هدف از نوشتن این گزارش، آگاهی رسانی پیرامون بند ۲الف و شیوه های بازجویی و شکنجه ای است که در آن مرسوم است. مخاطبان درجه اول این مطلب، فعالان سیاسی و مدنی، روزنامه نگاران، وبلاگ نویسان و کلیه کسانی هستند که خود یا اطرافیانشان ممکن است در آینده دور یا نزدیک در بند ۲الف گرفتار شوند. بنابراین، تمرکز اصلی این گزارش بیان برخی از نکاتی است که در شهادت زندانیان مختلف تکرار می شود و توصیه های امنیتی که از دل این شهادتها بیرون آمده است.
مقدمه
بند ۲ الف، بخشی از زندان اوین است که مستقیما تحت نظر اطلاعات سپاه پاسداران کنترل و اداره می شود. با تاسیس سازمان اطلاعات سپاه پاسداران درمهر ماه سال ۱۳۸۸، این نهاد نقش رسمی تر و گسترده تری در سرکوب مخالفان و معترضان پیدا کرد و به همین دلیل، بند ۲الف به یکی از مهمترین بازداشتگاه های مورد استفاده اطلاعات سپاه بدل شد. به این ترتیب، بازداشتگاهی که تا پیش از سالهای اخیر، فقط برای برخی از زندانیان خاص یا بسیار مهم استفاده می شد، تبدیل به مکانی شد که بسیاری از جوانان وبلاگ نویس، روزنامه نگار، فعال زنان و حقوق بشر و یا حتی معترض ساده خیابانی را در آن تحت بازجویی و شکنجه قرار می دهند.
به خصوص اینکه مرکز بررسی جرائم سازمان یافته سپاه پاسداران که بخشی از اطلاعات سپاه است در اجرای پروژه های متعدد سرکوب فعالان سیاسی و معترضان پس از اعتراضات خیابانی سال ۱۳۸۸، از امکانات این بند برای نگه داری مجموعه فعالان حقوق بشر، وبلاگ نویسان و سایر فعالان در حوزه مجازی و نیز متهمان به تولید سایتهای پورنوگرافیک و بازجویی از آنان استفاده کرده است.
بند ۲ الف از دو ساختمان جداگانه که از طریق یک حیاط به هم وصل می شوند تشکیل شده است. در یکی از ساختمانها سلولها قرار دارند و در دیگری، اتاقهای شکنجه و بازجویی و اتاق اعتراف گیری. این بند تا قبل از انتخابات بخش زنان نداشته و بعدها به آن اضافه شده است. غیر از بخش زنان، اتاقهای بازجویی و سایر بخش های بند هم از پس از سال ۸۸ تاکنون مدام توسعه یافته اند و مثلا امکاناتی مثل دیوارهای آینه ای در اتاق های بازجویی به آنها اضافه شده است.
فعالین سیاسی و فعالین حقوق بشر بازداشت شده در طول ماههای بازداشت تحت شدیدترین شکنجههای روحی و جسمی قرار می گیرند. ضرب و شتمهای بسیار شدید توسط بازجویان، بیخوابیهای ممتد و طولانی، بازجوییهای چندین ساعته و طاقتفرسا، نگهداری بازداشت شدگان برای چندین ماه در سلولهای انفرادی و تکنفرهی بند ۲ الف سپاه ، ممنوعیت از تماس با خانواده و ملاقات با آنها و وکیل، تهدید شدید اعضای خانواده برای عدم اطلاعرسانی و عدم پیگیری افراد، تهدید به حبسهای طولانی مدت، استفاده از باتوم برقی، اعدام نمایشی، تهدید به تجاوز جنسی، تهدید به بازداشت اعضای خانواده و ضرب و شتم از نمونه شکنجههای جسمی و روحی است که بازجویان بخش ۲ الف در رابطه با زندانیان مختلف انجام دادهاند و بسیاری از زندانیان پس از زندان خود در این رابطه نوشته اند[i].
چندی قبل خبری منتشر شد مبنی بر اینکه در بند ۲ الف سپاه با همکاری بهداری زندان اوین واحد الکترو شوک ECT راه اندازی شده است. هرچند این خبر توسط منابع موثق تایید نشده است، اما امری غیر محتمل نبوده و نشان از تلاش برای ایجاد ترس بیشتر از این بند را با خود دارد.[ii]
برای نوشتن این گزارش، علاوه بر مطالعه اندک مطالبی که تاکنون درباره بند ۲الف منتشر شده است، از شهادت چند تن از کسانی که در دوره های مختلف در این بند بازداشت بوده اند نیز استفاده کرده ام. تاکید بر این نکته لازم است که بیشتر این زندانیان زنان بوده اند. بدیهی ست ممکن است در مورد فرد یا افرادی روش های دیگری نیز اعمال شود. قصد این نوشته مطلق و یکسان دانستن روش شکنجه و بازجویی در این بند نیست، بازجویان بنا به وضعیت فرد و اهمیت موقعیت سیاسی او روش های متنوعی را در شکنجه و برای گرفتن اطلاعات اعمال می کنند که در این نوشته به مواردی از آنها خواهم پرداخت. ضمنا توجه به بند دو الف به معنای کم اهمیت دادن به بند هایی چون ۲۰۹ یا اصولا زندان های دیگر در سراسر ایران نیست.
***
سابقه شکنجه و زندان و اعدام در جمهوری اسلامی ایران، امری مربوط به چند سال اخیر نیست و قدمت آن به قدمت عمربرسر کار آمدن این رژیم است.
در دهه ۶۰ در سراسر ایران، تمام زندانها دارای ابزار و ادوات شکنجه هایی از قبیل قپانی، کابل، شلاق و در مواردی سوزاندن اعضای بدن و آزار جنسی و تجاوز یا ادوات دیگر بوده اند . کمتر زندانی ای است که در دهه ۶۰ زندانی بوده و از شکنجه به وسیله کابل و شلاق شدید در کف پا و یا بقیه اعضای بدن و طولانی مدت در امان مانده باشد.
در آن دوره اساسا شکنجه برای گرفتن اطلاعات تشکیلاتی و روابط زندانی به کار برده می شد. بسیاری از زندانیان اما با مقاومت موثر خود بازجویان را در رسیدن به هدف خود شکست دادند و مجبور به تحمل حبس های طولانی شده و یا اعدام شدند. حبسی که هیچ انتهای قابل حساب و کتابی نداشته و در بسیاری موارد مثل سال ۶۷ با کشتار وسیع زندانیانی پایان یافت که در واقع حتی بسیاری از آنان دوره زندان خود بر اساس حکم شان را نیز گذرانده بودند.
در طی دوران سی و دو ساله اخیر با اشکال متنوعی از روش های شکنجه و بازجویی روبرو هستیم. در اینجا قصدم بررسی و مقایسه ادوار مختلف، شباهت ها و تفاوت های آنها با هم نیست. در عین حال اشاره به گوشه هایی از شباهت ها و تفاوت ها برای مفهوم شدن موضوع و استفاده از تجربیات نسل قبل، بسیار مهم و ضروری ست که امیدوارم در آینده و یا توسط دوستان دیگر به آن پرداخته شود.
هدف از نوشتن این گزارش، آگاهی رسانی پیرامون بند ۲الف و شیوه های بازجویی و شکنجه ای است که در آن مرسوم است. مخاطبان درجه اول این مطلب، فعالان سیاسی و مدنی، روزنامه نگاران، وبلاگ نویسان و کلیه کسانی هستند که خود یا اطرافیانشان ممکن است در آینده دور یا نزدیک در بند ۲الف گرفتار شوند. بنابراین، تمرکز اصلی این گزارش بیان برخی از نکاتی است که در شهادت زندانیان مختلف تکرار می شود و توصیه های امنیتی که از دل این شهادتها بیرون آمده است. به خصوص اینکه همه کسانی که با آنها مصاحبه کرده ام بر این نکته تاکید دارند که اگر پیش از بازداشت، در مورد این بازداشتگاهها و شیوه های مرسوم بازجویی و شکنجه در آن آگاهی داشتند، شاید برخورد دیگری می کردند. زندانی ای که قبل از دستگیری می داند با چه فضایی روبرو خواهد شد، آمادگی بیشتری برای مقابله و مقاومت در برابر این فشارها را دارا خواهد بود. به همین دلیل اطلاع رسانی در مورد تجربیات زندانیان و شیوه های فشار در زندان ها به امری جدی به عنوان رهنمون عمل کلیه فعالین جنبش های گوناگون اجتماعی بدل می شود. به همین جهت، تاکید بیشتر این متن بر روی شیوه های بازجویی است تا روشهای شکنجه فیزیکی و روحی که به طور وسیعی در این بند اعمال می شوند. توصیه هایی که در این گزارش آمده است نه تنها برای کسانی که ممکن است در ۲الف گرفتار شوند که برای کسانی که از سوی سایر مقامات امنیتی و انتظامی نیز بازداشت یا بازجویی می شوند، مفید است.
ویژگی های بند ۲الف
تقریبا تمامی روشهایی که در بند ۲الف به کار برده می شود، پیش از این یا هم اکنون نیز از سوی سایر نهادهای امنیتی در دوره های مختلف جمهوری اسلامی استفاده شده است. تفاوت در اینجاست که در ۲الف، تمامی این شیوه ها که می توانند با هم اعمال شوند، عمدتا معطوف به یک هدف است، که آن گرفتن اعتراف ویدئویی از زندانی است. اگر چه پیش از این نیز نهادهای اطلاعاتی مختلف، برخی از زندانیان را آنقدر تحت فشار قرار می دادند تا مجبور به اعترافات ساختگی تلویزیونی شوند اما این روندی نبود که در مورد تمامی زندانیان بدون استثنا طی شود. به این معنا، در ۲الف بازداشت هر زندانی از هر نقطه ای که شروع شود و هر روندی که بسته به میزان مقاومت یا پیچیدگی پرونده او طی کند، قرار است به یک نقطه ختم شود و آن، نشاندن زندانی جلوی دوربین است. همانطور که خواهیم دید، این فیلمها کاربردهای متنوعی دارند. از آنها، برای پخش در (مستند)شوهای تلویزیونی استفاده می شود، به عنوان مدرک در دادگاه استفاده می شوند و حتی به عنوان ابزار فشاری بر زندانی و خانواده وی به خصوص زمانی که فیلم درباره روابط خصوصی است استفاده می شود.
برخی از ویژگی های بند ۲الف به شرح زیر است:
۱٫ تلاش و اصرار برای مخفی نگه داشتن خبر دستگیری زندانی
ماموران اطلاعات سپاه معمولا از صحنه دستگیری فرد فیلمبرداری می کنند. در عین حال به نظر می آید افراد دستگیر شده در هنگام انتقال به زندان اوین و در هنگام ورود به محوطه در هیچ کجا ثبت نمی شوند. در واقع زندانی در جایی حضور رسمی ندارد.
بلافاصله نیز بازجویان از خانواده ها می خواهند که با رسانه ها مصاحبه نکرده و اصولا خبر دستگیری را به کسی ندهند تا کار را سخت تر (!) نکنند. در واقع با این پنهان کاری، کار را برای بازجویان راحت تر(!) کنند. آنچه بسیار نگران کننده است همکاری خانواده ها در مخفی نگهداشتن خبر دستگیری هاست. اما علت این امر چیست؟ چرا برای اطلاعات سپاه این قدر مهم است که خبر درز نکرده و منتشر نشود؟
تجربه نشان می دهد که در مواردی که خانواده ها در این پنهان کاری سهیم شده و از درز خبر جلوگیری کرده اند، باعث ضربات جدی به دیگران و خود فرد زندانی شده اند. به این ترتیب که در بی خبری اطرافیان و بی اطلاعی آنها از دستگیری فرد، بازجویان با خیال راحت موبایل فرد را روشن گذاشته و تمام شماره ها و پیامک های فرد بازداشتی را دریافت می کنند. به این ترتیب مجموعه ای از اطلاعات در مورد روابط فرد دستگیر شده به سادگی در اختیار آنها قرار می گیرد. در پاره ای موارد حتی با آی دی فیس بوک یا چت یاهو یا چت روم های دیگر با دوستان فرد زندانی تماس گرفته و در شرایطی که خبر دستگیری طبق درخواست بازجویان و مقامات امنیتی با ساده لوحی تمام مخفی نگه داشته شده است، بازجویان در حال جمع کردن اطلاعات علیه فرد بازداشت شده و اطرافیان او هستند. در مواردی بلافاصله اقدام به شکار و دستگیری افراد دیگری از حلقه روابط دوستانه فرد بازداشتی کرده اند. همه اینها تنها با در خفا نگه داشتن خبر دستگیری فرد ممکن می شود. از سوی دیگر در چنین شرایطی بازجویان با خیال راحت و بدون فشار رسانه ها و نهادهای حقوق بشری، هر گونه که می خواهند با فرد بازداشتی رفتار کرده و او را در خلوت زیر فشار های طاقت فرسای بازجویی و شکنجه های روحی و جسمی قرار می دهند.
یکی از زندانیان سابق بند ۲الف شهادت می دهد[iii] که در صورتی که یکی از دوستانش مدتها بوده دستگیر شده بوده، بسیاری از دوستانش در بیرون از زندان فکر می کردند که او دچار افسردگی است که جواب تلفن های آنها را نمی دهد. تلفن موبایل او زنگ می خورده و حتی پاسخ برخی پیامک ها هم توسط بازجویان نوشته میشده. پیامک هایی که می تواند به مدرکی علیه زندانی و یا دوستانش بدل شود. در موارد خاصی حتی دوستان فعال مدافع حقوق بشر فرد زندانی نیز به امید سنگین تر نکردن پرونده او و یا رعایت خواست خانواده در اعلام خبر دستگیری فرد کوتاهی کرده و یا در طرح خبر مانع ایجاد کرده اند، امری که با هیچ توجیهی جز اعتماد ساده لوحانه به سیستم سرکوب قابل توضیح نیست.
اطلاع رسانی در مورد دستگیر شدن یک نفر، بلافاصله به اطرافیان فرد بازداشتی ، این امکان را می دهد که تمام اطلاعات و اسناد غیر ضرور را نابود کرده و به تماس های بازجویان با آی دی های فرد زندانی پاسخ ندهند.
این مخفی کاری خانواده ها در رسانه ای نکردن خبر بازداشت فرزندان و یا همسرانشان، کمک مستقیم به پیشبرد سیاستی است که بازجویان اطلاعاتی تنها با اتکا به آن میتوانند زندانی را مدتها بدون هیچ مزاحمت بیرونی تحت فشار قرار دهند.
بایستی زندانی بداند که از لحظه دستگیریش، دوستان، خانواده و فعالین حقوق بشر و نهادهای بین المللی درگیر تلاش برای آزادی او هستند و او تنها و منزوی در دست آنان نیست. این حس تنها زمانی ممکن است که زندانی از عدم سکوت خانواده در مورد دستگیریش مطمئن باشد.
توصیه: در اولین فرصت و از راه های مطمئن دوستان فرد را در جریان دستگیریش قرار دهید. بایستی سریعا خبر دستگیری ها را رسانه ای کرد. به حرف های بازجویان اعتماد نکنید. سیاستی که به نفع فرزندان و دوستان دستگیر شده شماست، سیاستی نیست که بازجویان خواهان اجرایش هستند. دربیانیه های رسانه ای فعالیت های غیر علنی فرد دستگیر شده را بیان نکنید.
۲٫ بازجویی های ممتد و فشرده، تعدد بازجویان، استفاده از شیوه حمله و ارعاب و تهدید و تطمیع و تلطیف به صورت همزمان، روانشناسی زندانی قبل از بازداشت، ایزوله کردن زندانی و جدا کردن او از زمان و مکان واقعی
در این بند زندانی بدون وقفه به زیر بازجویی کشانده می شود. بازجویی هایی که روزانه تا ۸، ۱۰ یا ۱۲ ساعت و گاهی هفته ها طول می کشد. در این روند طبق شهادت زندانیانی که این بند را تجربه کرده اند، روش های معمول بازجویی، اجرای نقش بازجوی خوب و بازجوی خشن (پلیس خوب و پلیس بد) ، داد و فریاد و ریختن چند نفر بر سر فرد زندانی و … به طور هم زمان و در طول روز و برای روزهای پیاپی اجرا می شود. در برخی از موارد حتی تا ۷ نفر به طور همزمان از یک زندانی بازجویی می کردند یا در جلسه بازجویی حضور داشته و نقش های مختلفی را اجرا می کرده اند. روش هایی که تا کنون به دلیل بی اطلاعی زندانیان و غافلگیر شدنشان، متاسفانه در اکثر موارد نتیجه داده است. یکی از زندانیان آزاد شده از این بند، که وادار به اعتراف ساختگی در مقابل دوربین شده است می گوید: “حتی یک بار که نمی خواستم آن چیزی را که بازجو می خواهد بنویسم، بازجویم که نقش بازجوی خوب را بازی می کرد داد زد و گفت: “من اصلا استعفا می دم. از اول همه گفتند این داره تو رو بازی می ده و من باور نکردم.” یا زندانی آزاد شده دیگری می گوید:” بازجو گفت، من ازت خواهش میکنم بنویس، اگه ننویسی من به خاطر تو شغلم رو از دست می دم ” و نمونه های دیگری که همه نشان می دهد که بازجو با دادن سیگار، اجازه تماس تلفنی با خانواده یا حتی دادن چای و میوه، جوان زندانی را به نوعی مدیون خود می کند. جوانی که بدون تجربه چنین بازجویی هایی و بدون اطلاع از این روش های بازجویی، با کوچکترین” محبتی” از سوی بازجو، او را تنها “ناجی” خود دیده و در مواردی به طور کامل به خواسته های “این” بازجو بدون اینکه آگاه باشد، پاسخ می دهد. هر گام از این همراهی ناخواسته اما کمکی است به هر چه عمیق تر شدن چاهی که زندانی در آن قرار گرفته است و این همه آن سیاستی است که بازجو دنبال می کند.
بازجوی به اصطلاح خوب در این میان آن کسی است که دائم به بازجویی که دارد به زندانی فحاشی میکند می گوید: “حاج آقا اجازه بدین من باهاش حرف بزنم.” یا به زندانی می گوید:” من قول دادم که تو با زبون خوش همکاری میکنی. والا من دیگه می سپرمت به اونها تا با شیوه های خودشون باهات کار کنن. خودت می دونی. از من گفتن!”
این نوع بازجو به طور مدام به زندانی ای که چشم بند به چشم دارد از زندگی و تحصیلاتش می گوید، با زندانی وارد چالش فکری می شود و زندانی علاقه مند به مسائل سیاسی و اجتماعی را به خود علاقه مند می کند. در چنین رابطه ای ست که او (بازجوی خوب) به طور سمبلیک به “ناجی” بدل می شود و در روند شست و شوی مغزی زندانی نقش عمده ای بازی می کند. این بازجوست که بعدا و در پایان شکستن فرد، او را به جلوی دوربین اعتراف می کشاند. البته برای اینکه محاسن وجود این بازجو دائم به زندانی گوشزد شود، بازجویان دیگر دائم در حال فحاشی و عربده کشی و تهدید و تهدید به تجاوز و حمله و مشت و لگد پرت کردن هستند و این بازجوی خوب گاهی اوقات اونها رو به آرامش دعوت می کند و قول می دهد که در مورد این زندانی نیازی به این “کارها” نیست.
زندانی باید در تمام این مراحل بداند که بازجوی “نرم” و بازجوی”خشن” هر دو لبه تیز یک شمشیرند که کارآیی های متفاوتی دارند. آنها عضو یک “تیم” هستند و زندانی باید به هر دوی آنها به یک چشم نگاه کند و بداند که هر دو، قصد شکستن او را دارند.
در عین حال در این شیوه بازجویی تلاش بازجویان این است که این طور وانمود کنند که گویا پایانی بر این دوره متصور نیست. به قول یکی از زندانیان آزاد شده “یه وقتی فکر کردم که نه، حتما پایانی هست. چون دستگیری های قبل از من را آزاد کرده اند، والا برای من امروز اینجا جایی نبود. و اینجا پر بود از آدم هایی که بی پایان در حبس بودند.” یکی از زندانیان می گوید یکی از جملاتی که بازجویان دائم تکرار می کردند این بود: “اینجا ته دنیاست” و به این وسیله می خواستند هر گونه امیدی به مقاومت و آزادی را در فرد بکشند. اما آیا بند ۲ الف یا بندهای دیگر در زندانهای سراسر ایران واقعا “ته دنیا”ست؟ قطعا نه. نمونه های مقاومت در همین زندان ها نشان می دهد که بازجویان هم خوب می دانند که آنجا “ته دنیا” نیست.
در عین حال زندانی باید بداند که با یک تیم بازجویی طرف است که مدتها بر روی روحیات و روابط و نظرات او از طرق مختلف مثل هک کردن میل یا ورود به فیس بوک فرد و یا مطالعه وبلاگ او و یا گرفتن اطلاعات به صورت تک نویسی از دیگر دوستان و آشنایانش، کار و مطالعه کرده اند. در برخی از موارد بازجو با یک آی دی جعلی یا ناشناس، ماههای قبل از بازداشت به مجموعه دوستان فیس بوکی فرد تحت نظر وارد می شود، مطالعه دقیقی روی علائق وی، وقایع زندگی اش، معاشرت ها و حس و حال وی انجام می دهد و حتی شروع به چت کردن و صحبتهای دوستانه با او می کند که ممکن است بی ضرر به نظر برسند اما همه به بازجو کمک می کنند که در هنگام بازداشت، با اطلاعات کاملتری با زندانی رو به رو شود یا این توهم را تقویت کند که آنها همه چیز را درباره او می دانند. طرف شدن با این تیم رعایت کامل اصول حفظ اسرار را می طلبد.
اسراری که ممکن است در وهله اول بی اهمیت جلوه کنند، در مجموعه ای از دیگر اطلاعات همچون تکه های یک پازل عمل کرده و می تواند فرد دیگری را به زیر ضرب بکشاند. همین نکته در مورد تک نویسی هایی صادق است که در آن زندانی فکر می کند مجموعه ای از اطلاعات بی اهمیت یا اطلاعاتی را که همه می دانند در اختیار بازجو قرار داده در حالی که با تک نویسی خود در حال تکمیل پازل های نیمه کاره سازمان اطلاعات سپاه است.
متاسفانه بسیاری از زندانیان فکر می کنند آنها هستند که دارند بازجویان را بازی می دهند! این حد از اعتماد به نفس و دست کم گرفتن سیستم بازجویی و شکنجه روحی باعث خواهد شد که ضریب خطای شما بالا برود. آنچه به نظر شما اطلاعات بی ارزشی می آید برای بازجو و در کنار اطلاعاتی که دیگرانی مثل شما داده اند، مجموعه ای از اطلاعات گرانبها را تشکیل میدهد.
تلاش برای گرفتن پسوورد های ایمیل، فیس بوک و آیدی های چت فرد زندانی و همچنین تلاش برای گرفتن تک نویسی از فرد در مورد دوستان و آشنایان خود نشان می دهد که همه این اطلاعات هر چند جزئی برای بازجو مهم است. والا این همه وقت و انرژی برای گرفتن ان صرف نمی کردند. حربه اینکه “ما همه چیز را می دانیم! فقط می خواهیم بدانیم تو تا چه حد با ما همکاری می کنی!” که دائما از سوی بازجویان به کار می رود دروغی بیش نیست. باور به اینکه آنها همه چیز را می دانند و چرا من باید برای حفظ چنین اسرار بی ارزشی در زندان بمانم، همان باوری ست که آنها سعی دارند به شما القا کنند. حتی اگر آنها خیلی چیزها بدانند، دسته بندی و حفظ اطلاعات به مفید، غیر مفید و مضر برای فرد زندانی و دوستانش امری حیاتی ست. تنها با باور اینکه اینها که همه چیز را می دانند، پس چرا در تک نویسی از نوشتن آن طفره بروم و به نفع خودم است که بنویسم، آن فکر و باوری ست که بازجویان به شما القا می کنند. و به همین دلیل این چرخه متوقف نمی شود. دائم به اطلاعات اینان و به کمک خود زندانیان اضافه می شود تا علیه زندانیان دیگر و یا برای دستگیری دوستی دیگر آنرا به کار گیرند.
توصیه: به هیچ وجه بازجویان را دست کم نگیرید. دائم پاسخ های خود رابازنگری کنید. بایستی تا حد امکان از دادن هر گونه اطلاعاتی که میتواند به شناخت بیشتر از شما و یا از فعالیت های فرد دیگری و روابطش منتهی شود جلوگیری کرد. روابط خود در دنیای مجازی را باز نگری کنید. احتیاط شرط لازم حضور در چنین فضاهایی ست. همانگونه که اینترنت به ما امکاناتی عرضه داشته، به بازجویان و پدافند سایبری سپاه نیز امکاناهی برای تعقیب و شناسایی افراد را می دهد. بدانیم که ما در فضای مجازی تنها نیستیم.
ایزولاسیون
سلول انفرادی به عنوان روش معمول ایزولاسیون در این بند کارکرد گسترده ای دارد. به خصوص وقتی زندانی را در سلولهای دارای توالت قرار می دهند، او را در حالت ایزولاسیون مطلق می گذارند. در این شرایط، زندانی جز در ساعات طولانی بازجویی که تحت کنترل بازجویان است، در سلول خود و بدون هیچگونه ارتباطی با بیرون است.
جدا کردن زندانی از زمان و مکان واقعی با روش های گوناگون فشار روانی بر او، یکی دیگر از روش هایی است که بازجویان این بند به طور سیستماتیک سعی در اعمال آن دارند. بی اطلاع نگه داشتن زندانی از وضعیت خانواده، اخبار بیرون و همینطور زندانیان دیگر، تغییر دائم سلول برای دامن زدن به حس جدید بودن و غریبه بودن فضا برای زندانی و حتی تغییر اتاق های بازجویی و … همه روش هایی هستند که بازجویان تعلیم دیده سپاه برای تعمیق حس انزوا به آن دست می زنند.
برخی از زندانیان از وجود سلولهای کوچک قبر مانندی در این بند خبر داده اند که در راهرویی کاملا تاریک در زیر زمین ساختمان بازجویی قرار دارند. زندانی در این سلولهای قبر مانند که چراغ هم ندارد، در تاریکی و ایزولاسیون مطلق قرار داده می شود تا زمانی که بپذیرد اعترافات ساختگی که بازجویان می خواهند را انجام دهد.
در این رابطه نوشتن تجربیات از سوی زندانیان و انتقال آن به دیگران، حتی با اسامی مستعار و غیرقابل شناسایی، به تجهیز روحی دیگر فعالین کمک به سزایی خواهد بود.
۳٫ تلاش برای گرفتن اعتراف از زندانی حول مسائل اخلاقی و روابط جنسی
در این بند، بازجویان تعلیم دیده به صورت پروژه ای اعتراف می گیرند. بیشتر اعترافات از زنان، و همچنین بسیاری از مردان حول مسائل “اخلاقی” و روابط عاطفی آنهاست. یکی از زندانیان آزاد شده شهادت می دهد که باید در مقابل دوربین از تعداد روابط جنسی خود حرف میزد. او وقتی به این امر اعتراض کرده، بازجو به او گفته است، “بگو، این فیلم جایی پخش نمیشود. فقط برای این است که زودتر آزاد شوی!”
در جامعه ای که گرفتار تابوهای اجتماعی است و مثلا داشتن رابطه جنسی قبل از و یا خارج از ازدواج و یا داشتن رابطه همجنسگرایانه در ان چنان مذموم است که انسانها برای مخفی کردن آن مجبور به انجام معامله با بازجو می شوند که گاه به قیمت زندگی انها تمام میشود. مسائل اخلاقی و نگاه سرکوبگرایانه نسبت به این روابط امری است که به نظر من کل جامعه و به ویژه خانواده های افراد بازداشت شده باید نگاه دوباره ای به آن بیندازند.
زمانی که دختری به خاطر داشتن پیامک از دوست پسرش در تلفن همراهش مورد تهدید بازجو قرار میگیرد که یا در مورد فلان دوستش تک نویسی کند و یا این پیامک ها را به پدرش نشان میدهند و تا زمانی که لو رفتن این “موضوع” برای دختر به معنی از دست دادن پشتیبانی خانواده است، بازجویان میتوانند با سوء استفاده از چنین مناسباتی انسانها را تحت فشار قرار دهند. و البته به تازگی و در مواردی بازجویان به دروغ مدعی می شوند که عکس و یا فیلم همخوابگی زندانی با پسر یا دختری را در اختیار دارند و در صورت عدم همکاری او با دستگاه اطلاعات، این تصاویر در برنامه ۲۰ و ۳۰ پخش خواهد شد! و زندانی که در هیاهوی عصبی ایجاد شده نمی داند چه چیزی را باید باور کند و کجا بداند که اینها تنها بلوف های بازجوست، می تواند به راحتی مرعوب شده و از نگرانی لو رفتن چنین تصاویری، شروع به دادن اطلاعات به زعم خودش بی ضرر کند. بازجویان زبده بهتر از هر کسی می دانند که زندانی ای که شروع به دادن اطلاعات کرد، بهترین زمینه را برای فشار بیشتر به دست بازجویان داده است.
توصیه: بایستی در بین خانواده ها و فعالین این بحث را دامن زد و خطر چنین سوء استفاده هایی را بازگو کرد. زندانی باید بداند، تن دادن به اعتراف ساختگی ویدیویی برای جلوگیری از لو رفتن رابطه اش، نه تنها خطر بر ملا شدن را منتفی نمی کند بلکه بالعکس با صدا و تصویر شما مطالب غیر واقعی را برای همیشه در اختیار بازجویان قرار می دهد که با اتکا به آن شما را تحت فشار بگذارند.
4. هدفمند بودن بازجویی ها برای کشاندن فرد زندانی به اعترافات ساختگی در مقابل دوربین های اطلاعات سپاه
فیلمبرداری
تجربه و شهادت زندانیان بند ۲الف نشان می دهد که با اطلاع یا بدون اطلاع زندانی از تمام صحنه های بازجویی فیلمبرداری صورت می گیرد. برخی از زندانیان شهادت می دهند که در اتاقهای بازجویی دوربین مداربسته وجود دارد.
در عین حال، یکی از ویژگی های این بند اتاق های بازجویی تازه ساز آن است که به صورت کابین هایی ست که در آن زندانی پشت به دیوار نشسته و در مقابل او شیشه ای آینه وار قرار دارد که از درون آینه بوده و از بیرون، زندانی برای بازجویانی که آنسوی “آینه” نشسته اند قابل رویت است. در واقع زندانی از محیط خود بی اطلاع است در صورتی که در آنسوی آینه مقابلش بازجویان به طرح سوال، تهدید، فیلمبرداری و کشیدن نقشه بازجویی مشغولند. در این حالت زندانی بدون چشم بند و روبروی این آینه موظف به پس دادن بازجویی است.
از سوی دیگر در اتاق های بازجویی که میان آنها دیواری آینه ای است که زندانی، بازجویان را نمی بیند ولی بازجویان او را می بینند نیز در حین بازجویی فیلمبرداری صورت می گیرد.
این، تصویر از برنامه پرس تی وی درباره بی بی سی فارسی که در تاریخ۱۳ اسفند امسال (۱۳۹۰) پخش شد برداشته شده است. در این صحنه، یکی از متهمان، در اتاق بازجویی که شیشه آینه ای دارد، به سوالات بازجو که در این طرف شیشه نشسته است جواب می دهد. از این صحنه فیلمبرداری شده و برشی از آن که با مقاصد بازجویان همخوانی دارد پخش شده است.
در اکثر موارد به فرد زندانی اطمینان داده می شود که این کار فقط برای مدارک یا کارهای داخلی خودشان است. اما فیلم هایی که در برنامه هایی چون بیست و سی و یا در پرس تی وی (کانال تلویزیونی انگلیسی زبان رژیم جمهوری اسلامی) پخش شده است، نشان می دهد که ماموران اطلاعات سپاه با بریدن تکه های مورد نظرشان، میتوانند هر جمله ای را بر علیه خود زندانی و اصولا بر علیه مجموعه مخالفین این نظام به کار بگیرند.
برای تهیه این به اصطلاح اعترافات، لباس عادی زندانی را که هنگام دستگیری به تن داشته به او داده و از او می خواهند که لباس زندان را از تن در آورده و با لباس خودش برای پاره ای از سوالات آماده شود. در مواردی نیز به بهانه آزاد کردن فرد لباس هایش را به او می دهند و بعد او را که منتظر آزادی است مجددا به اتاق بازجویی می برند.
اعترافاتی که با قول عدم پخش و استفاده داخلی از فرد گرفته شده، اما به تجربه هر روزه می دانیم که به راحتی برای جهت دادن به افکار مردم بر علیه فعالین در برنامه های تلویزیونی از آنها استفاده می شود. امری که البته برخلاف اصل قانونى بودن جرم و مجازاتها و حفظ حریم خصوصى افراد، قانون آیین دادرسی کیفری و قانون حفظ آزادىها و حقوق شهروندى مصوب ۱۳۸۳ نیز هست.
آگاهی به این امر باعث می شود که زندانی به این بازجویی ها اشراف داشته و تلاش کند با کوتاهترین پاسخ ها و کمترین اطلاعات با بازجویان طرف شود و بداند که همه این بازجویی ها می تواند برای اجرای پروژه اطلاعات سپاه و در سناریوی از قبل آماده شده شان تدوین شده و به شکلی که مورد نظر آنان است به نمایش تلویزیونی درآید.
سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات و مجموعه نهادهای سرکوب در دوره کنونی از همه تجارب قبلی، از جمله دهه ۶۰، زندانهای مخفی اطلاعات موازی و… استفاده کرده اند و بر آن، چیزهایی را افزوده اند. بازجویی ها همه در جهت تحت فشار گذاشتن زندانی برای گرفتن اطلاعات و اعترافاتی ست که در مواردی حتی خود زندانی متوجه اهمیت آنها نیست؛ اطلاعاتی که در گپ و گفت و گو های به اصطلاح دوستانه با زندانی و یا پس از ایجاد فضای ارعاب و عصبی و در سکوت پس از آن، از زیر زبان زندانی خسته و خرد شده بیرون می آید تا بتواند ساعاتی به آرامش بگذراند. باید دانست که هر اطلاعاتی که برای بازجو مفید است، دادنش برای زندانی مضر بوده و میتواند وضعیت او را به مراتب وخیم تر کرده و حتی به اتکا همین اطلاعات حکم او سنگین تر شود.
این مسئله در مورد اعترافات مورد نظر بازجویان که معمولا با قول آزادی همراه است نیز صدق می کند. نمونه سعید ملک پور نشان می دهد که تن دادن به اعترافات مورد نظر اینان به امید آزادی، چگونه خود مبنایی برای صدور احکام سنگین تا اعدام گشته است[iv]. نمونه دیگر نیز اعدام آرش رحمانی پور است. بازجویان پس از شکنجه های روحی و جسمی بسیار که به آرش وارد کردند، به او گفته بودند که اگر دردادگاه و در مقابل دوربین اتهاماتی که آنها می خواهند را بپذیرد، آزاد خواهد شد. آرش بعدا بر اساس همین اعترافات دروغین و به امید آزادی، اعدام شد.
توصیه: اعتراف به عملی که در چهارچوب قوانین این سیستم جرم است، به بهانه آزادی، تهدیدی دائمی برای شماست. حتی اگر به اصطلاح ازاد شوید، با چنین اعترافاتی می شود هر لحظه و هر حکمی در مورد شما صادر نمود. همیشه به یاد داشته باشید، اعتراف برای بازجو فقط جمع آوری مدرک علیه شما و دوستانتان است. از دادن این مدرک به آنها خودداری کنید.
۵٫ صدور وثیقه های سنگین برای زندانی و ضبط پاسپورت فرد و ممنوع الخروج کردن وی
در پایان این دوره بازجویی و اعتراف گیری ، چنانچه زندانی آزاد شود، این به معنای پایان یافتن روند آزار و اذیت نیست. این آزادی آغاز دوره تحمل فشار و نگرانی های بسیار برای زندانی ست. زندانی با وثیقه سنگینی که عملا امکان فرار او را محدود می کند ازاد می شود و عملا امکان رهایی از این بن بست را ندارد و هر لحظه که بخواهند او را دوباره فراخوانده و به راحتی تحت فشار و بازجویی های مجدد قرار می دهند. البته این موضوع هم همچون بسیاری موارد دیگر تنها مختص بند ۲ الف نیست. بازپرسان مستقر در دادسرای انقلاب شهید مقدس (اوین)، در تمامی مراحل، از لحظه صدور حکم بازداشت برای کسانی که اطلاعات سپاه تصمیم به بازداشت آنها می گیرد، تا صدور قرارهای بازداشت موقت و نیز صدور قرارهای وثیقه سنگین، به عنوان دستوربگیران قضایی اطلاعات سپاه عمل می کنند بدون آن که در عمل، از استقلال قضایی برخوردار باشند[v].
حتی پس از آزاد شدن هم زندانی به اصطلاح آزاد شده دائم نگران پخش فیلم های اعترافاتش به سر می برد. اعترافات ساختگی که می تواند باعث طرد فرد از خانواده و حلقه روابط دوستانه اش شود. بایستی ضمن طرح احتمال گرفتن چنین اعترافاتی تحت فشار، تا حد امکان خانواده ها را آماده کرده و اجازه ندهیم که وجود چنین فیلم هایی از اعترافات به اصطلاح “ضد” اخلاقی، به فرد زندانی فشار آورده و او را در دستان نا مرئی بازجویان گرفتار سازد.
در عین حال در اکثر موارد، فرد زندانی ممنوع الخروج شده و پاسپورت او که به دست ماموران افتاده، ضبط می شود. ضبط پاسپورت فرد، باعث می شوند که فرد حتی پس از خروج غیر قانونی از کشور نتواند از امکانات محدود بین المللی برای رسیدن به کشوری امن استفاده کند.
توصیه: تا حد امکان از پذیرش وثیقه های سنگین خود داری کنید. حفظ پاسپورت و مدارک اینچنینی نیز بایستی به طور جدی در دستور کار فعالین قرار گرفته و آنها را در جایی امن نگهداری کنند.
نتیجه
بند ۲الف بر عکس آنچه بازجویان قصد دارند به زندانی تلقین کنند “ته دنیا” نیست. با اتخاذ تدابیر از پیش فکر شده، رعایت اکید مسائل امنیتی در هنگام تماس گیری ها و ارتباطات، نابودی هر مدرک یا فایلی که می تواند برعلیه شما مورد استفاده قرار گیرد، پاک کردن دائم پیامک های تلفن و یا ای میل هایی که حاوی اطلاعاتی است که برای بازجویان می تواند مورد استفاده قرار گیرد، امن کردن محیط فعالیت مجازی از قبیل فیس بوک، توییتر و یا ای میل با به کار گیری روش های قابل اتکا در عرصه اینترنت و به حداقل رساندن حضور علنی در این عرصه و استفاده از آی دی های ناشناس و غیر قابل ردیابی از ضروریات هر گونه فعالیتی در مرحله کنونی ست. رعایت اصول ایمنی قطعا به معنای کنار گذاشتن فعالیت علنی نیست بلکه ایجاد تلفیقی منطقی و بی خطر از این دو عرصه فعالیت در شرایط سرکوب است. کسی که نمی تواند چنین مهمی را درک و به آن عمل کند باعث زیر ضرب رفتن و آسیب پذیر کردن محیط و دوستان خود خواهد شد. رعایت مسائل امنیتی و حفظ اسرار و اطلاعات به معنای ترسو بودن و محافظه کاری نیست. تنها نشان از حس مسئولیت شما به دوستان و همراهانتان و از سوی دیگر آگاهی شما به سیستم سرکوب حاکم دارد. در عین حال آماده کردن خانواده ها، داشتن وکالتنامه امضا شده نزد یک وکیل قابل اعتماد و آگاهی از قوانینی که در مورد حقوق زندانی است، و پافشاری بر رعایت آنها نیز از نکاتی هستند که بایستی قبل از دستگیری به آنها فکر و عمل شده باشد.
همانطور که در بالا اشاره شد، یکی از نکات مهم، دست کم نگرفتن بازجویان و دستگاه امنیتی سرکوبگر و تجهیز دائم خود در مقابل آنهاست. باید بدانیم دست کم گرفتن بازجویان با تحقیر دستگاه سرکوب دو امر جداگانه است. اولی ما را ضربه پذیر می کند و دومی به ما انرژی لازم جهت مقاومت می دهد.
مقاومت در چنین سیستمی امری محال نیست. امری ممکن و عملی ست. برای چنین مقاومتی باید فعالین به ملزومات آن آگاه بوده و تلاش جدی برای تجهیز دائم خود به این ملزومات را به کار گیرند.
6 مارس ۲۰۱۲
shadiashadi@gmail.com
منبع:عدالت برای ایران
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar