6 maj 2012

چرا کشورهای اسلامی تند رو هرگز به آزادی و دموکراسی نخواهند رسید؟




اسلام را نمی توان یک دین به شمار آورد. زیرا اسلام انسان ها را از دید تن و روان، عاجز و ناتوان، بی تجربه و نادان، بی خرد و بی ایمان می داند و به خود اجازه می دهد که قیم انسان ها بوده، و قافله سالار آنان برای زندگی در این جهان، و جهان دیگر باشد.این قیمومیت مانند عملکرد استاد در برابر شاگرد، کارفرما در برابر کارگر، و ارباب در برابر نوکر است. دین اسلام شان می دهد که انسان را مانند مانند کور بی دستی می داند که راه در پیش خود را نمی بیند و نمی شناسد و نیاز به کسی دارد که او را به جلو برد، و در هر زمینه راهنمای او باشد.

این یک دموکراسی است. عده ای با پوشش شنا در رفت و آمدند، یک زن مسلمان نیز با حجاب دیده می شود. این گذشته ایران بود. به همه اجازه می داد با هر پوشش دلخواه خود ظاهر شوند و ایرادی بر آن نبود. ولی همین خانم لحاف پیچیده شده، و اربابان او، آخوندها که الله روی زمین به شمار می آیند، آزادی کشور را به هم زدند و به وضع کنونی درآوردند. وضعی که مردم در توالت رفتن و حمام گرفتن خود هم از شر فساد آخوند و مزدوران رژیم در امان نیستند.

در درجه نخست، اسلام به دنبال عبودیت و بندگی انسان است. بندگی در تعبیر این دین، به معنای خوار و ذلیل و ضعیف بودن است. آفریده شدن انسان از گل و لجن هم نشان دیگری از ناچیز شمردن و بها ندادن به انسان بوده است. زیرا اگر انسان ارزشی داشت، چرا از برگ گل، و یا شاخه صنوبر، و یا درخت میوه درست نشده بود؟. بیرون راندن آدم و حوا به تعبیر اسلام از بهشت نیز، نشانه بی ارزشی و بازهم ناچیزی آن ها بوده است و گرنه برای الله امکان داشت اندکی خرد به آدم بدهد تا میوه ممنوع شده را نخورد، و هنگامی که خورد، با یک پوزش گناه او بخشیده شود.

سلام، از واژه «تسلیم» گرفته شده و به همین معنا به کار می رود. همانگونه که اسیر در جنگ تسلیم می شود. با گفتن واژه سلام، مسلمان ها نیز خود را در برابر الله در آسمان، و یا الله بر زمین که همان آخوند باشد، تسلیم می کنند. کسی که تسلیم شد، اجازه و اختیار هرگونه اظهار نظر، و دیدگاهی را نخواهد داشت. نماز، یعنی قربان صدقه رفتن الله آسمان، و یا الله در زمین که پیامبر او، و یا آخوندها باشند. در این جا بازهم تسلیم انسان، و ناچیز بودن و به حساب نیامدن او است. اذان، نیز کرنش و خاکساری در برابر دو الله آسمان و زمین است.

این دو را مقایسه کنید. در تصویر بالا دانشجویان با پوشش آزاد دیده می شود. در آن دوران، اگر کسی هم با حجاب اسلامی بود، کسی اعتراض نمی کرد و کاملاً آزاد بود. ولی کوردلان و پست فطرتان این آزادی نسبی را به هم زدند، و وضع کنونی به وجود آوردند که آخوند توی شلوار همه فرو می رود.

حال، که روشن گردید انسان در برابر الله در آسمان، ویا الله در زمین که همان پیامبر، و یا جانشینانش یعنی آخوند ها باشند، ارزشی ندارد و گنگ و کر و توخالی از خرد است، الله آسمان و الله زمین (یعنی آخوندها)، به خود اجازه می دهند مانند طفل نوزاد با او رفتار کنند. از ختنه شدن، دست و صورت شستن، توالت رفتن، حرف زدن، نشستن در برابر دیگران، طهارت گرفتن، ناخن گرفتن، روش خوابیدن، خواب دیدن، زن گرفتن، شوهر کردن، عشق بازی کردن، بهترین موقع و بهترین روش های عمل سکس، حمام رفتن، واجبی کشیدن، تولد نوزاد، انتخاب نام، کارکردن، مزد گرفتن، سهم الله های مختلف (آخوندها) دادن، مسافرت، غیبت، فرزندان، و…. تا مردن، شستن، یاد دادن به مرده که شب اول به نکیر و منکر چه بگوید؟، و… تا آتش دوزخ و گرزهای آتشین، و راههای جلوگیری از آن گرزها، در صورتی که الله های دور و بر ما (آخوندها) راضی و خشنود بوده باشند، همگی با آموزش و رضایت الله روی زمین (آخوندها) انجام پذیر است.

این ها که گفته شد، مسئولیت و قیمومیت اسلام در برابر تک تک انسان هاست. ولی در مورد اجتماع، یعنی گروه انسان ها نیز، اسلام به وسیله الله های خود قیمومیت و رهبری جامعه را دارد. نخست آن که چنین جامعه دربست نوکر، بی خرد، تسلیم، و بی ادعا را «امت اسلامی» نامیده اند تا با ملت های دور از فرمان الله ها و اسلام قابل تفکیک باشد.

افراد این امت، عبد ذلیل و چاکر و مخلص که در مغز خود انباشته ای ندارند، برای یک الله روی زمین، مانند مثلاً امام خامنه ای، و یا ملک خالد سلطان عربستان، «خودی، ویا نیمچه الله» به شمار می آیند، ومی توانند مانند کامران دانشجو، و گروه بیشمار دیگر دهها حساب سپرده ارزی در کشورهای گوناگون جهان داشته باشند، ویا مانند محمد رضا خاوری چند میلیارد دلار به عنوان بورس تحصیلی دریافت کنند، و به کانادا روند. در مورد الله های عربستان سعودی نیز به همین منوال عمل شده است.

حال، کشوری که خود را مسلمان نامید و شماری از دستورات و قوانین اسلام را مانند نماز جماعت، روزه، جشن های مذهبی، و مانند آن در جامعه برگزار کرد، و حتی تا حد کمی بدان ها مقید بود، چگونه ممکن است روزی بتواند همه این دستورات و قوانین ۱۴۰۰ ساله را از جامعه برداشته، به پشت پرده برد؟. بنابر این، امکان این که یک کشور اسلامی به آزادی و دموکراسی برسد، تقریباً ناچیز است. زیرا اسلام با مقایسه سایر ادیان همان گونه که گفته شد، یک دین مزاحم و دست و پا گیر است، و مانند تارهای عنکبوت به دست و پای جامعه بسته شده است. پاره کردن، و جدا نمودن این تارهای درهم و پیچیده، کار آسانی نیست، و در برابر هر تار، و هربرنامه، یک الله مزاحم، (آخوند بی شرم افسار گسیخته)، ویا نیمچه الله ها( امت اسلامی)، مزاحم و بلای جان مردم است.

انقلاب مصر را به چشم خود دیدیم که چگونه حکومت الله (اسلام ناب محمدی، اخوان المسلمین) جایگزین حکومت نیمچه الله پیشین شد، و لحاف پیچی اسلامی (حجاب اسلامی) نیز اجباری گردید. در تونس نیز، یک حکومت اسلامی به کنار رفت، و گروه اسلامی دیگری جانشین آن شد. در یمن نیز در شرف جابه جایی یک گروه اسلامی با گروه اسلامی دیگر است. بی تردید در مورد لیبی، سوریه، و بحرین نیز گروههای اسلامی جابه جا می شوند. تا آخوند (الله در زمین) بتواند به صدارت و خلافت و قیم بودن خودش ادامه دهد.

کشورهای اسلامی اسیر تفاله های اسلامند. سالیان زیادی است که اخوان المسلمین در مصر و فدائیان اسلام در ایران، و شمار زیادی مسجد و آخوند و مسأله گو، در کشورهای اسلامی زده پراکنده اند و سپری در برابر آزادی و دموکراسی اند. آیا با وجود این حشره ها امکان به آزادی رسیدن کشورهای اسلامی وجود دارد؟ ما که امیدی نداریم، شما چطور؟

ترکیه هم با ان که بالاترین کوشش را کرده است که ظاهراً بدان آب و رنگ دموکراسی بزند تا بتواند یدک کش اروپا شود، تا کنون نتوانسته، و الله های بیشمار هر روز و هرشب یک کرکری می خوانند، و آیه جدیدی نازل می کنند. در کشورهای اروپایی و آمریکا تا سالیانی پیش آزادی و دموکراسی بود. ولی چبد سالی است که افسار اسب وحشی اسلام را به حال خود رها کردند. در نتیجه مسجدها ساخته شد، صدای اذان همه جا را فرا گرفت، دست های سینه زنی راه افتاد، و خیابان ها به مناسبت اعیاد، عزاداری، گذر دسته، بسته شد، حجاب اسلامی در همه جا رواج گشت، و بدین ترتیب مجلس عزای درگذشت و فقدان آزادی در کشورهایی مانند انگلستان، فرانسه، آلمان، و آمریکا برگزار شد، و دموکراسی به هوا رفت.

در ایران هم نه تنها الله های بیشماری سرتاسر کشور را احاطه کرده اند، و دست به همه کاری دارند، نمایندگان آنان هم مانند کدیور، بازرگان، اشکوری، سروش، گنجی، و شماری دیگر، از بام تا شام به دنبال جایگزینی این رژیم اسلامی، با رژیمی اسلامی دیگرند که باز هم اسلام عزیز و الله های فراوان آن دست نخورده و بدون آشیب بمانند.
از آن چه گفته شد آیا گریزی هست که یک کشور اسلامی بتواند به آزادی و دموکراسی مطابق قوانین سازمان ملل متحد برسد؟! ما که روزنه امیدی در پیش روی خود نمی بینیم، ولی شما چطور؟


Inga kommentarer: