینکه برای اثبات فرضیات شخصی خود و یا پاداش گرفتن و ترفیع با عمر و زندگی جوانان و خانواده هایشان بازی کنند. 


کوتاه اینکه ما به عنوان جمعی از همبندیان آقای جمشید صادق الحسینی خواستار آن هستیم که با زنندگاه تهمت و افترا برخورد شده و از خود و خانواده ایشان اعاده حیثیت به عمل آید تا آبروی انسانها ، قربانی دعواهای جناحی و انتقام گیری های شخصی نشود .


امضاکنندگاه : 1- عیسی سحرخیز 2- حشمت الله طبرزدی 3- کیوان صمیمی 4- علی عجمی 5- رسول بداقی 6- بهروز جاوید تهرانی 7- حعفر اقدامی 8- رضا بوکانی 9- خالد حردانی 10- سیامک مهر 11- سید محمد مهدی زالیه 12- کریم معروف عزیز 13- ماشاءالله حائری 14- مسعود باستانی 


جمعی از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج


تیرماه 1390

27 juni 2011

شرایط وخیم یک زندانی در سلولهای انفرادی بند 1 زندان گوهردشت کرج

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" شرایط حاد جسمی زندانی حسن حسین پور که 45 روز در سلولهای انفرادی بند1 شکنجه گاه زندان گوهردشت کرج بسر می برد.
زندانی حسن حسین پور 30 ساله، اواخر اردیبهشت ماه توسط باند مافیایی زندان که زیر نظر مردانی رئیس زندان،خادم معاون زندان و فرجی نژاد رئیس اطلاعات زندان عمل می کنند و به دستور آنها به این زندانی که نسبت به شرایط غیر انسانی و طاقت فرسای زندان اعتراض کرده بود با تیزی و سایر ابزار حمله ور شدند و او را از ناحیۀ سر، هر دو دست و کمر هدف قرار می دهند.زندانی حسین پور در اثر این ضربات بشدت زخمی و دچار خونریزی می گردد و همچنین جمجمۀ او دچار شکستگی می شود.
او در حالت وخیمی به بهداری زندان منتقل می شود و پس از بقیه زدن زخمها و بهبودی نسبی وی را به سلولهای انفرادی بند 1 منتقل می کنند.در حالیکه زخم های او هنوز التیام نیافته بود پاسداربندها از انتقال او به بهداری زندان جهت درمان خوداری می کنند.
زندانی حسن حسین پور پس از چند روز قرار داشتن در سلول انفرادی بدون داشتن حداقل امکانات و دردهای شدید از پاسداربندها می خواهد که او را به بهداری زندان منتقل کنند ولی افسر پاسدار میرزا آقایی همراه با چند پاسداربند دیگر بجای انتقال وی به بهداری زندان او را به اتاق شکنجه که در زیر آشپزخانۀ سالن 3 بند1 قرار دارد و فاقد دوربین مداربسته می باشد می برند و وی را آماج باتونهای خود قرار می دهند بطوریکه بخیۀ زخمهای او باز می شود و خون از زخمهایش جاری می شود.
زندانی حسن حسین پور با شرایط حاد جسمی بیش از 45 روز است که در سلولهای انفرادی بسر می برد و زخمهای او عفونت کرده است و خطر جانی این زندانی را تهدید می کند. 
زندانی حسن حسین پور از سال 1385 تا کنون در بازداشتگاه آگاهی شاهپور و زندان گوهردشت کرج بسر می برد او محکوم به اعدام و 21 سال زندان می باشد.هنگام محاکمه از دشتن وکیل محروم بوده است و توسط فردی بنام عزیز محمدی که بنابه اعتراف خودش هنگام مصاحبه با یکی از روزنامه های دولتی اعلام کرده بود که بیش از 3500 حکم اعدام فقط در تهران صادر کرده است. این جنایتکار علیه بشریت صدور احکام اعدام را از افتخارات خود می داند.
لازم به یادآوری است پنجشنبه 2 تیر ماه یک زندانی بنام نادر رمضانی برای پایان دادن به شرایط طاقت فرسا و رهایی یافتن از شکنجه های قرون وسطایی دست به خودکشی زد که منجر به مرگ وی گردید.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،ایجاد باندهای مافیایی در زندان برای حمله به زندانیان بی دفاع،شکنجۀ وحشیانه و غیر انسانی زندانیان توسط پاسداربندها را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار اعزام گزارشگر ویژه سازمان ملل به ایران جهت تحقیق و ارائه گزارشی از جنایت علیه بشریت در زندانهای ولی فقیه علی خامنه ای می باشد. 
فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران
06 تیر 1390 برابر با 27 ژون 2011
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
گزارشگران ویژه شکنجه سازمان ملل متحد
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا 
سازمان عفو بین الملل

26 juni 2011

محاکمۀ وبلانویس زندانی پس از 9 ماه بلاتکلیفی به تعویق افتاد

 برای تشدید فشار روحی و در بلاتکلیفی نگه داشتن وبلاگ نویس زندانی دادگاه وی برای چند ماه دیگر به تعویق افتاد
روز چهارشنبه اول تیرماه وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پورشجری (سیامک مهر) با دست بند و پا بند به شعبۀ 109 دادگاه کرج برده شد.پابند او به حدی سفت بسته شد بود که منجر به زخمی شدن پایش و خونریزی آن گردید.دادگاه وی توسط فردی بنام سرابی که عراقی است حوالی ساعت 10:00 بدون حضور وکیل ، منشی دادگاه و نماینده دادستان برگزار شد و تا ساعت 11:30 ادامه داشت.
در جریان محاکمه سرابی به وبلاگ نویس زندانی گفت :پرونده ات خیلی سنگین است و اتهام شما محاربه و سب نبی است. وبلاگ نویس زندانی نسبت به اتهامات و برخوردهای وی اعتراض نمود و دادگاه را غیر قانونی و فاقد مشروعیت دانست. سرابی در پاسخ به اعتراضات آقای پور شجری گفت:پرونده را به شعبۀ دیگری ارجاع خواهم داد تا کس دیگری به آن رسیدگی نماید و ختم جلسه را اعلام نمود.
وبلاگ نویس زندانی تابحال تنها با لباسهایی که هنگام دستگیری بر تن داشت بسر می کند و از زمان دستگیری تاکنون از داشتن لباس محروم می باشد. در طی 9 ماه بازداشت و عدم داشتن ملاقات با خانواده، زندانبانان از تحویل گرفتن لباس از خانواده اش خوداری می کردند .روز پنجشنبه 2 تیر ماه روز تحویل گرفتن لباس از خانواده ها بود ولی مامورین حاضر به تحویل گرفتن لباس از خانواده پورشجری نشدند و او ناچار است که لباسهایش را از همبندیانش تامین کند. 
لازم به یاد آوری است وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پور شجری (سیامک مهر) 21 شهریور 1389 با یورش و ضرب و شتم شدید مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به بند سپاه که در کنترل بازجویان وزارت اطلاعات می باشد منتقل گردید.او تحت شکنجه های وحشیانۀ بازجویان وزارت اطلاعات قرار گرفت و چند بار شیوۀ شکنجۀ روحی اعدام نمایشی را علیه وی بکار بردند .شدت فشار ها و شکنجه ها بحدی زیاد بود که او اقدام به خودکشی ناموفق نمود.بازجویان وزارت اطلاعات (شکنجه گران) هفته ها او را در سلولهای انفرادی بند سپاه قرار دادند.سپس او را به فرعی کاملا ایزوله شده بند 6 منتقل و چندین ماه بدون هواخوری و حداقل امکانات اولیه انسانی وی را در این بند نگهداری می کردند . پس از آن او را به سلولهای انفرادی بند 1 شکنجه گاه زندان گوهردشت کرج منتقل کردند.او اخیرا به سالن ایزوله شده 12 بند 4 منتقل شده است. وبلاگ نویس زندانی نزدیک به 9 ماه از داشتن ملاقات با خانواده اش محروم بود و در این اثنا 3 بار با خانواده اش تماس تلفنی کوتاه داشته است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،دستگیری ،شکنجه های وحشیانه ،ماهها قرار دادن وی درسلولهای انفرادی و شرایط طاقت فرسا بدون داشتن ملاقات با خانواده و پرونده سازی سنگین جهت صدور حکم اعدام علیه این وبلاگ نویس را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر خواستار اعزام هر چه سریعتر گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد برای ملاقات با زندانیان سیاسی،خانواده های آنها و تحقیق دربارۀ سایر موارد جنایت علیه بشریت توسط رژیم ولی فقیه علی خامنه ای می باشد.

من یک فرد نیستم ،یک فکرم.من یک شخص نیستم بلکه یک اندیشه ام(سیامک مهر)

نامه وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پورشجری به دخترش میترا از زندان مخوف گوهردشت کرج           

میترا جان مطالبی هست که میخواهم بدانی.بیشتر از این نظر که اگر در اینترنت ویا در کانالهای ماهواره ای و رسانه ها پرسیدند آمادگی داشته باشی.شرایط من در زندان به گونه ای است که بیشتر از هر چیز از بی خبری رنج میبرم.از 21 شهریور 1389 به مدت 35-45 روز که دقیقا نمیدانم من در اطلاعات زندان بودم و در این مدت به دلیل شکنجه های فراوان با شیشه عینکم اقدام به خودکشی کردم.با اینکه میدانی چشمانم خیلی ضعیف است و با تقاضای زیاد از طرف خودم 3ماه از دادن شیشه عینک وحتا یک عدد قرص به من خودداری میکردند.بیشتر توهین و شکنجه ای که در مورد مقاله هایم شدم در مورد مقاله :مقام زن در فاحشگی اسلام" بود گه گویا بدجور از این مقاله میسوزند.از تاریخ 15 اسفند89 مرا به سلول انفرادی وسپس به سلول فرعی در اندرزگاه5 انتقال داده اند.نه رادیو،نه تلویزیون ونه روزنامه نه کتاب و نه هیچ مسیر خبری در اختیارم نیست.با اینکه زندانیان سیاسی را به سالن12 اندرزگاه 4 انتقال داده اند ولی من تنها زندانی سیاسی هستم که ممنوع ملاقات،ممنوع تلفن،وبصورت کاملا ایزوله نگهداری می شوم. اخیرا احضاریه ای به زندان آورده اند که علیه من شکایت شده.نه شاکی مشخص است و نه از مورد اتهام حرفی زده شده.من احضاریه را امضا نکردم ونپذیرفتم.خودم حدس میزنم موضوع دادگاه رسیدگی به اتهام (سب النبی)باشد. به مسئله توهین به مقدسات.البته اتهام های دیگری هم ممکن است در میان باشد.من برای هر وضعیتی آمادگی کامل دارم و روحیه وانرژی ام در برابر اهریمن تباهی وپلیدی که قصد دارد سرانجام مرا ببلعد در حد بالا وعالی است.شاخ به شاخ با اهریمن خواهم جنگید.
میتراجان یادت باشد من یک فرد نیستم ،یک فکرم.من یک شخص نیستم بلکه یک اندیشه ام.اندیشه ای که در میان ایرانیان ریشه دارد ومن سخت امیدوارم که عاقبت براهریمن پروز میشود.بر عنصر ضد بشر،ضد آزادی وضدزندگی.بنابراین نابودی شخص من به معنی نابودی این اندیشه بالنده نیست.نام من ودیگر زندانیان سیاسی اینجا نیز چون مبارزاتی که جاودان شدند هرگاه یادی از رژیم اسلامی در تاریخ به میان آید،دوباره زنده خواهدشد.معنی(زنده یاد) که درباره درگذشتگان میگویند دقیقا همین است پس تو سرت را بالا بگیر ودرمقال اطرافان واسلامزده های عقب مانده واُمُل وبیمار محکم بایست و بی سوادی آنان را گوشزدشان بکن.حتا تحقیرشان کن از بابت جهل وخرافه ای که بیمارشان کرده است.اسلامزده هایی که در پیرامونت می بینی حتا از انسان های غارنشینی که بردیواره های غار آثار هنری خلق میکردند پس مانده ترند.زیرا در عصری زندگی می کنند که بشر متمدن وخردگراوآزاداندیش دوره روشنفکری را سپری کرده ورو بسوی آینده ای زیبا وشاد ومرفه با گام های استوار به پیش می تازد.اسلامزده های اطرافت همچنان در گنداب متعفن ومقدسات وباورهای جاهلانه مذهبی غرقند ونه حقوق وآزادی های خود را می شناسند ونه ازارجمندی وکرامت انسانی بهره مند هستند.باورهای جاهلانه مذهبی،آنان را متنفر از ازادی پرورس داده است هر سنک وچوب واستخوان مرده های هزاران ساله را که در بیابان های گرسنگی می یابند می پرستند.خرد خود،اندیش خویش را به هیچ می نگارند وچون الاغی و گاوی افسار به گردن خود انداخته،قلاده به خود بسته اندو یک سر قلاده را به دست شیاد وشارلاتانی مقدس سپرده اند تا در نهایت آنان را چون حیوانی بی ارده وبی اختیار به هر سو بکشد وبدوشد وبه مذبح ببرد.
میترا جان من به اندیشه هایم وبه درک خود از آزادی وارجمندی انسانیتم می بالم.من یه آنچه نوشته ام افتخار میکنم.مبارزی هستم که در جنک با اهرین اسیر گشتم،اما اهریمن را نیز کلافه کرده است.این سکوت مطلقی که در رسانه های رژیم اسلامی درباره دستگیری واسارت وکلا موضوع من دیده میشود نشان از ترس رژیم دارد.این که مرا بصورت پنهانی و سکرت تا الان یازده بار به دادگاهبردند ومیآورند،اینکه دسترسی مرا به ارتباط با بیرون از زندان مطلقا مسدود کرده اند،نشانه های پیروزی من است.
میترا جان تنها امیدی که به کمک دارم از سوی ایرانیان همفکر ومخالفان جدی رژیم اسلامی است.حمایت آنها ورسانه ها ونهادهای حقوق بشری وفعالان حقوق بشر می تواند درسرنوشت من وفشار به رژیم موثر واقع شود نکته ای دیگر اینکه همانطور که گفتم عواطف واحساسات خودت رادر مورد من کنترل کن و با خردمحض به موضوع من بیاندیش من هیچ امیدی به اینکه رژیم ددمنش اسلامی مرا زنده بگذارد ندارم.
من الان در سلول انفرادی هستم.اینجا به سلول انفرادی برای فریب مردم میگویند "سوئیت" ! علاوه بر سلولهای انفرادی در هر سالن عمومی اندرزگاه ها یک اتاق کوچک با حمام وتوالت هم هست که به آن "فرعی" می کویند و هر یک شماره ای دارد. 
من در بین هفت هشت هزار زندانی تنها وتنها زندانی هستم که ممنوع ملاقات وممنوع تلفن و از هرگونه ارتباط محرومم.هرگاه یک زندانی ممنوع ملاقات میاید آنرا نیز به سلول من میآورند که معمولا از اشرار وجانیان است.اکنون که این مطلب را مینویسم در فرعی از سالن13 اندرزگاه 5 که زندان معتادین و جانیان وشرارتی های خطرناک است محبوسم.این اندرزگاه به(متادونی ها) مشهور است.سلول من حتا یک دریچه به بیرون ندارد که با کسی ارتباط داشته باشم.بنابراین احتمال اینه این نامه را به این زودی به بیرون بفرستم بسیار کم است.امروز که این مطلب را مبنویسم فقط می دانم که ماه اردیبهشت است ولی از تاریخ و ساعت وروزش اطلاع ندارم.چون من در سلول انفرادی هستم،بنابراین نمی توانم از فروشگاه خرید کنم.به ناچار کارت بانک را باید به دیگران بدهم تا برایم خرید کنند.اینجا همه دزدند.چه زندانی،چه زندانبان وحتا مدیر فروشگاه هم هر گاه کارت به دستش بدهی،فوری خالی میکند.شکایت هم سودی نداردفکی رسیدگی میکند.این ار هم بگویم که مدتی پیش یکی از همین جنایت کارها واوباش به من حمله ور شد که چون من کوتاه آمدم درگیری جدی پیش نیامد.اینها همیشه شی ای برنده با خود حمل میکنند که به آن "تیزی" می گویند.در فرعی 17 اندرزگاه6 که بودم در داخل بند یکنفر با همین تیزی به خاطر چند گرم موادمخدر گردنش را بریدند وکشتند.در زندان موادمخدر از سیگار فراوان تر یافت میشور.کراک وشیشه اصلی ترین مواد مخدر مصرفی در زندان است.
امروز دوشنبه نوزدهم اردیبهشت 90 بعد از هشت ماه انفرادی به سالن 12 اندرزگاه 4(بند سیاسی) منتقل شدم.
سیامک مهر(محمدرضا پورشجری) زندان رجایی شهر کرج

مقدساتی که از ایران یک جهنم ساخته است!







بررسی‌ و مطالعه آیات قرآن، تفکر در آنها و مقایسه‌شان با قوانین موجود در حکومت ولایت فقیه در ایران، ما را به این حقیقت سوق میدهد که ریشه بسیاری از گرفتاری‌های ما در آیات همین کتاب مقدس و دین محمد است. این آیات قرآن را می‌توان در چند گروه دست بندی کرد، که مهمترین آنها عبارتند از: 
آیات ضد زن که زن ستیزی را ترویج میکنند و کلیهٔ حقوق انسانی‌ او را پایمال میکنند. 
آیاتی که خشونت را ترویج میکنند و دستور به کشتن میدهند. 

در اینجا برخی‌ از آیات زن ستیز قرآن را می‌آوریم:

کتک زدن زنان: سوره النساء آیه ۳۴
... و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید، اندرز دهید و از خوابگاهشان دوری کنید و بزنیدشان. اگر فرمانبرداری کردند، از آن پس دیگر راه بیداد پیش مگیرید. و خدا بلند پایه و بزرگ است.

سرپرستی مرد بر زن: سوره النساء آیه ۳۴
مردان، از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است. و از آن جهت که از مال خود نفقه میدهند، بر زنان تسلط دارند. پس زنان شایسته، فرمانبردارند ...

ارث زنان: سوره نساء آیه۱۱
خدا در مورد فرزندانتان به شما سفارش میکند که سهم پسر برابر سهم دو دختر است....


سوره نساء آیه ۱۷۶
... اگر چند برادر و خواهر بودند ، هر مرد برابر دو زن می برد ...

تعدد زوجات: سوره نساء آیه 3 
از زنان هرچه شما را پسند افتد، دو دو و سه و سه و چهار، چهار به نکاح در آورید ...

شهادت دادن زنان : سوره بقره آیه ۲۸۲
... و دو شاهد مرد به شهدات گیرید. اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن که به آنها رضایت دهید شهادت بدهند .

زنان، کشتزار مردانند! سوره بقره آیه ۲۲۳
زنانتان کشتزار شما هستند. هرجا که خواهید به کشتزار خود درآیید ...

سوره بقره آیه ۲۲۸ برتری مردان
برای زنان حقوقی شايسته است همانند وظيفه ای که بر عهده آنهاست ولی مردان را بر زنان مرتبتی است ....

تجاوز به اسیر: سوره النساء آیه ۲۴ و همچنين‏ بر شما حرام شده است زنان شوهردار، مگر ملك يمين [كنيز]تان، اين فريضه الهى است كه بر شما مقرر گرديده است.....

24 juni 2011

منصوره بهکیش از حامیان مادران پارک لاله در سلولهای انفرادی ، تحت بازجویی و شکنجۀ روحی




منصوره بهکیش همچنان در سلول های انفرادی بند 209 زندان اوین ، تحت بازجویی و شکنجه های روحی بازجویان وزارت اطلاعات قرار دارد.
زندانی سیاسی منصوره بهکیش از حامیان مادران پارک لاله ( مادران عزادار) پس از نزدیک به 2 هفته بازداشت در سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوین که همچنان تحت بازجویی مستمر و شکنجه های روحی بازجویان وزارت اطلاعات قرار دارد، در اثر اعتراضات داخلی و بین المللی نسبت به بازداشت وی روز چهارشنبه اول تیرماه بازجویان وزارت اطلاعات برای کاهش فشارهای بین المللی به منظور آزادی او، در حالی که آنها کنار وی قرار داشتند امکان تماس تلفنی کوتاه و کنترل شده به او داده شد.
از زمان بازداشت تاکنون خانوادۀ بهکیش پیگیر وضعیت و شرایط عزیز خود هستند و تقریبا روزانه به دادگاه انقلاب مراجعه می کنند اما دادگاه انقلاب از پاسخ دادن به این خانواده سرباز می زند و حتی بازداشت خانم بهکیش را تایید نمی کنند . خانواده او هنوز از علت بازداشت و اتهامات نسبت داده شده به او بی خبرند. 
صبح روز پنجشنبه 2 تیرماه خانواده او جهت ملاقات به بند 209 زندان اوین مراجعه نمودند اما به آنها گفته شد که وی ممنوع ملاقات است و از گرفتن لباسهای او خودداری کردند وخانم بهکیش از زمان بازداشت تا به امروز تنها با لباسی که در زمان دستگیری به تن داشته بسر می برد. 
خانم منصوره بهکیش از حامیان مادران عزادار روز یکشنبه 22 خردادماه در یکی از فروشگاه ها مورد یورش وحشیانۀ مامورین وزارت اطلاعات قرار گرفت و همراه با تعدادی دیگر دستگیر و به بند 209 زندان اوین شکنجه گاه وزارت اطلاعات منتقل گردید.او پیش از این به خاطر شرکت در اعتراضات مادران پارک لاله (مادران عزادار) دستگیر شده بود و چند روز پس از آن به دلیل بی گناهی آزاد شد. این خانواده سرافراز 6 جانباخته را تقدیم راه آزادی مردم ایران نموده اند که اسامی آن جانباختگان به قرار زیر می باشد:زهرا بهکیش و همسرش سیامک اسدیان، محمود بهکیش،محمد بهکیش،محسن بهکیش و علی بهکیش که همگی آنها در دهۀ 60 به شهادت رسیدند

22 juni 2011

ضرب وشتم وحشیانه دانشجوی زندانی در بهداری زندان و اعتراض گسترده زندانیان سیاسی به این عمل وحشیانه




دانشجوی زندانی علی عجمی در بهداری زندان گوهردشت کرج توسط خادم معاون زندان وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار گرفت و زندانیان سیاسی در اعتراض به این عمل وحشیانۀ از گرفتن جیرۀ غذایی خود خوداری کردند.
روز چهارشنبه اول تیر ماه حوالی ساعت 11:35 دانشجوی زندانی علی عجمی که جهت درمان به بهداری زندان گوهردشت کرج برده شده بود مورد یورش وحشیانه و ضرب و شتم خادم معاون زندان قرار گرفت.ضرب وشتم این زندانی بحدی شدید بود که آثار ضربات بر بدن این زندانی به خوبی مشهود می باشد.
در پی یورش و ضرب و شتم دانشجوی زندانی علی عجمی توسط خادم معاون زندان، تمامی زندانیان سیاسی سالن ایزوله شده 12 بند 4 زندان گوهردشت کرج نسبت به این عمل وحشیانه و غیر انسانی دست به اعتراض زدند و از تحویل گرفتن جیرۀغذایی خود خوداری نمودند. زندانیان سیاسی خواستار عذر خواهی علنی خادم معاون زندان شدند. پس از اعتراض گسترده زندانیان سیاسی تالیوردی رئیس بند 4 خواستار مذاکره با نمایندگان زندانیان سیاسی شد. او خواستۀ زندانیان سیاسی مبنی بر عذر خواهی خادم معاون زندان را پذیرفت و زندانیان سیاسی اعلام کردند تا زمانیکه خادم رسما و علنا در مقابل چشمان آنها اقدام به عذر خواهی نکند به اعتراضات خود ادامه خواهند داد.
خادم از شکنجه گران شناخته شده زندان گوهردشت کرج بود.او در طی سالیان گذشته سمتهای مختلفی مانند رئیس بند1 (شکنجه گاه زندان گوهردشت)،رئیس اطلاعات زندان و اخیرا به عنوان معاون زندان منصوب شده است. این جنایتکار مدتی پیش 2 زندانی اسیر و بی دفاع به نام های حسین قزوینی و گودرزی را در سلولهای انفرادی بند 1 شکنجه گاه زندان گوهردشت کرج را تحت شکنجه های وحشیانه خود قرار داد که منجر به شکسته شدن پای هر دو زندانی گردید.
خادم زمانی که رئیس اطلاعات زندان گوهردشت کرج بود به یکی از زنان پاسدار در زندان تجاوز کرد که منجر به باردار شدن وی گردید و بدین خاطر او را از این سمت برکنار و به زندان قزل حصار منتقل کردند

21 juni 2011

حقایق ناگفته از بازجویی مسیحیان نوکیش در ایران توسط بازجویان وزارت اطلاعات

گزارشی از دستگیری،زندان ،شکنجه و اذیت وآزار مسیحیان نوکیش جهت انتشار در اختیار "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" قرار داده شده است که متن آن به قرار زیر می باشد:
بنابر تحقیقاتی که از مسیحیان نوکیش در ایران به عمل آمده و اخباری که از دستگیری و جفا بر این گروه مردمی در حکومت جمهوری اسلامی بدست آمده ، سعی بر آن داریم تا زوایایی را به شما خواننده محترم نشان دهیم که بسیار کم از آن، تصویری بدون سانسور در جامعه فعلی ایران به نمایش گذاشته شده است. تمامی مواردی که ذکر میشود مستند و بنابر گفته مسیحیانی است که بخاطر پایبندی در اصول اعتقادی خویش یا توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازجویی شده اند و یا مدتی را بخاطر اعتقاداتشان به ناحق در زندان به سر برده اند. 
محققین داخلی در بسیاری موارد اجازه اظهار نظر در چنین موضوعاتی را ندارند زیرا حاکمیت خود را عقل کل جامعه میخواند! از طرح برخی مسائل اجتناب مینماید زیرا معتقد است: طرح بعضی از مسائل موجب ایجاد مسئله جدیدی می شود . گرایش ایرانیان به مسیحیت که در چندسال گذشته رو به افزایش است را نیز یکی از همان مسائل مسئله ساز می پندارد و نگارنده در باب مستند بودن مطلب حاضر فقط به یک پایان نامه در دانشگاه مدرس تهران برخورد کردم که در این باب یکی از کارشناسان ارشد جامعه شناسی تحقیقی در این زمینه نموده است. اکنون شما را به درون بازداشتگاه هایی خواهیم برد که در آنها مسیحیان نوکیش مورد بازجویی قرار میگیرند.
نظام جمهوری اسلامی دعوی دارا بودن بهترین و عادلانه ترین سیستم حکومتی در جهان را دارد و شعار آزادی بیان و عقیده ( دین ) را مرتبا از تریبونهای دولتی سر میدهد. در پله بعدی مدعی است اقلیتهای مذهبی میتوانند زندگی دینی خود را در داخل ایران داشته باشند. تا اینجای گفتار، بسیار عالیست لیکن باید توجه داشت که جمهوری اسلامی فرهنگ واژگان مخصوص به خود را دارد و فقط فضلا! از اسرار دانش این فرهنگ واژگان آگاه هستند و عموم مردم را وادار می کنند از لغت نامه آنها استفاده کنند!
بدین شکل که جمهوری اسلامی، ارامنه و آشوری زاده ها را مسیحی و جز اقلیت دیانت مسیح قلمداد می کند گویی هر اروپایی را لزوما باید مسیحی دانست . واقعا جای بسی تاسف است که جمهوری اسلامی، فرقی بین دیانت و ملیت قائل نمی شود. ارمنی یا آشوری بودن ملیت و قومیت است به این شکل که بگوییم شخصی ایرانی است و جمهوری اسلامی دیانت هر کس را بر مبنای زادگاهش محاسبه می کند و با این استدلال غلط مسیحیان نوکیش را تحقیر می کند و حاضر نیست به حقوق ایرانی بودن و مسیحی بودن این نوکیشان احترام بگذارد. 
یکی از مسیحیان چنین می گوید :( در بازجویی با لحنی تحقیر کننده و عصبانی بازجو می گفت کور خوندید ما نمیزاریم شماها ریشه بگیرید شماها مسیحی نیستید!میدونی اگه جلوتون رو نگیریم چی میشه؟ اون وقت زیاد میشید و باج می خواهید. اون موقع می گید ما هم یک نماینده در مجلس می خواهیم )
نیازی به تفسیر گفته های جناب بازجو نیست و به راحتی میتوان دلایل جمهوری اسلامی برای غیر موجه جلوه دادن مسیحیان نوکیش را در گفتار مستقیم این بازجو یافت. لیکن وقایع ظالمانه ای که در مورد مسیحیان در بازداشت صورت می پذیرد به همین جا ختم نمی شود.
در ابتدای امر اتهامات کاذبی را در پرونده درج می کنند و مسیحیان را به این شیوه – البته در بهترین و مودبانه ترین حالت بازداشت – در زندان نگه می دارند. به طور معمول اتهامات عقیدتی رسما در پرونده درج نگشته است اما آنچه را از زبان مسیحیان می شنویم حاکی از آن دارد که در جلسات بازجویی سوالاتی پرسیده می شود که ارتباطی با اتهامات متهم ندارند و در پوشش اتهامات سیاسی یا امنیتی آنان رسما در بازجویی تفتیش عقاید می شوند. بازجو با توسل به راههای غیر قانونی از جمله
1- القا نمودن پاسخ به متهم 
2- دادن وعده آزادی یا تخفیف در صورت اعتراف قابل قبول از نظر بازجو
3- تهدید بازداشت نمودن اعضا خانواده و عزیزان متهم
4- شکنجه و در برخی موارد – البته بسیار نادر – تجاوز جنسی
متهم را وادار می کند آنچه را که از تفسیر ذهن بازجو خارج می شود در برگه های بازجویی مکتوب نماید.یکی از مسیحیان پس از آزادی اش از زندان چنین می گفت : مرا با اتهامات غیر مذهبی بازداشت کردند اما نود درصد سوالات عقیدتی بود و هرگاه دلیل پذیرش مسیحیت را بیان میکردم بدون دلیل منطقی و باگفتن ناسزا و اهانت به اعتقاداتم مرا به سکوت می کشاندند. بارها و بارها مرا با اعدام تهدید می کردند تا از دینم برگردم. وقتی نتیجه دلخواهشان حصول نیافت با اتهامات کذب راهی زندان نمودند. بدون اینکه اتهامات عقیدتی داشته باشم بخاطر انجام اموری که تماما مذهبی بودند چندین ماه برایم حبس صادر کردند. 
جمهوری اسلامی ادعا دارد به حقوق مدنی مسیحیان احترام می گذارد و آنان را از انجام امور دینی منع نمی کند. دفاع از عقاید دینی توسط یک مسیحی و آموزش آن به هم کیشانش حق مسلم اوست اما جمهوری اسلامی با چنین مسیحیانی به شدت برخورد می کند و عملا مسیحیان نوکیش را از مجامع آموزشی رسمی خود دور میکنند حتی به کلیساهای ساختمانی داخل ایران اخطار داده اند که باید به زبانی غیر از فارسی جلسات عبادی خود را برگزار نمایند و حق راه دادن نوکیشان را به کلیسا ندارند؛در صورت تخطی از این فرامین ظالمانه با کلیسا و شخص مربوطه به شدت برخورد خواهد شد. 
جمهوری اسلامی ملت ایران را یک طرفه نزد قاضی حاضر می نماید و با استفاده از انحصار رسانه ای که در اختیار دارد از راههای مختلف سعی در تخریب چهره این گروه مذهبی دارد. به کتابهایی که توسط خود مسیحیان نگاشته می شود اجازه چاپ داده نمی شود و در معدود کتب معتبر مسیحی که ترجمه می شود مسیحیان مواردی را یافته اند که ترجمه را با ادبیات حکومتی تغییر داده اند. 
این مطالب کوتاه و مستند گوشه ای از جفاها و زیر پا گذاشتن حقوق مدنی مسیحیان نوکیش در جمهوری اسلامی می باشد. توضیح اینکه این موارد در مورد ارامنه و آشوری هایی که جمهوری اسلامی آنان را مسیحیان رسمی می داند هم صدق می کند لیکن برای مسیحیان نوکیش با شدت عمل بیشتر اعمال می شود و در عین حال سیستم حکومتی اش را الهی و الگویی عادلانه برای تمامی جهان معرفی می کند.
خرداد 1390
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا 
سازمان عفو بین الملل

نامه ی سرگشاده خانواده بهنام ابراهیم زاده کارگر زندانی

مردم ايران و جهان كارگران وزحمتكشان ! 
تمام کسانی که بهنام نیز مانند شما یک زحمت کش بود!
اتحاديه هاي كارگري كه بهنام نيز مانند یکی اعضای شما يك كارگر بود! 
بهنام ابراهیم زاده ، فرزندمان در 22 خرداد سال 89 سوار اتوبوس شركت واحد در مسير ميدان انقلاب و ازادي دستگير مي شود . او براي اعتراض به دستگيري بی دلیل اش و حبس در سلول انفرادي بند 209 زندان اوين دست به اعتصاب غذا زد ؛در نتيجه این اعتصاب او دچار بيماري شديد گرديد و عاقبت او را به بند 350 اوين منتقل كردند. زمان اعتصاب غذایش به 3هفته متمادي كشيد 
در دادگاهي كه هيچ شباهتي به دادگاه و عدالت ندارد او به بيست سال زندان محكوم گرديد كه اين حكم از بيسابقه ترين حكم هاي جمهوري اسلامي ايران است. 
طي اين يك سال تمام تلاشمان بي حاصل ماند و فقط همان محكوميت بيست سال را از سازمانها و نهادها شنيديم.ما شاهد سپرش شدن عمر عزيزمان در پشت در هاي زندان منحوس اوين هستيم. 
ما اكنون رو به تمامي انسانهاي شريف و ازادي خواه ايران و جهان وتشکل های کارگری و سازمانهاي مدافع حقوق بشر اورده ايم. ما از همه ی کارگران و نهاد های کارگری ميخواهيم كه براي ازادي اين عزيزمان كه پدر فرزندي است و همسري تنها که چشم به راه وی هستند تلاش کنند .ما براي ازادي بهنام ابراهيم زاده اميدواریم وچشم انتظار كمك براي او و برای ديگر زندانيان سياسي هستيم.
خانواده بهنام ابراهيم زاده كارگر زنداني محكوم به بيست سال زندان
خرداد ماه 1390 - ایران

20 juni 2011

انتقال زندانی سیاسی زهرا جباری به بیمارستان روانی امین آباد جهت حذف فیزیکی وی




روز شنبه 28 خرداد ماه زندانی سیاسی زهرا جباری که از ناراحتی حاد قلبی و رماتیسم رنج می برد برای تحت فشار قرار دادن وی و خانواده اش ، در یک اقدام ضد بشری او را به بیمارستان روانی امین آباد شهر ری منتقل کردند.این اقدام غیر انسانی در حالی صورت می گیرد که کمسیون پزشکی و پزشک قانونی طی نامه ای در اواسط فروردین ماه به عباس جعفری دولت آبادی خواستار انتقال سریع خانم جباری به یکی از بیمارستانهای تهران جهت معالجۀ بیماری حاد قلبی و رماتیسم وی شده بود.
اما بازجویان وزارت اطلاعات و عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران پس از بیش از 2 ماه تاخیر او را به جای اعزام به بیمارستانی که ناراحتی قلبی و رماتیسم وی را معالجه کنند او را به بیمارستان روانی امین آباد شهر ری منتقل کردند.
بیمارستان روانی امین آباد در جاده بین شهر ری –ورامین قرار دارد که بیماران خطرناک روانی در آن نگهداری می شوند. وضعیت این بیمارستان فاجعه بار است و فاقد اولیه ترین امکانات برای بیماران روانی است.
خانم زهرا جباری ازبیماری حاد قلبی و رماتیسم که در زندان به آن مبتلا شده است شدیدا رنج می برد و ناچار است که دردهای طاقت فرسا را بدون درمان تحمل نماید.او در اوایل فروردین ماه بدلیل تجویز اشتباه دارو به کما فرو رفت و پس از چند روز بعد از انتقال به بیمارستان به هوش آمد.تجویز اشتباهی و یا شاید عمدی داروها باعث گردید که بیماری وی تشدید یابد و همچنین دچار ناراحتیهای حاد جدید دیگری مانند ناراحتی معده گردد.
اقدام به انتقال زندانی سیاسی زهرا جباری به بیمارستان روانی هدفی جز حذف فیزیکی این زندان سیاسی نمی تواند داشته باشد.به نظر می آید رژیم ولی فقیه علی خامنه ای تصمیم به حذف فیزیکی زندانیان سیاسی گرفته است و با شیوه های مختلف در حال پیش بردن جنایات ضد بشری خود است.

19 juni 2011

وبلاگ نویس زندانی با خطر صدور حکم ضدبشری اعدام مواجه است

روز چهارشنبه اول تیر ماه قرار است وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پورشجری (سیامک مهر ) بدلیل نوشتن مقاله ها و دیدگاههای خود در وبلاگ شخصی اش « گزارش به خاک ایران» در شعبۀ 109 دادگاه کرج مورد محاکمه قرار گیرد.بازجویان وزارت اطلاعات ، دادستان کرج و بازپرس دادگاه انقلاب کرج به وی و خانواده اش گفته اند که او را در دادگاه به اعدام محکوم خواهند کرد.خطر صدور حکم اعدام و یا احکام سنگین دیگر به صرف نوشتن دیدگاههایش در وبلاگ شخصی اش او را تهدید می کند.
بازجویان وزارت اطلاعات علیه وبلاگ نویس زندانی 2 پرونده گشوده اند که در پرونده اول به 3 سال زندان محکوم شد ودر پرونده دوم قرار است روز اول تیر ماه بر مبنای اتهامات سنگین مورد محاکمه قرار گیرد.
وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پور شجری (سیامک مهر) 21 شهریور 1389 با یورش و ضرب و شتم شدید مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به بند سپاه که در کنترل بازجویان وزارت اطلاعات می باشد منتقل گردید.او تحت شکنجه های وحشیانۀ بازجویان وزارت اطلاعات قرار گرفت و چند بار شیوۀ شکنجۀ روحی اعدام نمایشی را علیه وی بکار بردند .شدت فشار ها و شکنجه ها بحدی زیاد بود که او اقدام به خودکشی ناموفق نمود.بازجویان وزارت اطلاعات (شکنجه گران) هفته ها او را در سلولهای انفرادی بند سپاه قرار دادند.سپس او را به فرعی کاملا ایزوله شده بند 6 منتقل و چندین ماه بدون هواخوری و حداقل امکانات اولیه انسانی وی را در این بند نگهداری می کردند . پس از آن او را به سلولهای انفرادی بند 1 شکنجه گاه زندان گوهردشت کرج منتقل کردند.او اخیرا به سالن ایزوله شده 12 بند 4 منتقل شده است. وبلاگ نویس زندانی نزدیک به 9 ماه از داشتن ملاقات با خانواده اش محروم بود و در این اثنا 3 بار با خانواده اش تماس تلفنی کوتاه داشته است.

تهدید به مرگ زندانیان سیاسی اعتصاب غذا کننده توسط مردانی رئیس زندان گوهردشت کرج

روز یکشنبه 29 خرداد ماه محمد مردانی رئیس زندان گوهردشت کرج 2 زندانی سیاسی که در هیجدهمین روز اعتصاب غذا بسر می برند را احضار نمود و آنها را تهدید به دچار شدن به سرنوشت شهید راه آزادی مردم ایران رضا هدی صابر نمود. محمد مردانی با لحنی تهدید آمیز و غیر انسانی خطاب به زندانیان سیاسی اعتصاب غذا کننده گفت:«ما هیچ کاری نمی کنیم، آقای صابر که اعتصاب غذا کرد و مرد ،چه کار توانستند بکنند، اگر هم بمیرید هیچ مشکلی نیست و هیچ کس نمی تواند کاری انجام دهد». مردانی با تهدید زندانیان سیاسی به حذف فیزیکی نیات پلید خود را نسبت به آنها بیان نمود.
وضعیت زندانیان سیاسی انور خضری و کامران شیخی که در هیجدهمین روز اعتصاب غذا در بند 6 زندان گوهردشت کرج بسر می برند در شرایط وخیمی قرار دارند. آنها از ضعف شدید،سر درد،سرگیجه،کاهش بینایی و سایر عوارض در رنج هستند. در صورت ادامه یافتن اعتصاب غذا و عدم رسیدگی به خواسته های به حق آنها جان این 2 زندانی سیاسی در معرض خطر جدی قرار خواهد گرفت.
زندنیان سیاسی اعتصاب غذا کننده خواستار انتقال خود به بند زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج هستند و پایان دادن به شرایط قرون وسطایی و غیر انسانی حاکم بر زندان هستند.
زندانیان سیاسی انور خضری و کامران شیخی در حال حاضر در بند 6 زندان گوهردشت کرج بسر می برند. در این بند باندهای مافیایی که در پخش مواد مخدرو سرکوب زندانیان سیاسی و عادی معترض نقش فعالی دارند . باندهای مافیایی زیر نظر مردانی رئیس زندان و فرجی نژاد رئیس اطلاعات زندان می باشند. در بند 6 درگیریهای خونینی روی می دهد که تا به حال منجر به مرگ چند زندانی شده است.

15 juni 2011

درخواست جمعی از شخصیتهای برجستۀ سیاسی ،دانشگاهی و وکلاء برای پایان دادن به اعتصاب غذای زندانیان سیاسی (پیمان عارف، شاهین زینعلی ، جواد علیخانی ، آرش




درخواست جمعی از شخصیتهای برجستۀ سیاسی، دانشگاهی و وکلا از زندانیان سیاسی اعتصاب غذا کننده در بند 350 زندان اوین ( پیمان عارف،شاهین زینعلی ،جواد علیخانی و آرش صادقی) برای پایان دادن به اعتصاب غذا                       
متن درخواست به قرار زیر می باشد

عزیزان ، فرزندان رشید ملت،
شما در 10 روزی که اعتصاب غذایتان می گذرد نشان دادید که فرزندان غیور ایران زمین حتی در قلب زندان و اسارت نیز می توانند تخت حاکمان ستمکار را لرزانده، قدرت شان را به چالش بکشند! 
شما کار خود را کردید و از جان گذشتگی تان را در راه ملتتان به اثبات رساندید . خون شریف هاله سحابی و هدی صابر نیز به شهادت یک ملت بر ذمه حاکمیت است و ایشان راه گریزی جز پاسخگویی و مسئولیت پذیری در مقابل این جنایت وجود ندارد! 
لذا با توجه به نگرانی خانواده ها و افکار عمومی و اینکه شمایان سرمایه های یک ملت بزرگ و امید دموکراسی خواهان ایران هستید و نمی بایست بیش از این قربانی این روش حذف معترضین گردید، 
چونان پدرانی نگران امروز از شما می خواهیم به اعتصاب غذای خود پایان دهید.

دکتراحمد صدر حاج سید جوادی - دکتر محمد ملکی - دکتر داود هرمیداس باوند -
مهندس کورش زعیم ، گیتی پور فاضل- نرگس محمدی - تقی رحمانی -
خرداد 1390

موج جدید یورش مامورین وزارت اطلاعات به منازل و دستگیری تعدادی از شهروندان تهرانی

علی معزی از زندانیان سیاسی دهۀ 60 و تعدادی دیگر در یورشهای مامورین وزارت اطلاعات در نقاط مختلف تهران به منازل آنها دستگیر و به نقطۀ نامعلومی منتقل شدند.
روز شنبه 21 خرداد ماه علی معزی 58 ساله زندانی سیاسی دهۀ 60 و 80 با یورش مامورین وزارت اطلاعات به منزلش دستگیر و به نقطۀ نامعلومی منتقل گردید. مامورین وزارت اطلاعات وسایل شخصی آقای معزی مانند عکسهای خانوادگی ، تلفن همراه ،دفترچه تلفن شخصی و سایر اموال شخصی او را جمع آوری و با خود بردند .همچنین گزارشاتی حاکی از آن است که در روزهای شنبه و یکشنبه در نقاط مختلف تهران مامورین وزارت اطلاعات با یورش به منازل تعدادی از ساکنین تهران را دستگیر و به نقاط نامعلومی منتقل کردند. اسامی آنها و گزارشات تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد.
خانواده معزی از مکان بازداشت و وضعیت و شرایط او بی اطلاع هستند. آنها هنگام مراجعه به دادستانی و بند 209 زندان اوین برای پیگیری وضعیت عزیزشان به آنها گفته شد که در لیست بازداشت شدگان نیست و ما از او بی اطلاع هستید.معمولا مامورین وزارت اطلاعات برای تحت فشارهای روحی قرار دادند خانواده و تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار دادن زندانی سیاسی در مراحل اولیۀ بازداشت ابراز بی اطلاعی می کنند. 
زندانی سیاسی علی معزی اخیر تحت عمل جراحی تومور مثانه قرار گرفته بود و در حال درمان بسر می برد.او از ناراحتیهای متعدد جسمی که در اثر شکنجه های قرون وسطایی در 2 دوره زندان در دهۀ 60 و 80 رنج میبرد.آقای معزی از ناراحتی حاد کلیوی از قبیل، هیدرونفروز،سنگ کلیه،تنگی حالب و نیز بیماری چسبندگی و انسداد روده کوچک و واریس رنج می برد.
در موج جدید از دستگیریها که از اردیبهشت ماه جاری شروع شده است و همچنان ادامه دارد تعدادی زیادی از خانواده های که بستگان آنها در شهر اشرف در عراق بسر می برند به صرف وابستگی خانوادگی دستگیر شده اند.
زندانی سیاسی علی معزی از زندانیان سیاسی دهۀ 1360 می باشد و از سال 1360 تا 1363 در زندانها ی غزل حصار،اوین و گوهردشت زندانی بود که در اثر شکنجه های و حشیانه جسمی و روحی دچار صدمات شدید جسمی شده است که علیرغم گذشت سالها ولی هنوز از عوارض آن رنج می برد.او همچنین در سال 87 مجددا بدلیل حضور فرزنداشت در شهر اشرف دستگیر شد و برای چندین سال در زندان بسر برد و پس از طی کردن محکومیت غیر انسانی و قانونی از زندان آزاد شد.