31 jan. 2012

حبس در جمهوری اسلامی: اینجا آخر دنیاست



نمایی از حیاط زندان رجایی‌شهر کرج: احمد زیدآبادی و مجید توکلی در سمت چپ تصویر 

در سوگناک و وحشتناک بودن تجربهٔ زندان در ایران برای زندانیان سیاسی/عقیدتی تردیدی وجود ندارد. اما پرسش تامل‌برانگیز آن است که زندان ولی فقیه در درازمدت چه تاثیری بر زندانی سیاسی/عقیدتی می‌گذارد؟ آیا در نحوهٔ برخورد وی با حکومت یا نگرش به زندگی یا نوع مواجهه با جامعه پس از آزادی نیز تاثیری می‌گذارد؟ و اگر پاسخ مثبت است، چگونه؟
زندانیان سیاسی در خاطرات و نوشته‌های زندان خود همه از تاثیرگذاری روز‌ها یا سال‌های زندان بر خود سخن گفته‌اند. لابه‌لای سخنان آنان می‌توان برخی از انواع این تاثیرات را یافت.
گرفتن‌ها و دادن‌ها
داریوش اقبالی در مورد تجربهٔ زندان برای خود به عنوان هنرمند و آن چه زندان به او داد و آن چه از او گرفت می‌گوید: «در زندان اینو یاد گرفتم که کجا دارم زندگی می‌کنم…جایی که به خاطر شعر به خاطر ترانه آدمو زندانی می‌کنند. لحظه‌های خوب استودیو در زندان از من گرفته شد، یعنی الان برای این که ضبط کنم باید جلسات مختلف برم تو استودیو تا اون حس شعر در …وجودم باشه تا اینو بیان کنم ولی قبل از این که به زندان بیفتم … می‌رفتم در استودیو جلو میکروفون ظرف نیم ساعت با تصویری که برای خودم درست می‌کردم آهنگو می‌خوندم. موقعی هم که بازجو برگشت به من گفت ببین یادت نره من می‌رم…مثل عقاب بالا سرت هستم. نمی‌تونی جایی تکون بخوری… ولی گفتم شما یادتون باشه با من چکار کردین. از من یه چیزی گرفتین که اون تصویرو گرفتین ولی یاد دادین در کدام سرزمین دارم زندگی می‌کنم.» (برنامهٔ «به عبارت دیگر» بی‌بی‌سی فارسی، دسامبر ۲۰۱۱)
بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی حتی آنها که به خارج مهاجرت کرده‌اند تا سال‌ها وجود آن عقاب را احساس می‌کنند و این احساس آنها را از بیان راحت و بی‌دغدغهٔ باور‌ها و دغدغه‌های‌شان باز می‌دارد. یکی از علل عدم بیان خاطرات زندان توسط برخی از زندانیان سیاسی و عقیدتی همراه داشتن احساس آن عقاب بالای سر یا چیزی شبیه به آن است که در دوره‌ای نشان داده کاملا واقعی است و هر لحظه ممکن است به شکار طعمهٔ خود بپردازد.
تداوم درد
زندانیان سیاسی و عقیدتی که پایشان به زندان ولی فقیه باز شده باشد تا سال‌ها هنگامی که به شکنجه‌های زندان فکر کنند‌‌ همان رنج‌ها برای آنها بازآفرینی می‌شود. کیانوری در نامهٔ خود به خامنه‌ای در مورد همسرش مریم فیروز می‌گوید: «همسرم مریم را آن قدر شلاق زدند که هنوز پس از ۷ سال، شب هنگام خوابیدن کف پا‌هایش درد می‌‌کند.»
زندانی سیاسی دیگر، شیوا محبوبی، می‌گوید: «طوری که می‌زدند وقتی همین حالا که چشمامو می‌بندم دقیقا دردش رو روی انگشتای پام حس می‌کنم. وسط کف پام می‌زدند انگار که یک جریان برق از توی بدن آدم رد می‌شد.» (سایت یوتیوب)
فراموشی
سال‌های زندان برای زندانیان سیاسی و عقیدتی آن قدر رنج‌آورند که بسیاری از زندانیان پس از خلاصی و حتی قرار گرفتن در محیط امن و بدون امکان بازگشت دوباره به زندان یا سر و کار یافتن با زندانبانان یا بازجویان قبلی سال‌ها نمی‌خواهند در باب آن سخن بگویند. فعالان حقوق بشر همیشه در پی افکندن نوری بر تاریکی‌های درون زندان‌هایند و مشتاقند زندانیان سیاسی و عقیدتی از تجربه‌های خود در زندان سخن بگویند. این خواسته در بسیاری از موارد با سد نیاز به فراموشی تحقیر‌ها، شدائد، رنج‌ها و ناملایمات زندان برای زندانی و هم‌بند‌هایش مواجه می‌شود. اندک‌اند زندانیانی مانند ایرج مصداقی (مثلا در نامه به محمد نوری‌زاد) که در نوشته‌هایشان با جزئیات بیشتری به موارد نقض ابتدایی‌ترین حقوق زندانیان اشاره کرده باشند.
یادمان می‌رود
بخشی از نیاز به فراموشی بازمی‌گردد به خشونت و تحقیر عیان و گسترده‌ای که افراد در دوره‌هایی کوتاه علیه خود و دیگر زندانیان تجربه می‌کنند و بخشی دیگر به تجربهٔ بازجویی‌ها و اعترافات که در آنها زندانی را مجبور می‌کنند علیه خود عمل کند. این فراموشی ممکن است به کوچک‌ترین بخش‌های حافظه نیز تسری پیدا کند، مثل این که ساده‌ترین و دم دستی‌ترین نام‌ها و شماره تلفن‌ها نیز فراموش شوند: «اوایل فکر می‌کردم دچار مشکل خاصی شده‌ام، اما به نظر می‌رسد بقیه هم دچار این معضل شده‌اند. گاهی اسامی یادمان می‌رود، واژه‌هایی که قبلا و هر روز استفاده می‌کردیم، حالا به زحمت از زبان خارج می‌شود. بعضی وقت‌ها برای پیدا کردن یک کلمه و اصطلاح هرچه فکر می‌کنیم، کمتر موفق می‌شویم. بعد به یک باره بی‌هیچ دلیلی آن اسم یا هرچه که بوده، یادت می‌آید، اما معمولا این اتفاق خیلی دیر می‌افتد، یعنی زمانی که دیگر نیازی به آن نداری. همین چند روز پیش شماره تلفن برادرم را فراموش کردم. حتی به خاطر نمی‌آوردم که آن را کجا نوشته‌ام.» (نامه بهمن احمدی امویی از زندان به همسرش، گویا، ۱۰ بهمن ۱۳۹۰)
علیه خود عمل کردن و دوگانگی‌های ناشی از آن و برهم ریختن فضای احساسی و ذهنی زندانی سال‌ها احساسات و خرد وی را به چالش می‌گیرد. او از یک سو بدین کار مجبور بوده و برای حرف‌ها یا اقداماتش توجیهاتی دارد و از سوی دیگر خود را ممکن است برای ورود به آن فرایند ملامت کند.
کابوس
زندانبانان و بازجویان برای ترساندن زندانی ممکن است وی را در قبر بگذارند یا زمان اعدام احتمالی‌اش را به وی بگویند یا وی را به اعدام تهدید کنند یا صحنهٔ اعدام را برای او به اجرا در بیاورند بدون آن که وی را بکشند. همچنین زندانی سیاسی ممکن است با خطر اعدام هم‌بندان خود یا دیگر زندانیان سیاسی روبه‌رو شود. این‌ها همه می‌توانند موجب کابوس دیدن زندانی حتی تا سال‌ها پس از آزادی در خواب و بیداری شوند.
این کابوس‌ها از زندان آغاز می‌شوند: «خیلی شب‌ها خواب‌های بد و ترسناک می‌بینم. دیگران هم همین طورند. بیشتر خواب‌ها حول و حوش جنگ، درگیری، و اعدام است. از همه بد‌تر این است که اغلب خواب‌های‌مان تکراری است. تعدادی از زندانی‌ها می‌گویند مدت‌هاست که خواب‌های‌شان را به یاد نمی‌آورند و برخی دیگر هم ترجیح می‌دهند درباره‌اش با کسی حرف نزنند. عده‌ای اگر خوابی می‌بینند، خوابی است که همه رویداد‌هایش در محیط زندان می‌گذرد، حتی دوستان و آشنایان خود را نیز در محیط زندان می‌بینند.» (نامه بهمن احمدی امویی از زندان به همسرش، گویا، ۱۰ بهمن ۱۳۹۰)
اما کابوس‌ها به زندان محدود نمی‌مانند و ممکن است تا آخر عمر دست از سر زندانی برندارند.
امید دست‌نیافتنی
دستگاه امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی به گونه‌ای تعبیه شده و عمل می‌کند که زندانی را تا روز اعدام یا آزادی در حالت تعلیق نگاه می‌دارد، به گونه‌ای که وی در ‌‌نهایت به این نتیجه برسد که سلولش آخر دنیاست: «با وجود گذشت چندین سال از آزادی‌ام اما هر بار با شنیدن نام» دیزل‌آباد «این جمله دوباره در ذهنم خطور می‌کند که «اینجا ایستگاه آخر دنیاست». دو سال حبس در این زندان، مفهوم «ایستگاه آخر دنیا» را برایم روشن کرد.» (خاطرات کریم رحمانی از زندان کرمانشاه، سایت خبرنامهٔ ملی ایرانیان)
در زندان‌های جمهوری اسلامی، زندانی سیاسی و عقیدتی نمی‌داند اتهامش، محکومیتش و سرنوشتش چیست. هر لحظه ممکن است اتهامی تازه برایش بتراشند و او را چند سال بیشتر نگاه دارند (مثل ابوالفضل قدیانی یا عمادالدین باقی). هر لحظه ممکن است اعدامش کنند (مثل هزاران اعدامی سال ۶۷ که همه به زندان محکوم شده بودند) یا هر لحظه ممکن است او را از همهٔ حقوق زندانیان محروم کنند. تنها امیدی در دوردست وجود دارد که رژیم از هم بپاشد که زمانش روشن نیست و در شرایط زندان دست‌نیافتنی می‌نماید. در چنین شرایطی زندان برای هر زندانی سیاسی و عقیدتی آخر دنیاست. 

29 jan. 2012

حکام قاتل زنجیره ای، قاضی صلواتی یادآور جنایات حجت السلام خلخالی است، و نشان می دهد این رژیم اسلامی، غیر قابل اصلاح است...!

کسانی که دوران بعد از انقلاب را درک کرده اند، به خوبی با نام آیت الله صادق خلخالی آشنا هستند و صد البته که اسم خلخالی، لرزه بر بدن آزادی خواهان ایرانی و فعالان حقوق بشر و انسان دوستان می اندازد

او جنایتکار و یک بیمار روانی بود، اگر انقلابی در ایران صورت نمی گرفت، بی شک او تبدیل به یک قاتل زنجیره ای(Serial killer) می شد، درباره جنایات او همین بس که خودش اعتراف می کند جوان پانزده ساله ای را صرفا به جرم داشتن روزنامه مجاهدین (بدون برگزاری دادگاه و در محل دستگیری) اعدام می کند!
خلخالی پیرامون اعدام پسر نوجوانی که نشریه ارگان مجاهدین خلق را می‌خوانده‌است می‌گوید:
"برای خیلی از همکارانم سوال بود که چگونه می‌شود این‌ها را سر جایشان نشاند. عصر از پیش امام بازگشته بودم..... داشتیم می‌آمدیم داخل کوچه منزل که از شیشه ماشین دیدم دوتا بچه پانزده، شانزده ساله گویا مخفیانه چیزی با هم رد و بدل کردند. دستور دادم بگیرند و بگردندشان ببینم ماجرا چیه. خودم از کیف پسره این روزنامه مجاهدین را در آوردم. یادم هست فامیلیششریعتی بود... همانجا پسره را با گلوله زدم و به همراهانم گفتم اینجوری باید با این جانوران برخورد کرد! " (منبع)
چنین رفتاری، نه از یک انسان معمولی که تنها از یک آدم کش زنجیره ای بر می آید، در اینکه خلخالی یک بیمار روانی(Psychopath) بوده است، هیچ شکی نیست؛ اما سوال اینجاست که چرا در یک نظام حکومتی به مدت یک دهه چنین جنایتکاری بر سر کار بماند و بدون هیچ مواخذه و بازخواستی به جنایت بپردازد؟!
وجود چنین اشخاصی در صدر حاکمیت، تنها اثبات این نکته است که این رژیم، رژیمی خونخوار است. 
شاید برخی تصور کنند که این نظام اصلاح شده و دیگر چنین اشخاصی در صدر این نظام حضور ندارند، اما چنین نیست. ما اکنون شاهد حضور جنایتکاران دیگری هستیم، مثلا شخصی به نام قاضی صلواتی.
این جنایتکار که بر اساس گزارش ها ارتباط صمیمی با شخص خامنه ای دارد، سی سال بعد از انقلاب به مانند خلخالی عمل می کند و همچنان با احکام خود، نشان می دهد که خلخالی نمرده است، تنها اسمش از خلخالی به قاضی صلواتی تغییر یافته است.
به عنوان مثال، این جنایتکار اخیرا در حکمی، یک وبلاگ نویس و طنز نویس را به دلیل نوشته هایش به اعدام محکوم کرده است، در هرانا می خوانیم:
" خبرگزاری هرانا - در تداوم روند صدور احکام مرگ توسط قاضی صلواتی، رئیس شعبه‌ی ۱۵ دادگاه انقلاب تهران، طی هفته‌های اخیر؛ "مهدی علیزاده"، طنز نویس و فعال سایبری نیز به اعدام محکوم شده است.به گزارش هرانا، شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران مهدی علیزاده را محارب شناخته و به اعدام محکوم کرد.این حکم که توسط دادگاه بدوی صادر شده، طی روزهای گذشته به وکیل و خانواده‌ی وی ابلاغ شده است.مهدی علیزاده فخر آباد ۳۰ ساله، متاهل و اهل مشهد برای اولین بار در تابستان سال ۸۷ و پیروِ پروژه‌ی موسوم به مضلین بازداشت و مدت ۹ ماه را در بند ۲ الف زندان اوین گذراند و سپس به قید وثیقه‌ی ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.وی برای دومین مرتبه و در تاریخ بیستم فروردین ماه سال ۹۰ دستگیر شد و هم‌اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین محبوس است.گفتنی ست که مهدی علیزاده هم‌پرونده‌ای سعید ملک پور و وحید اصغری که ایشان نیز به اعدام محکوم اند، می‌باشد.شایان ذکر است که ابوالقاسم صلواتی به تازگی برای جواد لاری، وحید اصغری و امیر میرزایی حکمتی نیز حکم اعدام صادر کرده است."
تنها بین خلخالی و قاضی صلواتی یک تفاوت عمده وجود دارد، و آن این است که خلخالی مرد و مردم ایران فرصت نیافتند که او را در دادگاه به محاکمه بکشانند، اما برای قاضی صلواتی داستان متفاوت است، چرا که رژیم اسلامی ایران، در شرف سقوط است و به زودی قاضی صلواتی را باید پشت میله های زندان ملاقات کرد

پشت انسان به لرزه می افتد


پشت انسان به لرزه می افتد، زمانی که می بینیم یک انسان را به جرم نوشته یک مطلب در انتقاد از یک انسان جنایتکار، شلاق می زنند. 
برای اینکه ببینیم، شلاق زدن چه عمل وحشیانه و چه مجازات غیر انسانی است، کافیست به این ویدیو زیر نگاه کنید که در یک کشور اسلامی دیگر، رخ داده است و پلیس سودان، یک زن روزنامه نگار را به جرم اینکه درخواست کرده بوده زنان بتوانند شلوار بپوشند، شلاق می زند.

28 jan. 2012

مهدی علیزاده، طنز نویس و فعال سایبری به اعدام محکوم شد


در تداوم روند صدور احکام مرگ توسط قاضی صلواتی، رئیس شعبه‌ی ۱۵ دادگاه انقلاب تهران، طی هفته‌های اخیر؛ “مهدی علیزاده”، طنز نویس و فعال سایبری نیز به اعدام محکوم شده است.
به گزارش هرانا به نقل از دیده‌بان حقوق بشر کردستان، شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران مهدی علیزاده را محارب شناخته و به اعدام محکوم کرد.
این حکم که توسط دادگاه بدوی صادر شده، طی روزهای گذشته به وکیل و خانواده‌ی وی ابلاغ شده است.
مهدی علیزاده فخر آباد ۳۰ ساله، متاهل و اهل مشهد برای اولین بار در تابستان سال ۸۷ و پیروِ پروژه‌ی موسوم به مضلین بازداشت و مدت ۹ ماه را در بند ۲ الف زندان اوین گذراند و سپس آزاد شد.
وی برای دومین مرتبه و در تاریخ بیستم فروردین ماه سال ۹۰ دستگیر و مجدداً به سلول‌های انفرادی بند ۲ الف زندان اوین منتقل شد.
نامبرده هم‌اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین محبوس است.
گفتنی ست که مهدی علیزاده هم‌پرونده‌ای سعید ملک پور و وحید اصغری که ایشان نیز به اعدام محکوم اند، می‌باشد.
شایان ذکر است که ابوالقاسم صلواتی به تازگی برای جواد لاری، وحید اصغری و امیر میرزایی حکمتی نیز حکم اعدام صادر کرده است.

قاتل زنجیره ای، آقای فلاحیان، چطور قتل عام روشنفکران و فعالین حقوق بشر حلال است، اما سخن گفتن از اشرافی گری مسولان حرام است؟

نام حجت السلام فلاحیان، برای روشنفکران و فعالین سیاسی ایران، یادآور شکنجه و قتل و آدم ربایی است، برای اقلیت ها یادآور بمب گذاری در مرکز یهودیان در آرژانتین و برای کردها یادآور بمب گذاری میکونس است.
به دیگر عبارت، رزومه ایشان مملو است از بمب گذاری و ترور و آدم کشی!
اما قریب به اتفاق فعالین سیاسی ایران، با شنیدن نام فلاحیان، به یاد قتل های زنجیره ای می افتند که در آن محمد مختاری و جعفر پوینده توسط تیم سعید امامی کشته شدند و بعدها مشخص شد که این قتل ها، به صورت نظام یافته از زمان وزارت فلاحیان در جریان بوده است و بر اساس گزارش فعالین حقوق بشر، بیش از یک صد نفر از روشنفکران، فعالین حقوق بشر و یا هنرمندان ایرانی، بدستور فلاحیان کشته شده اند.
همچنین از فلاحیان به عنوان یکی از آخوندهایی نام برده می شود که فتوای قتل روشنفکران و فعالین حقوق بشر را می داهد است.
حال اخیرا این جنایتکار بی شرم، در مصاحبه ای فتوای دیگری مبنی بر حرام بودن صحبت درباره زندگی اشرافی مسولان داده است.
او گفته در مصاحبه ای گفته است:
" وزیر پیشین اطلاعات گفته است: «حرف زدن درباره اشرافی‌گری مسئولان نظام را حرام می‌دانم و معتقدم این مسائل باید به صورت خصوصی و فقط با خودشان مطرح شود.»"
باید از این جنایتکار بی شرم پرسید، چگونه است که قتل روشنفکران ایرانی و فعالین حقوق بشر، سلاخی کردن زن بی دفاعی چون پروانه اسکندری و یا بمب گذاری در مرکز یهودیان و کشتن صدها انسان بی گناه،طبق فتوا و نظارت ایشان حلال است، اما یک کلام سخن گفتن از فساد گسترده مسولان نظام جمهوری اسلامی حرام است؟!
اگر آلبرت انشتین چنین وقاحتی را می دید، بی شک در جمله معروفش تغیراتی را اضافه می کرد و می گفت: سه چیز بی انتها هستند، کهکشان ها، حماقت انسان ها و بی شرمی آخوندها...! که البته در مورد اولی مطمین نیستم!
البته آقای فلاحیان، چندان خارج از اسلام سخن نمی گوید، واقعیت این است که طبق تعالیم اسلامی، کشتن یک فعال حقوق بشر مجاز است، چرا که نشر افکاری چون برابری انسان ها و حقوق بشر، مساوی است با تضعیف قران که درآن به صراحت از برده داری یا کتک زدن زنان سخن گفته شده است. 




هومان موسوی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.


هومان موسوی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین که به مدت ۹ ماه در بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری میشد اخیرا به سه سال حبس تعزیری از سوی شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر محکوم شده است.
به گزارش هرانا، این وبلاگ نویس در ۱۲ فروردین سال ۸۹ در منزل عمه اش از سوی ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد، وی پس از ۹ ماه تحمل انفرادی های بند ۲۰۹ تحت بدترین شرایط روجی و جسمی در اردی بهشت ماه سال ۹۰ از سوی قاضی مقیسه به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.
وی پس از تجدید نظرخواهی در حکم صادره از سوی شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران مجددا به سه سال حبس تعزیری محکوم شد و حکم مذکور اخیرا در زندان به وی ابلاغ شده است.
این زندانی سیاسی ازمعدود زندانیانی است که در دهه ۶۰ در بند نسوان زندان اوین به دنیا آمد و پدر و مادرش در سالهای ۶۰ – ۶۷ با حکم دستگاه قضایی بازداشت و اعدام شدند.
وی که حداقل دو سال از کودکی خود را در زندان اوین سپری کرده است مجددا به اتهام شرکت در تجمعات پس از انتخابات بازداشت و به سه سال حبس قطعی محکوم شده است.
نامبرده هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین با گذشت نزدیک به ۲۲ ماه از زمان بازداشت تاکنون از حق مرخصی محروم بوده است.

اعدام های مخفیانه در زندان اوین



به گزارش “فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران” اعدام مخفیانه حداقل یک زندانی از زندان گوهردشت کرج در زندان اوین.
روز سه شنبه 4 بهمن ماه زندانی اسماعیل کرمانجانی حدودا 30 ساله و از هموطنان کرد که نزدیگ به 6 سال در زندان بسر می برد از بند 3 زندان گوهردشت کرج به سلولها انفرادی زندان اوین منتقل شد و روز چهارشنبه 5 بهمن ماه در زندان اوین به دار آویخته شد.
گزارشها حاکی از آن است که که روز چهارشنبه همراه با این زندانی تعدادی دیگر از زندانیان به دار آویخته شدند.
علیرغم گذشت 4 روز هنوز قوۀ قضاییۀ ولی فقیه علی خامنه سکوت پیشه کرده است و از انتشار اخبار اکثر اعدام ها خوداری می کند.
ولی فقیه علی خامنه ای به دلیل ترس از اعتراضات گسترده مردم ایران که همواره از منابر مختلف تحت عناوین مختلف به نیروهای سرکوبگر خود هشدار می دهند و برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه سیاست اعدام های گروهی و در ملاء عام را ادامه می دهد.این اعدام ها توسط صادق لاریجانی از جنایتکاران علیه بشریت مورد تایید و دستور اجرای آنها را صادر می کند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،استمرار اعدام ها در ایران را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.
منبع:فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران

27 jan. 2012

این چه دینی است؟ آیا از انسانیت بدور نیست که یک جوان باید به جرم تایپ چند کلمه کشته شود اما قاتل ندا آزاد باشد؟


کشتن یک انسان بدلیل اینکه به شکل دیگری می اندیشد و همانند مسلمانان فکر نمی کند، نهایت جنایت و نهایت وحشی گری است. این نهایت خود خواهی است که گفته شود یا باید مانند ما بیاندیشی و یا باید شکنجه و کشته شوی.
رژیم احمق، تصور می کنند با اعدام، می توانند جوانان را بترساند/و این است عدالت اسلامی، جوانی به دلیل فشار دادن چند دکمه کیبرد، باید اول شکنجه شده و بعد کشته شود، اما قاتل ندا آقا سلطان براحتی و آزادی در ایران زندگی کند و جایزه نیز بگیرد.
به گزارش فعالین حقوق بشر، دانشجویی به نام وحید اصغری، به دلیل فعالیت بر روی اینترنت به اعدام محکوم شده است. وحید اصغری متهم ردیف اول سناریویی است که سپاه پاسدران انقلاب اسلامی از آن به عنوان «شبکه ارائه محتوای مستهجن ضد دینی و ضد انقلابی» یاد کرده بود
در رهانا می خوانیم:
"وحید اصغری فعال سایبری ودانشجوی مقطع کارشناسی انفورماتیک در دانشگاه هند طی هفته گذشته با صدور حکم اعدام از سوی قاضی صلواتی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران مواجه شده است. این حکم در حالی صادر شده است که اصغری نزدیک به چهار سال در بازداشت موقت بوده است."
دادگاه ضد بشری رژیم، با شکنجه اعترافات احمقانه ای را از این دانشجو اخذ کرده و بر اساس آن اعترافات، حکم اعدام او را صادر کرده است:
" وحید اصغری در ٢۵ آذر ماه ١٣٨٨ طی نامه‌ای به رئیس شعبه ١۵ دادگاه انقلاب اسلامی شرح کاملی از فشارها و شکنجه‌های متحمل شده را بیان کرده است. وی در بخشی از این نامه گفته بود که، «با چشم بند و دست بند …. و مرا شدیدا به چوب بسته و به ـ حالت ـ کاسه سر و به سمت پائین آویزان کردند با طناب و دستبند و شلاق و سیلی می زدند….. ضربه زدن به شکم و پهلو با پنجه بوکس و گذاشتن چاقو زیر گلویم و روی رگ دستم و تهدید به قتل و تجاوز جنسی چند نفره به من به زور هر چه می خواستند را تلقین می کردند وبا وعده و اجبار از من اعتراف غیر واقعی و کذب و امضا و اثر انگشت و نوار مصاحبه ی ویدئویی جعلی بارها گرفتند…..در حالی که من فقط متهم بودم.»"
آخوندهای احمق تصور می کنند با اعدام، می توانند جوانان را بترساند و آنها دیگر سراغ اندیشه و تفکر نخواهند رفت! زهی خیال باطل، مطمین باشید هر انسانی با دیدن این قوانین وحشیانه بیشتر به فکر فرو می رود که این چگونه دین و آیینی است که یک انسان را به جرم اندیشیدن، اینچنین آزار می دهد و شکنجه می کند و بعد می کشد؟
کشتن یک انسان به جرم اندیشیدن، به جرم فکر کردن و به جرم نوشتن، جنایت بزرگی است، کشتن یک انسان بی گناه است.
جنایتکاران رژیم اسلامی بدانند که با اعدام انسان ها تنها به جرم اندیشیدن، پایه های رژیم سست تر می شود...!





افشای قرارداد واگذاری منابع نفت و گاز ایران در خزر به روسیه به ازای دفاع از حکومت علی خامنه ای


آیت الله علی خامنه‌ای برای جلب حمایت روسیه از حکومت اسلامی، موافقت کرد بخش عمده‌ای از منابع عظیم نفت و گاز تازه کشف شده ایران در دریای خزر طی یک قرارداد ننگین به روسیه واگذار شود و همچنین نیروهای روسی اجازه داشته باشند به بهانه دفاع از این منابع، اما عملا برای دفاع از حاکمیت وی، به همراه ۸۰ هزار نیروی نظامی تا عمق ۷۰ کیلومتری جنوب بندر انزلی وارد خاک ایران شوند.
پیش از این در سال ۲۰۰۸ میلادی یک قرارداد نفتی مشترک بین ایران و روسیه به امضاء رسیده بود که عملیات اکتشاف نفت و گاز جدید ایران در دریای خزر را به روس‌ها واگذار می‌کرد. این قرارداد به امضای مسعود میرکاظمی ووزیر نفت وقت ایران و اشناتکو از روسیه رسید. در این قرارداد یک الحاقیه نظامی هم وجود داشت که سردارفیروز آبادی به نمایندگی از سوی دفتر علی خامنه‌ای و فرماندهی نیروی دریایی روسیه آن را امضاء کردند.
پس از دو سال، اکتشافهای انجام شده در این منطقه به نتیجه رسید و مقدمات بهره برداری از آن هم به عمل آمد. نتیجه بررسی‌های اکتشافی در سال ۲۰۱۱ اما نشان داد که منابع نفت و گاز قابل استخراج بسیار بیش از آن بود که پیش‌تر تصور می‌شد.
در ماه مه سال ۲۰۱۱ مقامهای نفتی کشور در مصاحبه‌های خودرسما اعلام کردند که در عمق ۲۴۰۰ متری آبهای دریای خزر ۴۶ حوزه گاز و نفت را کشف کرده‌اند و بزودی استخراج نفت و گاز از آن منطقه آغاز خواهد شد. در حالیکه آمارهای رسمی تحت اختیار کار‌شناسان ایران سبز نشان می‌دهد تعداد حوزه‌های نفت و گاز کشف شده نه ۴۶ مورد بلکه ۷۱ مورد است و در عین حال خیانت حکومت جمهوری اسلامی نیز محدود به اعلام آمارهای غلط اکتشافی نیست. بلکه خیاتی است که به واگذاری اراضی شما کشور، امنیت نظامی دریای خزر و تاراج منابع و منافع ملی ایران منتهی می‌شود.
موارد ذیل بخشی از این قرارداد ضد ملی و خائنانه حکومت است

۱ - بر اساس قرارداد اولیه (سال ۲۰۰۸ میلادی) هم اینک یک کنسرسیوم نفتی به نام «تات اویل ایران صدر» بین ایران و روسیه تشکیل شده تا مناسبات سیاسی و اقتصادی این پروژه عظیم را سازماندهی نماید. دفتر حقوقی این شرکت در آستاراخان مستقر شده و دفتر مالی و مدیریتی آن در مسکو قرار دارد. هدف این شرکت پنهان سازی فعالیت‌های نفتی حکومت از تیررس تحریمهای و فراهم ساختن پیوندهای توامان سیاسی، اقتصادی و نظامی بین دو کشور است. البته نه در جهت تامین منافع مردم بحران زده ایران، بلکه در راه تامین منافع گروه نظامی امنیتی حاکم بر کشور و نیز زیر مجموعه‌های دفتر علی خامنه‌ای از یک سو، و از سوی دیگر شرکت‌های نفتی روسیه که سهم زیادی از آن‌ها به ولادیمیر پوتین و همسرش تعلق دارند .
۲ - سهامداران روسی این کنسرسیوم شرکت‌های گاز پروم نفت، لوک اویل و رزنفت هستند. به علاوه طبق قرارداد مذکور نماینده پوتین در کنسرسیوم حضور دائمی خواهد داشت. ولادیمیر پوتین همچنین سهم قابل توجهی از شرکت خصوصی نفت روسیه (لوک اویل) و نیز کنترل مستقیم بر فعالیت‌های رز نفت را به خود اختصاص داده است 
۳ - در نخستین قدم برای پنهان سازی واقعیت، مسئولان نفتی ایران طی گزارشهای رسمی تعداد حوزه‌های نفتی جدید خزر را ۴۶ مورد اعلام کرده‌اند در صورتی که آمار واقعی این حوزه‌ها ۷۱ مورد است.
۴ - مقامهای رسمی کشور ذخایر نفت و گاز کشف شده در دریای خزر را ۷ میلیارد بشکه نفت و ۵۰ تریلیون فوت مکعب گاز اعلام کردند. در حالیکه بر اساس مدارک و مستندات تحت اختیار کار‌شناسان ایران سبز، میزان نفت قابل استخراج در این ۷۱ حوزه ۱۱ میلیارد بشکه و میزان گاز قابل استخراج ۱۳۸ تریلیون فوت مکعب محاسبه شده است!
۵ - بیشترین تعداد حوزه‌های نفت و گاز کشف شده خزر - که فقط بخش ایرانی آن مورد نظر است - در منطقه نفتی «سردار جنگل»، «آذری»، «کن سری آلمو» و «اناران» قراردارند .
۶ - حکومت ایران ارزش منابع جدید نفتی در دریای خزر را ۷۷۰ میلیارد دلار اعلام کرده است. حال آنکه رقم واقعی پیش بینی شده در اسناد بر مبنای نرخ‌های کنونی، بالغ بر ۱۲۶۰ میلیارد دلار برآورد می‌شود. مبلغ گاز قابل استخراج از این منابع جدید نیز توسط حکومت ۱۳۰ میلیارد دلار اعلام شده که رقم حقیقی آن ۳۵۰ میلیارد دلار است!
۷ - سهام این کنسرسیوم بین دو طرف قرارداد بر مبنای ۶۴/۹ درصد سهم روسیه و ۳۵/۱ درصد نیز سهم طرف ایرانی محاسبه شده است! از سهم روس‌ها ۱۰ درصد رسما به پوتین و خانواده‌اش تعلق می‌گیرد و مابقی سهام به شرکت‌های نفتی روسی تعلق دارد. از سهم کنسرسیوم ایرانی هم ۲۰ درصد متعلق به شرکت «تات اویل ایران صدر» تعلق دارد (یکی از شرکت‌های مرتبط با صدرا، شرکت «تات نفت ایران اویل کمپانی کیش است). ۱۵/۱ درصد سهام نیز به حدود ۴۰۰ نفر از مقامهای سیاسی، نظامی، قضایی و روحانی کشور تعلق خواهد داشت. در این فهرست اسامی کسانی مانند مجتبی، مصطفی، میثم، حسن، نزیه، هدی و مسعود خامنه‌ای دیده می‌شود. همچنین اسامی علی فیروزآبادی، حسن فیروزآبادی، جنتی، جوانی، هدایت‌زاده، حسین شریعتمداری، عسکراولادی، محمد تقی و مجتبی مصباح یزدی، مسعودجزایری، برادران لاریجانی، حداد عادل، عبدالله عراقی و حسین شاهمرادی هم در این لیست ۴۰۰ نفره دیده می‌شود.
۸ - بر اساس تصمیم این کنسرسیوم، سهم همه سهامداران (روسی و ایرانی) در مرکز مالی شرکت در مسکو محاسبه و بر اساس میزان تولید و صدور نفت و گاز و به تناسب سهم تعیین شده به حساب آنان واریز می‌گردد. البته اصلیترین سهم درآمدهای پنهان این کنسرسیوم که بالغ بر صد‌ها میلیارد دلار است برای توسعه مخفیانه فعالیت‌های نظامی، امنیتی و اتمی بین دو کشور صرف خواهد شد.
۹ - بر اساس توافق حکومت‌های ایران و روسیه که به امضای سردار فیروزآبادی و فرماندهی نیروی دریایی روسیه رسیده، نیازهای امنیتی منطقه خزر از جمله حوزه‌های نفت و گاز شامل دکل‌های حفاری، اسکله‌ها،، شبکه‌های انتقال نفت و گاز (علیرغم اینکه بطور کامل در آبهای ایران قرار دارند) به فرماندهی نیروی دریایی روسیه واگذار می‌شود! جالب توجه اینکه در این قرارداد قید شده است دولت ایران تقاضای حضوردائمی ناوگان روسیه در آبهای خود را دارد.
۱۰ - نیروهای نظامی روسیه مجازند علاوه بر استقرار ساختارهای دفاعی در منطقه نفتی خزر، در مواقع اضطراری نیروهای خود را تا عمق ۷۰ کیلومتری جنوب بندر انزلی وارد خاک ایران نمایند. اقدامات نظامی روسیه در آبهای خزر ایران و مناطق شمالی کشور با هماهنگی نیروهای سپاه پاسداران انجام می‌شود جز موارد نظامی و امنیتی مربوط به استفاده از موشک‌های اس/ ۳۰۰ که تماما تحت فرماندهی افسران روسی مدیریت خواهد شد.
۱۱ - مقامهای ایران و روسیه توافق کرده‌اند هر‌گاه لازم باشد روسیه به درخواست حضور نظامی در ایران پاسخ دهد. فرا‌تر رفتن از شعاع ۷۰ کیلومتری مورد توافق در قرارداد برای سربازان روسی، منوط به توافق دفتر آیت الله خامنه‌ای خواهد بود.
۱۲ - ارتش روسیه مجاز است در زمان حضور نظامی در ایران ۸۰ هزار سرباز را برای مدت ۳ ماه در کشورمان مستقر سازد. تمدید این مدت زمان یا افزایش تعداد نیرو‌ها منوط به درخواست حکومت ایران است.
۱۳ - طبق این قرارداد روسیه از مواضع سیاسی و نظامی حکومت ایران حمایت خواهد کرد و چنانچه این کشور از سوی مخالفان داخلی یا دولتهای غربی‌ها مورد تهدید واقع شود، روسیه بعنوان هم پیمان با ایران همراه خواهد شد. در همین راستا، هر گونه حمله نظامی به ایران به دلیل به خطر افتادن منافع نفت و گاز روسیه در دریای خزر (در آبهای ایران!) و نیز خطر حضور نیروهای ناتو درهمسایه جنوبی این کشور، به عنوان تهدید امنیت ملی روسیه تلقی می‌شود و آنان خود را موظف به مقابله می‌دانند. سخنان نماینده روسیه در ناتو نیز که روز جمعه ۱۳ ژانویه در یک کنفرانس مطبوعاتی در بروکسل عنوان شد و گفت که مسکو هرگونه درگیری نظامی در ایران را تهدیدی مستقیم علیه امنیت خود تلقی می‌کند نیز دقیقا بر اساس این توافقنامه صورت پذیرفت.
۱۴ - ایران و روسیه هر‌گاه لازم بدانند مانورهای نظامی را در منطقه خزر برگزار خواهند کرد و از نمایندگان نظامی طرف دیگر برای بازدید دعوت خواهند کرد. در همین چارچوب روس‌ها بزودی مانور بزرگ نظامی خود را برگزار خواهند کرد. 


خبرنگاران سبز/ کار‌شناسان ایران سبز: منبع

آقای خامنه ای، کشور را به فنا می دهی و به باد تکیه می کنی! / نخست وزیر روسیه برای دریافت کمک مالی در میانه راه آمریکا بود که ناتو به یوگسلاوی حمله کرد...!


پریماکف،نخست وزیر وقت روسیه در زمان حمله آمریکا به یوگسلاوی، در میانه راه به سوی آمریکا بود


در اخبار آمده بود که رژیم خامنه ای امتیازات عجیب و غریبی به روسیه داده تا روسیه از رژیم ایران در مقابل حمله آمریکا محافظت کند.


امتیازاتی که شاید روی پادشاهان قاچار را سفید کرده است. برخی از این امتیازات به قرار زیر است: (منبع)


" آیت الله علی خامنه‌ای برای جلب حمایت روسیه از حکومت اسلامی، موافقت کرد بخش عمده‌ای از منابع عظیم نفت و گاز تازه کشف شده ایران در دریای خزر طی یک قرارداد ننگین به روسیه واگذار شود و همچنین نیروهای روسی اجازه داشته باشند به بهانه دفاع از این منابع، اما عملا برای دفاع از حاکمیت وی، به همراه ۸۰ هزار نیروی نظامی تا عمق ۷۰ کیلومتری جنوب بندر انزلی وارد خاک ایران شوند."
اگر بخواهیم ارزش منابع نفت و گاز بخشیده شده به روسیه را محاسبه کنیم، شاید به عدد وحشتناک بیست میلیون تومان به ازا هر ایرانی برسیم. به دیگر عبارت، خامنه ای برای اینکه بر سر قدرت بماند و بتواند به غارت منابع ایران ادامه دهد، حاضر شده اینچنین تن به خواری و غارت ثروت مردم ایران بدهد!


اما چه خیال خامی،دریغا که آرزوی خامنه ای نقش بر آب است...!


روسیه تعداد بیشتری کلاهک اتمی به نسبت آمریکا دارد، اما سالها است که قدرت نظامی، جای خودش را به قدرت اقتصادی داده است.


جنگ یوگسلاوی و جنایات جنگی میلوسویچ در کوزو را بسیاری به یاد دارند، یوگسلاوی متحد بسیار نزدیک و صمیمی روسیه در آن زمان بود.


در بیست و چهارم مارچ 1999، نخست وزیر وقت روسیه، به نام پریماکف، عازم آمریکا بود تا در باره چند موضوع مهم به بحث و گفتگو با دولتمردان آمریکا بپردازد و در راس آن موضوعات، درخواست کمک مالی از دولت آمریکا بود.


شاید برخی از جوانان فراموش کرده باشند، اما کسانی که سنی از آنها گذشته و اخبار سیاسی سالهای گذشته را پیگیری می کرده اند به یاد دارند که نیروهای ناتو و در راس آنها دولت آمریکا درست در زمانی حمله به یوگسلاوی را شروع کردند که نخست وزیر وقت روسیه، سوار بر هواپیمای ایلوشن تشریفاتی خود، عازم واشینگتن بود و تنها چند صد کیلومتر با آمریکا فاصله داشت که از طریق تلفن ماهواره ای، در جریان قرار گرفت که چند ساعت قبل آمریکا به یوگسلاوی حمله کرده است...!


این بزرگترین توهین به دولت و نخست وزیر روسیه بود، چرا که دولت آمریکا صبر نکرده بود حتی او به خاک آمریکا برسد، لااقل به او اطلاع بدهند که قرار است متحد روسیه بمباران شود و بعد حمله کنند!
این اقدام آنقدر برای دولت روسیه توهین آمیز بود که نخست وزیر روسیه به خلبان خودش دستور داد دور بزند(!) و به روسیه برگردد، این اقدام او در عالم سیاست به Primakov's loop شهره است.
در نیویورک تایمز در اینباره می خوانیم: 



"he might have hoped to gain from three days of meetings -- with Gore, President Clinton, Secretary of State Madeleine K/ His mission to Washington was intended in part to bolster his political standing at home by presenting him in high-profile meetings with top officials to negotiate for new commitments of Western financial aid./



این مثال خوبی برای خامنه ای است، بی هیچ شکی، دولت ایران نزدیک تر از دولت وقت یوگسلاوی به روسیه نیست، چه آنکه حاکمیت و دولت یوگسلاوی سد بین اروپا و روسیه بود و از نظر استراتژیک، بسیار با اهمیت تر از ایران بود.


شاید روسیه می توانست از کلاهک های هسته ای خود استفاده کند، اما چرا جرات این کار را به خود نداد؟! دلیل آن مشخص بود، چون روسیه ترجیح می داد دولت مورد حمایتش در یوگسلاوی ساقط شود، اما رابطه اش با غرب پا بر جا بماند، منافع روسیه چنین اقتصا می کرد، چه آنکه محتاج سرمایه گذاری و فن آوری غربی در صنایع خود بود. هم اکنون نیز وضع به همان منوال است، دولت روسیه شاید از نظر تعداد کلاهک های هسته ای از آمریکا به پیش باشد، اما خوب می داند که در صورت وجود تنش با آمریکا و غرب، همین اقتصاد نیم بند روسیه نیز از هم می پاشد.


در اینجا باید به خامنه ای یادآور شده که دوره جنگ سرد مدتها است که سپری شده، خامنه ای بسیار احمق است که تصور می کند می تواند با رشوه دادن به روسها بر سر کار باقی بماند. زمانی که مردم ایران به پا خیزند، دولت روسیه نیز جرات نخواهد کرد حمایتش از خامنه ای را ادامه دهد، همینطور اگر آمریکا به ایران حمله کند، دولت روسیه هیچ وقت جرات رویاروی با آمریکا را نخواهد داشت.


براستی چه کسی پلید است، یک کافر که همه انسان ها را برابر می داند یا آن مرجع تقلیدی که غیرمسلمین را نجس می داند...!


معنای نجس:
نجس: پلید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ) (از ناظم الاطباء). مقابل طاهر. (فرهنگ نظام ) (اقرب الموارد). پلید. (مهذب الاسما). طَفِس . ریمن . پلشت . رجس . قذر. (یادداشت مؤلف ). ج ، انجاس .
اگر بخواهیم معنای محاوره ای نجس را دریابیم، می توان گفت که نجس به معنای کثیف است.
اگر به رساله مراجع تقلید مراجعه کنیم، می بینیم که قریب به اتفاق آنها، نوشته اند که کافر نجس است و شرط اینکه کسی را کافر بدانند، این است که آن فرد به پیامبر خدا اعتقاد نداشته باشد.
سوال اینجاست، چه می شود یک انسان به صرف داشتن یک عقیده، نجس و کثیف محسوب می شود؟!
چگونه است که عقیده یک انسان، طعام و غذای او را کثیف و نجس می کند؟!
آیا چنین دینی از ساده ترین بنیان های عقلی و منطقی پیروی می کند؟! صد البته که خیر!
فرض کنیم که یک انسان در قطب شمال زندگی می کند و پای محمد و اسلام، هیچگاه به آن دیار نرسیده است، چرا باید آن فرد از نظر مسلمانان، کثیف و پلید محسوب شود؟!
دلیل آن ساده است، اسلام از هیچ بنیان فکری و منطقی برخوردار نیست و تنها به ضرب شمشیر و تجاوز و آدم کشی بوده که گسترش یافته و محمد و پیروانش، تمام تلاش خود را می کنند که با چنین قوانین احمقانه ای، به تبلیغ دین خود بپردازند...!

26 jan. 2012

تغییر چهره خامنه‌ای


سایت رسمی دفتر رهبر جمهوری اسلامی با انتشار حاشیه حضور او در منزل مصطفی احمدی روشن، معاون ترور شده سایت غنی سازی اورانیوم نطنز، از تغییر در حالات آیت الله خامنه ای و مشخص شدن نشانه های ناراحتی و غمگینی در چهره او خبر داده است. آنگونه که نویسنده این سایت خبر داده، چهره رهبر جمهوری اسلامی در منزل احمدی روشن با چهره او در منازل دیگر کشته شدگان مرتبط با برنامه هسته ای متفاوت بوده است.
مصطفی احمدی روشن، 32 ساله، که از او به عنوان معاون بازرگانی تاسیسات غنی سازی اورانیوم نطنز نام برده می شود، صبح روز چهارشنبه 21 دی بر اثر انفجار بمبی که توسط یک موتورسوار به اتومبیل او چسبانده شده بود، به قتل رسید.
در جریان این ترور، راننده و محافظ او نیز کشته شد.
آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی دو روز بعد در پیامی به این مناسبت، ترور این مسئول برنامه اتمی را "بزدلانه" توصیف کرد و گفت که جمهوری اسلامی از "مجازات مرتكبان این جنایت و عاملان پشت صحنه‌ آن هرگز چشم‌پوشی" نخواهد کرد.
او این ترور را به "شبکه تروریزم بین الملل دولتی" منتسب کرد و با متهم کردن دولت های آمریکا و اسرائیل در رابطه با آن گفت که کشته شدن احمدی روشن با "طراحی یا همراهی" CIA و موساد، سرویس های جاسوسی و اطلاعاتی این کشورها صورت گرفته است.
رهبر جمهوری اسلامی علت این ترور را "به بن‌بست رسیدن استكبار جهانی به سردستگی آمریكا و صهیونیزم، در مقابله با ملت مصمم و مؤمن و پیشرونده‌ ایران اسلامی" دانست و تاکید کرد که عاملان این ترور به "اغراض خود نخواهند رسید."
به گزارش دفتر رهبر جمهوری اسلامی، آیت الله خامنه ای پنجشنبه شب 29 دی ماه با حضور در منزل مصطفی احمدی روشن و داریوش رضایی نژاد، دیگر دست اندر کار برنامه هسته ای جمهوری اسلامی که مرداد سال جاری ترور شده بود، با خانواده آنها دیدار و از آنها دلجویی کرد.
سایت دفتر آیت الله خامنه ای نوشته که او ابتدا به منزل داریوش رضایی نژاد و سپس به خانه احمدی روشن رفته است.
حاشیه نویس این سایت پس از ذکر اقدامات امنیتی و حفاظتی پیش از ورود رهبر جمهوری اسلامی به خانه معاون ترور شده سایت نطنز، نوشته که چهره رهبر جمهوری اسلامی "چهره‌ای نبود كه در 6-7 خانه‌ شهدا كه قبلاً تجربه رفتنشان را داشتم" مشابه باشد.
او نوشته است که چهره آیت الله خامنه ای در خانه های دیگر "معمولاً شاد، سرزنده و با نشاط" بود اما در خانه احمدی روشن او "جدی، با هیبت، با ابهت، كمی غمگین و ناراحت و البته مصمّم" بود.
آیت الله خامنه ای آنگونه که در سایت رسمی وی منعکس شده در دیدار با خانواده معاون کشته شده سایت نطنز، گفته که "ابعاد الهی و معنوی" افرادی مانند احمدی روشن است که "زمینه را برای شهادت آنان آماده می کند."
رهبر جمهوری اسلامی همچنین با تشبیه احمدی روشن به "پول" خطاب به خانواده او گفته است: "برای شما هم شهید از دست نرفته؛ مثل پولی كه در بانك است. پول در خانه نیست ولی هست. مثل پولی كه گم می‌شود یا دزدیده می‌شود نیست. شهید شما پیش شما نیست، در خانه نیست، دیگر نمی بینیدش، ولی هست و كجا به دردتان می‌خورد؟ روزی كه انسان از همیشه فقیرتر است. خدا ان شاءالله بهتان صبر بدهد."
ترورها و اتهام‌ها
مصطفی احمدی روشن چهارمین فرد مرتبط با برنامه اتمی جنجالی جمهوری اسلامی است که در دو سال گذشته هدف ترور قرار گرفته است.
او که متولد سال 1358 بود از سال 1377 تحصیل در رشته مهندسی شیمی در دانشگاه صنعتی شریف را آغاز کرد و در سال تحصیلی 82-1381 از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. او در آن دوران، عضو بسیج دانشجویی بود.
پیش از او سه فرد مرتبط دیگر با برنامه اتمی جمهوری اسلامی نیز هدف بمبگذاری قرار گرفته بودند.
در آذر سال 1389، مسعود علی‌محمدی، استاد فیزیک دانشگاه تهران به شیوه‌ای مشابه در تهران کشته شد.
یک سال پس از آن، مجید شهریاری، استاد فیزیک دانشگاه شهید بهشتی (ملی) تهران در اثر انفجار یک بمب مغناطیسی که به اتومبیل پژو ۴۰۵ او چسبانده شده بود، در نزدیکی این دانشگاه کشته شد.
در همان روز، انفجار دیگری در حوالی همین محل گزارش شد که ظاهرا هدف از آن، ترور فریدون عباسی دوانی، از استادان فیزیک دانشگاه شهید بهشتی بود اما این ترور به نتیجه نرسید و وی مجروح شد.
او با جان سالم به در بردن از این ترور، هم اکنون رئیس سازمان انرژی اتمی ایران است.

در تمام این ترورها، جمهوری اسلامی، کشورهای غربی و بخصوص آمریکا و اسرائیل را به طراحی آنها متهم کرده، هرچند در واکنش به ترور احمدی روشن، ایران از او به عنوان یکی از دانشمندانی نام برده که نامش از گزارش های محرمانه سازمان بین المللی انرژی اتمی درز کرده و این مسئله زمینه را برای قتل او فراهم کرده است.

سخنگوی این سازمان البته تاکید کرده که سازمان بین المللی انرژی اتمی حتی مصطفی احمدی روشن را نمی شناخته و نام او نیز در هیچ کدام از اسناد این سازمان وجود نداشته است.

اسرائیل تنها کشوری است که به صراحت ترور دست اندرکاران برنامه اتمی جمهوری اسلامی را یکی از راه های پایان دادن به این فعالیت جنجالی دانسته اما هرگز مسئولیت رسمی ترورهای رخ داده را نپذیرفته هرچند از وقوع آنها ابراز خوشنودی کرده است.
ایالات متحده آمریکا، بریتانیا و دیگر کشورهای غربی عمدتا ترور مسئولان دولتی جمهوری اسلامی را محکوم و هرگونه دخالت در این حوادث را به شدت رد کرده اند.
بسیاری از دولت های جهان از جمله آمریکا، اتحادیه اروپا، اسرائیل و... با استناد به گزارش های آژانس بین المللی انرژی اتمی، جمهوری اسلامی را به تلاش مخفیانه برای دستیابی به تسلیحات اتمی در پوشش برنامه هسته ای متهم کرده اند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد تاکنون چند قطعنامه علیه این برنامه صادر کرده و از ایران خواسته تا با تعلیق غنی سازی اورانیوم، اعتماد جامعه جهانی را نسبت به برنامه اتمی اش جلب کند.
در مقابل جمهوری اسلامی همواره بر صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای خود تاکید کرده و گفته که این برنامه را برای اهداف علمی، پزشکی و بخصوص تامین انرژی پیگیری می کند.


جوان ۲۵ ساله زیر شکنجه دچار جنون شد


خانواده وحید اصغری در مصاحبه با "روز" اعلام کردند این جوان 25 ساله زیر شکنجه دچار جنون شده و پزشکی قانونی نیز این مساله را تایید کرده اما با این حال قاضی دادگاه انقلاب حکم به اعدام او داده است.
احمد اصغری، برادر وحید اصغری به "روز" گفت که برادرش یک سال ونیم در سلول انفرادی و تحت شکنجه بوده و تمام اعترافاتی که علیه خود کرده در این شرایط خاص بوده است.
او گفت که خانواده اش خواستار دادرسی عادلانه در دادگاهی علنی هستند و اگر برادرش اتهاماتی را که به او نسبت داده اند، مرتکب شده باید مستندات آن را در دادگاهی عادلانه ارائه دهند.
وحید اصغری که از 4 سال پیش در بازداشت به سر می برد، اخیرا از سوی شعبه 15 دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شده است. او به گفته خانواده اش در کشور هندوستان دانشجو بوده و برای دیدار با خانواده اش به ایران سفر کرده بود اما هنگامی که قصد بازگشت به هند را داشت در فرودگاه امام بازداشت شد.
آقای اصغری، هم پرونده ای سعید ملک پورو از متهمان پرونده های معروف به مضلین و متهم به مدیریت سایت های مستهجن ضد دینی است.
همزمان مریم ملک پور، خواهر سعید ملک پور در مصاحبه با "روز" گفت هنوز حکم اعدام برادرش به صورت رسمی به او و وکلایش ابلاغ نشده است.
آقای ملک پور، فارغ التحصيل رشته مهندسی متالورژی دانشگاه صنعتی شريف و ساکن کشور کانادا، مهرماه 87 پس از ورود به ایران و در ارتباط با پرونده‌ موسوم به مضلین 2 مربوط به جرایم اینترنتی بازداشت و به اعدام محکوم شد.
هفته گذشته خواهر آقای ملک پور در مصاحبه با "روز" از تایید حکم اعدام برادرش در شعبه 32 دیوان عالی کشورخبر داده بود
او اکنون به "روز" میگوید که هنوز این حکم به صورت رسمی به سعید و وکلایش ابلاغ نشده و سعید همچنان از تایید حکم اعدامش در دیوال عالی کشور بی خبر است.
خانم ملک پور می افزاید: با اینکه دیوان حکم را تایید کرده اما ما ناامید نیستیم؛ وکلای سعید همه راههای قانونی را برای نجات جان او خواهند رفت، از درخواست اعاده دادرسی تا اعمال ماده 18 گرفته تا درخواست عفو از کمیسیون عفو و بخشودگی. به هیچ عنوان ناامید نمی شویم تا لحظه آخر هم امید داریم و عقب نمی نشینیم.
خواهر سعید ملک پور پیش تر به "روز" گفته بود که "به هیچ عنوان فکر نمیکردیم دیوان عالی کشور حکم را تایید کند. دیوان قبلا حکم را به دلیل نقص در تحقیقات نقض کرده بود.این بار هم آن نقص ها برطرف نشده. ما امیدوار بودیم که دیوان حکم را نقض کند شما اگر لایحه دفاعیه وکلای سعید را ببینید کاملا متوجه می شوید که اگر دادرسی عادلانه ای برگزار باشد چنین حکمی اصلا صادر نمی شود. سعید کاملا بی گناه است. تمام این مسائل و ادعاهایی که درباره او مطرح کردند دروغ محض است. برادر من بی گناه است و ما میخواهیم او آزاد شود، تا همین الان هم غیر قانونی در زندان بوده. اویک سال و ۶ ماه در انفرادی بوده؛ همین الان هم او را ببینید آثار شکنجه مشهودست؛ فک شکسته اش کاملا مشخص است برای همین هیچ وقت با درخواست وکلای سعید برای اعزام او به پزشکی قانونی موافقت نکردند. سعید و وکلایش بارها از دادگاه تقاضا کرده اند که کارشناسان بی طرف قوه قضائیه پرونده را ببینند و نظر بدهند اما هیچ وقت موافقت نشد و به جای آن، بازجویان سعید را که خودشان پرونده را نوشته بودند به دادگاه اوردند و نظرشان را جویا شدند! خب معلوم است بازجویان در دادگاه چه می گویند. اگر ادعاهای آقایان درست و سعید مجرم است و اینکارهایی که می گویند سعید کرده چرا هیچ وقت اجازه ندادند کارشناس بی طرفی پرونده را ببیند؟ چرا به درخواست های مکرر وکلای سعید بی توجهی کردند"؟
احمدرضا هاشم پور، دیگر متهم پرونده های موسوم به مضلین است که به اعدام محکوم شده و حکم اعدامش از سوی دیوان عالی کشور تایید شده است.
پرونده وحید اصغری در شبعه 6 دیوان عالی کشور
وحید اصغری، دانشجوی یکی ازدانشگاههای هندوستان که پس از سفر به ایران و دیدار با خانواده اش قصد بازگشت به هندوستان را داشت در فرودگاه امام بازداشت و متهم به مدیریت سایت های مستهجن ضد دینی و ضد امنیت شد. اما او کیست و چه ارتباطی با پرونده های موسوم به مضلین دارد؟
از احمد اصغری، برادر وحید اصغری سئوال میکنم و می افزایم که چرا برادر شما؟ او چه نوع فعالیتی داشت که سر از چنین پرونده ای درآورد؟
احمد اصغری میگوید: برادر من از 17 سالگی در هندوستان زندگی میکرد. او وقتی بازداشت شد 21 سال داشت نه فعالیتی سیاسی داشت و نه هیچ نوع فعالیت دیگری. او دانشجو بود و همزمان برای درآوردن خرج تحصیلش کار میکرد. کار او در ارتباط با خدمات اینترنتی بود؛ یعنی هاست و دامین می فروخت اما محتوای سایت هایی که هاست و دامین خود را از برادر من گرفته بودند ربطی به او نداشت و او مسئول محتوای سایت ها که نبود. اگر سایتی تخلفی کرده باشد باید مدیر خود آن سایت را بگیرند نه برادر مرا که اصلا هیچ ارتباطی با این سایت ها ندارد.
او می افزاید: وقتی وحید را گرفتند دیدند که در سرور او یکسری سایت های سیاسی است مثل سایت احمد باطبی و سایت خود من که نقد دین و مذهب و سیاست بود. همین ها باعث گرفتار شدن او شد. اوکه برای دیدار با خانواده به ایران سفر کرده بود دو ماه ایران بود و موقع بازگشت به هند در فرودگاه امام بازداشت شد. در 19 اردیبهشت 87 و از آن تاریخ تا الان که کم مانده 4 سال شود در زندان است و وضعیت خوبی هم ندارد.
آقای اصغری با اشاره به اتهاماتی که متوجه برادرش شده می گوید: متاسفانه وقتی کسی را بازداشت میکنند اتهاماتی مطرح میکنند که بتوانند پیش مردم کار خود را توجیه کنند و جای دفاعی نباشد.
از او درباره وضعیت فعلی پرونده برادرش می پرسم؛ می گوید: پرونده به شعبه 6 دیوان عالی کشور ارجاع شده و هنوز رایی صادر نشده و منتظر رای دیوان هستیم و امیدواریم با توجه به نظریه پزشکی قانونی و همچنین بی گناهی برادرم دیوان حکم اعدام را نقض کند.
برادر وحید اصغری درباره نظریه پزشکی قانونی توضیح میدهد: برادر من یک سال و نیم تمام در سلول انفرادی بود. زیر شکنجه او را مجبور کردند علیه خود اعتراف کند و در تلویزیون هم این اعترافات را پخش کردند. بینی و قفسه سینه اش در زیر شکنجه شکست. او را از بازداشتگاه بیرون می بردند و شکنجه میکردند. زیر آن شکنجه ها هر کسی باشد اعتراف به هر کاری میکند؛ اینقدر شکنجه شد و تحت فشار بود که حالت روان پریشی و جنون به او دست داد. این مساله را پزشکی قانونی هم تایید کرده اما با همه اینها باز هم قاضی شعبه 15 دادگاه انقلاب یعنی قاضی صلواتی، حکم اعدام صادر کرد.
او می افزاید: وحید در شکوائیه ای که از بازجویانش نوشته تمام این مسائل را توضیح داده و شکنجه هایش را نوشته است اما تاکنون توجهی به این مساله نشده.
آقای اصغری سپس میگوید که خانواده او خواهان دادرسی عادلانه هستند و می افزاید: مادر من هنوز از حکم وحید بی خبر است و میدانیم که طاقت نخواهد آورد. برادر دیگرم را بازداشت کردند و با وثیقه 100 میلیون تومانی آزاد کردند و بارها تحت فشار گذاشتند. خود من نیز به نوعی دیگر. این 4 ساله واقعا زندگی را از ما گرفته اند. ما چیز زیادی نمیخواهیم، فقط میخواهیم یک دادرسی عادلانه در دادگاهی علنی داشته باشد. اگر وحید مجرم است و این کارهایی را که میگویند واقعا مرتکب شده در دادگاهی عادلانه با مستندات مستدل به اثبات برسانند. وحید اجازه داشتن وکیل و دفاع از خود را داشته باشد و اگر در این شرایط ثابت شود این اتهامات را واقعا وحید انجام داده ما نیز خواهان مجازات او می شویم. نه اینکه همان روزهای اول که او را بازداشت کرده بودند بگویند حکمت اعدام است و بعد از نزدیک 4 سال همان حکم اعدام را بدهند و هیچ مستندات مستدلی هم ارائه ندهندو وحید نتواند وکیلی تعیین کند و یک سال و نیم تمام زیر شکنجه او را به روان پریشی بکشند.
از برادر وحید اصغری می پرسم آیا وحید سایر هم پرونده ای هایش را می شناخت؟ میگوید: نه هیچ ارتباط و آشنایی با آنها نداشت. پس از بازداشت و قرار گرفتن در پرونده ای مشترک آنها را شناخته است.

24 jan. 2012

سعید رضوی فقیه در فرودگاه بازداشت و به اوین منتقل شده است


اخبار رسیده به ندای سبز آزادی حاکی است، سعید رضوی فقیه، فعال سیاسی از شش روز پیش در زندان اوین به سر می برد.
به گزارش "ندای سبز آزادی"، آقای رضوی فقیه که شش روز پیش پاریس را به مقصد تهران ترک کرده، در فرودگاه امام بازداشت و به زندان منتقل شده است.
رضوی فقیه از فعالان سابق دانشجویی و عضو سابق دفتر تحکیم وحدت است که چند سال پیش به قصد ادامه تحصیل به فرانسه رفت. او پس از سفر به فرانسه نیز یک بار به ایران بازگشت اما پس از تحولات انتخابات ریاست جمهوری ایران را ترک کرده بود.
با این حال شش روز پیش وی تصمیم به بازگشت گرفت و بر اساس اخبار رسیده بلافاصله در فرودگاه بازداشت شد.
هنوز مشخص نیست که آقای رضوی از سوی کدام نهاد بازداشت و به زندان منتقل شده است.
گفته می شود وضعیت روحی این فعال سیاسی مساعد نیست.

هشدار رئیس سابق سیا در باره حمله به ایران


در حالی که در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا تمام نامزدها سعی دارند در تبلیغات خود موضع خشن تری را در قبال ایران به نمایش بگذارند، تعداد فزاینده ای از مقامات آمریکایی و اسرائیلی در باره احتمال رویارویی نظامی با ایران لحنی محتاطانه تر اختیار کرده اند. یکی از آخرین مقامات آمریکایی از این گروه، رئیس سیا در دوران ریاست جمهوری جرج بوش است: ژنرال مایکل هیدن.
هیدن در سخنرانی خود در مرکز منافع ملی آمریکا در جمع کوچکی از حاضرین گفت: "در زمانی که در باره توافق بر سر حمله نظامی به ایرانی سخن گفته می شد همگی عقیده داشتند که چنین اقدامی چیزی را که به دنبال حذف آن هستیم با دست های خود ایجاد می کنیم و آن تلاش ایران برای تولید سلاح هسته ای است."
هیدن به این جمع گفت که دولت بوش به این نتیجه رسید که عملیات نظامی بدون اشغال ایران و صرفا با عملیات نظامی هوایی، موفقیت آمیز نخواهد بود.
سخنان هیدن در باره بی فایده بودن حملات هوایی در حالی بیان می شود که همین هفته، کالین کال، مشاور امنیت ملی اوباما نگرانی خود را از حمله به ایران بیان کرده بود. او در نشریه "امورخارجه" نوشت:
"با توجه به هزینه بالا و عدم قطعیت ذاتی چنین حملاتی، آمریکا نباید در این اقدام عجله کند و باید آن را تنها در زمانی که تمام گزینه های دیگر به بن بست خورده باشد و خطر هسته ای از جانب ایران نزدیک باشد، از آن استفاده کند. تا آن زمان استفاده از زور باید به عنوان راه حل نهایی و نه اولین راه حل در نظر گرفته شود."

روز سه شنبه، جان مک لافلین، رئیس سابق سیا در یک سخنرانی گفت حمله به ایران "گزینه بسیاری بدی خواهد بود."

یوکیو آمانو، دبیر کل آژانس بین المللی انرژی هسته ای، این هفته گفت که آنچه که آژانس در باره برنامه هسته ای می داند حاکی از آن است که "ایران در حال کار بر روی سلاح هسته ای است" و آژانس در باره ابعاد نظامی برنامه هسته ای ایران "به دنیا هشدار داده است."

در همین حال چین نیز با خشونت به ایران هشدار داد که حرکت این کشور به سوی تولید سلاح هسته ای را نمی پذیرد. ون چیبائو، نخست وزیر چین گفت: "چین با قاطعیت با توسعه سلاح هسته ای توسط ایران مخالف است."
بریتانیا، چین، فرانسه، روسیه، آلمان و آمریکا پیشنهاد مذاکرات جدیدی را در باره برنامه هسته ای ایران به این کشور ارائه داده اند. سخنگوی کاترین اشتون، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفت: "ما منتظر واکنش ایران هستیم."
در همین حال تعداد بیشتری از مقامات بازنشسته دفاعی و اطلاعاتی آمریکا همراه با 12 تن از 18 تن روسای سازمان اطلاعاتی اسرائیل نگرانی خود را از اقدام نظامی علیه ایران را بیان کرده اند.
ممکن است که کنگره آمریکا و نامزد های ریاست جمهوری این کشور با نمایش خشونت در برابر ایران بتوانند صحنه انتخابات را گرم کنند ولی مقامات واشنگتن و تل آویو به نحو بارزی در باره خطرات بالقوه حمله نظامی به ایران هشدار می دهند.

منبع: تینک پروگرس – 21 ژانویهa

20 jan. 2012

تایید حکم اعدام سعید ملک پور، جوان کانادایی ایرانی تبار


در شرایطی که دیوان عالی کشور تابستان گذشته حکم اعدام سعید ملک پور، جوان کانادایی ایرانی تبار را نقض کرده بود، اما اخبار رسیده از فعالان حقوق بشر و نیز اقوام وی در ایران از تایید این حکم خبر می دهند.
سعید ملک پور، جوان ۳۵ ساله مقیم استان انتاریو در کانادا، چهار سال پیش به ایران بازگشت و در اکتبر سال ۲۰۰۸ دستگیر و در اوین زندانی شد. آقای ملک پور به طراحی و فعالیت روی یک تارنمای غیراخلاقی متهم شد و دادگاه انقلاب جمهوری اسلامی وی را به اعدام محکوم کرد.
با وجودی که سعید ملک پور بر بی گناهی خود تاکید و اظهار کرده است که اعترافات تلویزیونی وی زیر فشار روحی و روانی و شکنجه شدید اخذ شده است، اما گزارشهای رسیده از ایران از تایید حکم اعدام وی خبر می دهند. 
برخی از صاحبنظران و فعالان بر این باورند که تنش های داخلی در ایران و فشارهای سیاسی و تحریم های اقتصادی علیه این کشور سبب شده است تا دولتمردان جمهوری اسلامی بر فعالان سیاسی، اجتماعی، خبرنگاران و طرفداران آزادی و جامعه مدنی فشار مضاعفی وارد کنند. 
جان برد، وزیر امور خارجه دولت فدرال کانادا تصمیم مقامات قضایی ایران برای صدور حکم اعدام برای سعید ملک پور را محکوم کرده و گفته است نگرانی ها نسبت به عملکرد حکومت تهران هر روز افزایش می یابد. 
وزیر امور خارجه کانادا گفته است: «ایران بزرگترین تهدیدی است که امروز صلح و امنیت جهان را در معرض تهدید قرار می دهد و برنامه اتمی این کشور بسیار نگران کننده است و وضعیت نامطلوب حقوق بشر در ایران، هر روز بیشتر رو به وخامت می گذارد و همه این مسایل نگرانی های بسیاری را برمی انگیزند.» 

وکیل مدافع آقای ملک پور خرداد ماه سال گذشته گفته بود که پس از ارائه شواهد کارشناسی مبنی بر فعالیت سعید ملک پور روی این تارنما، حکم اعدام این جوان نقض شد. اما وی از آن زمان تا بررسی قضایی نهایی این پرونده در بازداشت باقی مانده بود. 

فاطمه افتخاری، همسر سعید ملک پور در کانادا بارها برای آزادی و لغو حکم اعدام همسرش رایزنی کرده و نسبت به سرنوشت و بی اطلاعی از وضعیت سلامت و امنیت وی در زندان اوین ابراز نگرانی کرده بوده است.

فاطمه افتخاری گفته بود: «غیرقابل تصور است که فردی در این جهان، سه سال از زندگی خود را به اتهام طراحی یک نرم افزار در زندان سپری کند و تا امروز هم به همین اتهام پای چوبه دار قرار داشت».

طی چهار سال گذشته، گروهی از سیاستمداران و فعالان حقوق بشر ایرانی و کانادایی در اعتراض به صدور حکم اعدام برای سعید ملک پور و نگرانی نسبت به اجرای قریب الوقوع این حکم، گردهمایی های اعتراضی در استان انتاریو برگزار کردند و از دولت فدرال کانادا خواسته بودند تا برای نجات جان ملک پور ۳۵ ساله موضع جدی اتخاذ کنند.

وی تاکید کرده بود که کارزار گروه های حقوق بشر در حمایت از سعید ملک پور نقش کلیدی در نجات جان همسرش ایفا کرده بودند.

سازمان عفو بین الملل روز ۲۹ دی ماه با انتشار بیانیه ای، صدور حکم اعدام برای سعید ملک پور را ناعادلانه خوانده و خواستار لغو این حکم شده بود.

سال گذشته نیز گروهی متشکل از ۹۶۲ دانشجو و دانش آموخته دانشگاه های ایران و جهان، به ویژه دانشگاه صنعتی شریف با امضای یک نامه اعتراضی، خواستار توقف فوری حکم اعدام سعید ملک پور، فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی شریف شده بودند. 

بنا به گزارش های رسیده، مقامات امنیتی ایران یک سال پس از بازداشت سعید ملک پور وی را برای اعتراف به اتهامات خود در برابر تلویزیون جمهوری اسلامی قرار دادند. وی مدت زمانی بعد اذعان کرد که این اعترافات با اعمال زور و زیر فشار شکنجه اخذ شده بودند و واقعیت ندارند. 

لارنس کانن، وزیر امور خارجه وقت دولت کانادا در ماه فوریه سال گذشته مراحل رسیدگی قضایی به پرونده سعید مک پور را پرسش برانگیز و صدور حکم اعدام برای این جوان ایرانی مقیم کشورش را غیرقابل پذیرش خوانده بود. 

با وجود انتقادهایی که در مورد پرونده سعید ملک پور متوجه دولت محافظه کار کانادا می شود، وزارت امور خارجه وقت اذعان کرده بود حوزه مداخله اتاوا در پرونده این ایرانی تبار با تابعیت دوگانه بسیار محدود است، زیرا او هنوز شهروند کانادا نیست و ایران نیز تابعیت دوگانه را به رسمیت نمی شناسد.


18 jan. 2012

اعترافات زیر شکنجه در جمهوری اسلامی ایران


بر گرفته از کتابخانه حقوق بشر و دموکراسی

واشنگتن، ۲۴ مرداد ۱۳۸۶

در چند ماه اخیر ایران شاهد موجی از اعدام ها بوده که در دهه ی اخیر بی سابقه بوده. مقامات ایران از ژانویه ی سال ۲۰۰۷ تا کنون اعدام دست کم ۲۴7 نفر را رسماً اعلام کرده اند و خبر از محکومیت شماری بیشتر به مرگ داده اند. فعالان جامعه ی مدنی نیز، به دلیل انتقاد از حکومت یا فعالیت برای اصلاح قوانین ناقض حقوق بشر آماج خشونت و سرکوب دولت قرار گرفته اند. در چنین شرایطی، بکار گیری "اعترافات اجباری" و استناد به آن برای محکوم کردن زندانیان موجب نگرانی شدید است و می بایست مورد بررسی دقیق و جدی مراجع بین المللی قرار گیرد. با نبودن یک نهاد مستقل ملی برای دفاع از حقوق زندانیان، اتکای مردم ایران تنها به اعتراضات جامعه ی بین المللی به روند قضایی است که منتهی به چنین اعدام هایی می شود.

در روزهای ۲۷ و ۲۸ تیرماه سال ۱۳۸۶، توجه جامعه جهانی به "اعترافات" دو پژوهشگر آمریکایی ایرانی‌تبار بنامهای هاله اسفندیاری و کیان تاجبخش که از تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی پخش شد، جلب گردید. برگزیده‌هایی از "اعترافات" رامین جهانبگلو، پژوهشگر دیگر ایرانی که در سال ۱۳۸۵ زندانی بود نیز در این برنامه اضافه شده بود. هر سه نفر برای سالها فعالیتهایی را دنبال کرده بودند که قانونی و با اطلاع و تایید دولت ایران بوده‌اند. هر سه نفر پیش از این "مصاحبه"های تلویزیونی برای ماهها زندانی و تحت شرایطی دشوار، بارها بازجویی شده و از حق ملاقات یا دسترسی به وکیل مدافع محروم بوده‌اند.

روز ۲۸ تیرماه، دختر خانم اسفندیاری در مقاله ای نوشت که او مادرش را برای نخستین بار پس از دستگیری در "نوار اعترافات تلویزیونی به سبک کا گ ب" (سازمان اطلاعات شوروی) دیده است. او همچنین تاکید کرد که مادر ۶۷ ساله‌اش "زیر صدها ساعت بازجویی ارعاب آمیز و دشوار قرار گرفته و غالبا با چشم بسته و کاملا بی ارتباط با دنیای خارج بوده است.

روز ۲۹ تیرماه، سایت اینترنتی که برای دفاع از کیان تاجبخش ایجاد شده، به ماهیت "فریبنده" مصاحبه ها اشاره کرده و ابراز خشم می‌کند. به نوشته این سایت، "اظهارات اسفندیاری و تاجبخش را خطاب به مصاحبه کننده یا بازجویی که دیده نمی‌شد، با بخشهای نامربوطی به هم چسبانده بودند و دو مفسر می کوشیدند تا ارتباطاتی دروغین میان کار آنها و توطئه فرضی برای متزلزل ساختن دولت برقرار کنند."

روز ۲۱ مرداد ماه، معاون دادستان تهران در مصاحبه ای با خبرگزاری ایرنا توضیح داد که تحقیقات در مورد خانم اسفندیاری و آقای تاجبخش پايان يافته و اضافه کرد که: "اين دو يكسري كارهاي نوشتاري دارند كه بايد انجام دهند و سپس در مورد آنها تصميم‌گيري شود." بنیاد عبدالرحمن برومند برای پیشبرد حقوق بشر و دمکراسی در ایران، بازداشت و رفتار با این پژوهشگران توسط دولت ایران را قاطعانه محکوم می‌کند. اسفندیاری و تاجبخش در طول مدت بازداشتشان از ابتدایی‌ترین حقوقی که قانون بین المللی برای زندانیان قائل شده، محروم بوده‌اند. بر اساس بیانات معاون دادستان تهران بیم آن می رود که این دو برای اخذ اعتراف تحت فشار باشند. در چنین شرایطی، اعترافات علیه خویشتن که موجب محکومیت متهم می شود، به منزله مدارک و شواهدی علیه آنها قابل پذیرش نیست برعکس، چنین اعترافاتی تنها نشانگر آن است که در جمهوری اسلامی ، تشریفات قانونی مربوط به مدیریت قضایی مکرراً پایمال شده و سوء استفاده از زندان انفرادی و بازجویی های طویل المدت، شکنجه و بدرفتاری را در بازداشتگاه ها تسهیل می نماید.



بنیاد برومند شهادتها، مدارک، مصاحبه‌ها و گزارشات حقوق بشری را جمع آوری کرده است که گواه اعمال مستمر شکنجه توسط مقامات امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی برای اخذ اعتراف از زندانیان می باشد. در مورد زندانیانسرشناس، این اعترافات از تلویزیون پخش شده‌اند. اعترافاتی که برای مستند کردن اتهام جاسوسی برای کشورهای خارجی گرفته می شود، یا اتهامات مبهمی که موجب محکومیت زندانیان به فعالیت علیه جمهوری اسلامی می شود، غالبآً بهانه ای است برای ساکت کردن منتقدان دولت. (علی افشاری ۱۳۸۴، رویا طلوعی ۱۳۸۵، آیت الله کاظمینی بروجردی۱۳۸۶. همچنین نگاه کنید به "اعترافات شکنجه شدگان"). مقامات ایرانی از اعترافات اجباری نه تنها برای اهداف سیاسی ‌؛ بلکه برای جبران فقدان مدارک و شواهد لازم چه در پرونده‌های سیاسی، و چه در پرونده‌های مربوط به جرائم عادی، استفاده کرده و می کنند.



از بدو پیدایش جمهوری اسلامی، قضات و حاکمان شرع انبوهی از بازداشت شدگان را به اتهامات سیاسی، مذهبی، جنسی و یا سایر جرائم تنها بر اساس اینگونه اعترافات اجباری به مرگ محکوم کرده‌اند. تعداد بیشتری بخاطر عدم اعتراف یا پافشاری بر باورهایشان در برنامه های تلویزیونی، اعدام شده‌اند. در طول سالها، زندانیان سابق، اقوام قربانیان، و سازمانهای حقوق بشر به کرات شکنجه زندانیان در ایران و استناد مقامات قضایی ایران به اعترافات اجباری علیه متهمان را گزارش کرده‌اند. (نگاه کنید بهخبرنامه عفو بین الملل در سال ۱۳۶۴، دیده‌بان حقوق بشر در سال ۱۳۸۳: "مثل مردگان در تابوتهایشان")



خانم راضیه فولادی، یکی از قربانیان متعدد عملیات به اصطلاح اخلاقی دولت در سال ۱۳۵۹، بعد از شلاق خوردن و اعتراف اجباری به داشتن رابطه نامشروع، اعدام شد. آقای حجت محسنی کبیری در سال ۱۳۶۰ به همراه هزاران زندانی سیاسی چپ بازداشت شد و قبل از اعدام به مرتد بودن اعتراف کرد. آقای عباس رئیسی، یک زندانی سیاسی مارکسیست دیگر در سال ۱۳۶۷، به دلیل تأکید بر باورهایش و خود داری از شرکت در یک اعتراف تلویزیونی، اعدام شد. آقای فیض‌الله مخوباد، یک عضو فعال جامعه یهودیان ایران به رغم گزارشی حاکی از تلاش وی برای پس گرفتن اعترافاتی که زیر شکنجه کرده بود، در سال ۱۳۷۳ اعدام شد. آقای هلموت ژیمکوس یک شهروند آلمانی که برای مدت پنج سال (۱۳۶۸ تا ۱۳۷۳) به جرم جاسوسی در زندان اوین بسر برده است، گزارش کرده که چطور بشدت شکنجه شده و در مدت بازداشتش شاهد شکنجه‌های زیادی بوده که با هدف اعتراف گیری انجام شده‌اند. در پاسخ تحقیقات سازمان ملل درباره اتهامات آقای ژیمکوس، دولت ایران به اعترافات وی به عنوان دلیل مجرمیتش استناد کرده است. (گزارش نماینده ویژه سازمان ملل درباره شرایط حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران، صفحه ۷)


این روایات، به مثابه نمونه اندکی از آنچه بر سر هزاران قربانی دیگر رفته است، در کنار آنچه که در رابطه با خانم اسفندیاری و آقای تاجبخش گزارش شده است، بیانگر نفی سیستماتیک حقوق زندانیان و تشریفات حقوقی در ایران است. نفی حقوق بازداشت شدگان و متهمین را قوانین و روال کار حاکم برای بازداشت و بازجویی درجمهوری اسلامی تسهیل می کند وصحت روند قضایی برای اثبات جرم زندانیان رازیر سئوال می‌برد. تا زمانی که دولت ایران برای اصلاح ضروری قوانین و عملکرد مأموران برای منع شکنجه و رعایت ابتدایی‌ترین حقوق بشر زندانیان اقدام جدی نکند، نمایش اعترافات اجباری، در اخبار مربوط به ایران، تکراری غم انگیز خواهند داشت.

بر گرفته از کتابخانه حقوق بشر و دموکراسی

ایران: دانشجویان زندانی برای اخذ اعترافات اجباری تحت آزارواذیت قرار
گرفتند.

اطلاعیه مطبوعاتی سازمان دیده بان حقوق بشر ,ژوئیه ۲۷، ۲۰۰۷


مقامات ایرانی باید نوزده فعال اجتماعی ودانشجوی زندانی را فورا آزاد کنند

(واشنگتن دی سی، 27 ژوئیه 2007) � سازمان دیده بان حقوق بشر امروز با انتشار بیانیه ای گفت که دولت ایران باید فورا نوزده فعال اجتماعی و دانشجوی زندانی را که درماه های می و ژوئن با انگیزه های ظاهرا سیاسی دستگیر کرده، آزاد کند. سازمان دیده بان حقوق بشر نگرانی خود را از اینکه مقامات ایرانی با آزار واذیت افراد یاد شده را وادار به اعترافات اجباری کنند، ابرازنگرانی کرده است. 


دربیست وچهارم ماه ژوئیه، خانواده های زندانیان مجیدتوکلی، احمدقصابان واحسان منصوری نامه سرگشاده ای را برای آیت الله شاهرودی رییس قوه قضاییه درخصوص وضعیت آزار و اذیت فیزیکی وروانی فرزندان خود دربند 209 زندان اوین، تهران ارسال کردند. این بخش امنیتی زندان اوین است که سازمان دیده بان حقوق بشر موارد بسیاری ازآزار واذیت زندانیان ازجمله شکنجه به منظور اخذ اعترافات اجباری را مستند کرده است. 






بعدازملاقات با فرزندان خود، خانواده های زندانیان اظهارداشتند که مقامات رسمی آنها را وادار به بازجویی های 24 ساعته، بی خوابی وبه اینکه خانواده هایشان صدمه خواهند دید، تهدید کرده اند.خانواده ها همچنین گفتند که زندانیان به سلول زندانیان خطرناک فرستاده شده اند، با کابل و مشت مورد ضرب وشتم قرارگرفته اند و مجبورشده اند که برای مدت زمان زیادی بایستند. 






جواستورک، معاون بخش خاورمیانه وشمال آفریقای سازمان دیده بان حقوق بشر دراین زمینه گفت: " گزارش هایی که نشان می دهد مقامات ایرانی دانشجویان را موردضرب وشتم قرارداده و تهدید کرده اند برای اینکه اعترافات اجباری به دست بیاورند با سوابقی که ما در موارد گذشته جمع آوری کرده ایم کاملا همسان است. دولت باید فورا نوزده دانشجو وفعال اجتماعی دستگیر شده را آزاد کند. 






سه تن از دانشجویان یاد شده در زمره 8 دانشجویی بودند که وزارت اطلاعات آنها را به جرم "توهین به مقام رهبری"، " تشویش اذهان عمومی"، و "انتشار مطالب موهن وتحریک آمیز" در ماه می دستگیر کرد. دانشجویان اعلام کردند که مطالب یادشده ساختگی است وآنها هیچ نقشی در تولید این مطالب نداشته اند. درتاریخ 18 ماه ژوئیه پنج تن از دانشجویان یاد شده با تودیع وثیقه آزاد شدند. 






شش دانشجوی دیگر درتاریخ نهم ژوئیه درجریان یک تجمع مسالمت آمیز دراعتراض به دستگیری ها درخارج از درب اصلی دانشگاه امیرکبیر دستگیر شدند. آنها برای یادبود تظاهرات گسترده ماه ژوئیه 1999 دردانشگاه دست به تحصن زده بودند که دولت به صورت خشونت آمیزی آن را سرکوب کرده بود. براساس گزارش ها از فعالان اجتماعی، پلیس و مامورین امنیتی لباس شخصی شش تن از دانشجویان یاد شده را دستگیر کردند و آنها را به بند 209 زندان اوین منتقل کردند. 






بعداز آن درهمان روز، درساعت یازدهم ونیم صبح، ماموران لباس شخصی وارد دفتر تحکیم وحدت و سازمان دانش آموختگان شدند. آنها قبل ازاینکه به زور وارد دفتر آنها شوند تیرهوایی شلیک کردند و ده تن ازدانشجویان وفعالان اجتماعی را دستگیر کردند. نیروی انتظامی سپس دفتریاد شده را پلمپ کرد. 






دفتر تحکیم وحدت و سازمان دانش آموختگان ، به صورت قانونی براساس ماده ده قانون احزاب سیاسی دروزارت کشور ثبت شده است. براساس قوانین ایران، برای بستن قانونی سازمان های ثبت شده، اخطار کتبی ویا دستوردادگاه لازم است. 






درتاریخ دهم ژوئیه، علیرضا جمشیدی سخنگوی رسمی قوه قضاییه ایران، دستگیری های یاد شده را تایید کرد. او اینکه هیچ یک ازافراد یاد شده دانشجو هستند را تکذیب کرد. و گفت که اتهاماتی که علیه این افراد اقامه شده است "مسائل امنیتی" ازجمله "تجمعات غیرقانونی" و "توطئه برای اقدامات غیرقانونی" بوده است. 






از زمان دستگیری های نهم ژوئیه، نیروهای امنیتی به خانه های هفت تن از زندانی های یاد شده یورش برده و متعلقات شخصی آنها را توقیف کردند. 






درروزهجدهم ژوئیه، ماموران امنیتی، خانه عبدالله مومنی را جستجو کرده واو را به صورت دست بسته به خانه آوردند. براساس گفته های کسانی که خانواده های مومنی را پس از جستجوی یاد شده ملاقات کردند، درصورت وبدن مومنی علائم آشکارضرب وشتم دیده می شود و به نظر می رسید وزن زیادی را طی نه روزی که در بازداشت بوده از دست داده است. ماموران امنیتی براساس گزارشها جستجوهای خانگی دیگری را به روشهای مشابه انجام داده اند. 






براساس منابع درایران که درتماس با خانواده مومنی بوده اند، مقامات امنیتی تلاش کرده اند که او را اعتراف درخصوص کارهایی که انجام نداده است وادار کنند. موضوعاتی مانند اتصال با نیروهای خارج ازکشور که برای راه اندازی "انقلاب نرم" فعالیت می کنند. 






قانون حقوق بشربین المللی، از زندانیان دربرابربدرفتاری ازجمله "اعترافات اجباری" حمایت می کند. کنوانسیون بین المللی حقوق سیاسی ومدنی، که ایران یکی ازاعضای آن است، ازحقوق هر فرد برای اینکه مجبورنشود برعلیه خودش شهادت بدهد ویا خودش را مجرم بنامد، دفاع می کند." 






دیده بان حقوق بشر همچنین نگران وضعیت سلامتی امیریعقوب علی، دانشجوی نوزده ساله وازهواداران کمپین یک میلیون امضاء است که هدفش کاهش قوانین تبغیض آمیز علیه زنان است. 






شب هنگام یازدهم ژوئیه، یعقوب علی در پارک اندیشه تهران واقع درخیابان شریعتی درحال جمع آوری امضا بود. ماموران امنیتی پس ازدستگیری وی دردفتر امنیت پارک، او را به قرارگاه 104 پلیس در میدان نیلوفرانتقال دادند. ، جایی که او شب را آنجا سپری کرد. صبح روزبعد، ماموران او را به دادگاه انقلاب درخیابان معلم انتقال دادند، جایی که قاضی سبحانی دستور داد که او تا پایان یافتن تحقیقات پرونده اش همچنان دربازداشت باقی بماند. مادر وخواهر او طی این مدت قادرنبودند که درخصوص وی اطلاعاتی را از قرارگاه نیروی انتظامی ویا دادگاه در روز یازدهم ژوئیه کسب نمایند. به محض بازگشت به دادگاه درروز دوازهم ژوئیه، قاضی سبحانی به آنها اطلاع داد که آنها دستور داده اند که یعقوب علی به بند 209 زندان اوین منتقل شود. 






فعالان اجتماعی درایران به دیده بان حقوق بشر گفتند که مقامات به خصوص درباره هواداران کمپین برای حقوق زنان حالت کینه توزانه دارند. یک شاهد درباره تجمع هشتم ماه مارس سال 2006 درپارک دانشجوی تهران به دیده بان حقوق بشر گفت که نیروهای امنیتی ونیروی انتظامی برای متفرق کردن جمعیت با باتوم به زنان حمله کردند، آنها به شدت مردانی که درصحنه حاضر بودند را مورد ضرب وشتم قراردادند. 






اسامی دانشجویانی که درتاریخ نهم ژوئیه درجلوی درب اصلی دانشگاه امیرکبیردستگیرشدند عبارت است از: 






1- بهاره هدایت 


2- محمدهاشمی 


3- علی نیکونسبتی 


4- مهدی عربشاهی 


5- حنیف وقفی 


6- علی وقفی 






اسامی دانشجویان وفعالان اجتماعی که درتاریخ نهم ژوئیه دردفترانجمن فارغ التحصیلان دستگیر شده اند عبارتند از: 






1- عبدالله مومنی 


2- بهرام فیاضی 


3- مرتضی اصلاح چی 


4- مجتبی بیات 


5- حبیت حاجی حیدری 


6- مسعود حبیبی 


7- سعید حسینی نیا 


8- آرش خاندل 


9- اشکان غیثوندی 


10- عزت الله قلندری 


11- محمد حسین مهرزاد 






فعالان اجتماعی که درتماس با خانواده های افراد یاد شده بوده اند درگفت وگو با دیده بان حقوق بشر تایید کردند که حداقل هشت تن از زندانیان دستگیر شده درتاریخ نهم ژوئیه درزندان انفرادی نگهداری می شوند: 






1- بهاره هدایت 


2- مجتبی بیات 


3- عبدالله مومنی 


4- علی نیکونسبتی 


5- حنیف یزدانی 


6- علی وقفی 


7- مهدی عربشاهی 


8- محمدهاشمی 






برای مطالعه کردن بیانه 30 مرداد سازمان دیده بان حقوق بشر در مورد دانشجویان بازداشت شده، این صفحه را مراجعه کنید:http://hrw.org/persian/docs/2007/06/21/iran16236.htm