18 apr. 2014

یک کلمه





با هجوم خبرهای بد از بند ۳۵۰ زندان اوین، پر میشوم از تمام حسهایی که میتواند انسانی را به انسانیت خود بدبین کند. پر میشوم از خشم، از نفرت، از انتقام، و مشکوک میشوم به خودم، به آزادی، به تلاش، به با هم بودن و با هم ایستادن. امروز به این میاندیشم که حاصل صد سال مبارزه ما برای آزادی و برای قانون در کجای این مسیر پر پیچ و خم به خاک افتاده است. شاید همان ابتدای راه، شاید همان روز که مستشارالدوله رساله " یک کلمه " را مینوشت (۱۲۴۹ شمسی ۳۷ سال پیش از اعلان مشروطیت )...


هرچه بود ان یک کلمه هرگز برای ما درست تفسیر نشد، و هیچ انقلابی نتوانست ان یک کلمه را، قانون را، بر این سرزمین حاکم کند. و امروز در این قرن، همچنان بی قانونی در بدترین شکل خود از صدر تا ذیل حکومت را در بر گرفته، و همین قانون واپس زده و عقب مانده هم رعایت نمیشود. چرا که اصولا آخوند جماعت با قانون میانه ای ندارد، از سلفشان شیخ فضل الله نوری که مخالف سرسخت مشروطیت و حکومت قانون بود تا روح الله خمینی و علی خامنه ای.

شاید هم باز باید برگردیم به همین مستشار الدوله و آن روشنفکرانی که بعدتر آمدند و قانون را به یک مشت احادیث و آیات تقلیل دادند و از ان کاریکاتوری ساختند باب میل روحانیون. هر چه بود و هر چه شد حاصل اینکه اینها حتی به همان قانون نیم بند و به همان اسلام هم پایبند نیستند. جنایاتی که در زندان ها نسبت به بهترین و دلسوزترین فرزندان این آب و خاک کردند و میکنند گواهی است بر این مدعا. 

سکوت و بیتفاوتی ما نیز تاییدی است بر تمام این بی قانونی ها و ظلم ها، ای کاش این بار سکوت نکنیم و کمترین هایی که از دستمان بر میاید در حمایت از زندانیان و محکوم کردن حرکت دیروز زندانبانان و به خاک و خون کشیدن عزیزانمان انجام دهیم، اعتراض کنیم حتی اگر فقط در فضای مجازی باشد. این سکوت باید شکسته شود.

Inga kommentarer: