2 juli 2014

شهر بی دفاع



در میان یورش های برق آسای داعش به شهرهای عراق و فرار دسته دسته مردم به مکان های امن تر و خالی شدن شهرها برای جولان این تروریست ها، من دائما به خرمشهر فکر میکنم. به اینکه آیا داعش قدرتمند تر است یا صدام، اینکه آیا این گروهک تروریستی مجهز تر است یا ارتش صدام با هزاران تانک و جنگنده و ... . 
اما همه چیز در عراق بسیار سریع اتفاق افتاد، ظرف مدت چند روز نیمی از یک کشور به دست تروریست ها افتاد، ارتش عراق فرار کرد و مردم هم. شهر به شهر را سنی و شیعه خالی کردند و به داعش تقدیم نمودند. آنها هم هر چه خواستند کشتند و سر بریدند و خلافت خود خوانده اسلامی تشکیل دادند و ... .
موضوع این است که چرا این مردم برای دفاع از شهر و دیار خود نمی ایستند. آیا این نماندن و نجنگیدن ریشه اجتماعی دارد یا سیاسی، و یا هردو؟
شاید عراقی ها با همین دید بود که ۳۵ سال پیش به خود جرات حمله به ایران دادند، شاید با همین گمان که زنان و مردان ایران زمین هم به مانند عراق امروز با اولین صدای تیر خانه و کاشانه را رها میکنند جسارت حمله به خرمشهر را به خود دادند. شاید به خیال اینکه هر روز شهری خالی را تصرف میکنند، توهم قادسیه و رسیدن به تهران و فتح ایران را داشتند. 
اما خرمشهر ۳۵ روز ایستاد و چه زنان و مردانی که برای این خاک با گوشت و خون خود جنگیدند. جنگیدند تا خرمشهر خرمشهر بماند، تا اهواز اهواز بماند، تا خوزستان خوزستان بماند، و ایران ایران بماند. 
اما سوال مهم تر این است که آیا ما باز هم برای ایران می ایستیم و می جنگیم، یا اینکه دوره دفاع از خاک و مردن برای وطن به سر رسیده است.

Inga kommentarer: