شاهین نجفی را درک نمیکنم، درک نمیکنم که چه اصراری بر استفاده از رکیکترین الفاظ برای بیان مقصودش دارد. درک نمیکنم که چگونه میتواند بیرون گود بنشیند و آنها را که با تمام سختیها تلاش میکنند که هنر را در این مرز و بوم با چنگ و دندان حفظ کنند با بدترین الفاظ خطاب کند. یادم میاید روزی را که برای اجرای چند قطعه در یک کنسرت رپ به استوکهلم آماده بود، آخر برنامه یکی از دوستان که دانشجو هم بود با او ملاقات کوتاهی داشت و کمی صحبت کردند. وقتی فهمید که ایشان بعد از پایان درسش قصد بازگشت به ایران دارد، بنای تمسخر گذشت و اینکه ایران جای زندگی نیست و الی آخر.
حال من ماندهام کسی که ایران را جای زندگی نمیداند، و حس یک ایرانی را به ایران به سخره میگرفت، باز چگونه میتواند برای هنر و هنرمند این سرزمین نسخه بپیچد. کسی که در آزادی کامل یا به قول خودش در جایی بسیار بهتر از ایران به کار هنری خود مشغول است، چگونه آنها را که در شرایط سخت کار و زندگی میکنند و به دنبال روزنهای برای احیای هنر در درون ایران هستند بزدل خطاب میکند و خود را هنرمند مستقل و گردنکش!
14 kommentarer:
از انجا که هنر در زمینه های مختلف بروز و ظهور می کند شاید بتوان ایشان
را پدر هنر فحاشی نامید
فکر میکنم علتش جوانی و خامی او باشد. فکر میکند چون سر زبانها افتاده، چون قربانی تکفیر مراجع شده، چون آوازهای اعتراضیاش نوآورانه و قشنگ است، میتواند در هر زمینه اظهار نظر کند و حکم بدهد. زیادی از خودش متشکر است. فکر کنم به میانسالی برسد و بفهمد از این خبرها هم نیست و خودش تنها آدم روی زمین نیست که دربارهٔ مسایل فکر میکند، خودش خوب میشود
من اون چنتا آهنگ اولش رو خیلی گوش میدادم. این چند تا آهنگ اخیرش رو به سختی یک بار گوش کردم ببینم چی میگه. واسه من هیچی نداشت. فکر کنم مخاطب جدیدش ارشمیدس باشه.
Kham o khodbozorg bine, mardome dakhele iran ham ehtiaj be tolidate honari daran va honarmandaie dakhele iran talash mikonand arse ro baraie in tolidat baztar konand.
Fec mikardam halake musighish ghanitar va bakelastar az rap haie ghadimish shode, khodesham pokhte shode, ama hanooz kar dare
شاهین نجفی یک هنرمند در حال پوست انداختنه
اون مرتبا در حال تغییره
کاملا مشخصه که نسبت به مسائل دوروورش حساسیت نشون میده و این موضوع باعث میشه که با خیلی از هنرمندهای دیگه فرق داشته باشه
قبل از اینکه از شاهین انتفاد کنیم باید فرق بین این آدم و کسی مثل شادمهر عقیلی که هیچ وقت هیچ صدایی ازش در نمیاد، رو خوب درک کرد
وقتی ما از هنرمندهامون میخوایم که در مقابل مسائل سیاسی اجتماعی ایران بی تفاوت نباشن باید به شجاعت شاهین احترام بزاریم حتی اگه با انتخاب کلماتش و حتی موضعش موافق نباشیم
من از حرفهایی که این دفعه زده حمایت نمیکنم
به نظر من از زاویه درستی به قضیه نگاه نکرد ولی این اشتباهش باعث نمیشه که من خط بکشم روی همه کارهایی که تا حالا کرده
هنوزم به عقیده من شاهین یک هنرمند باوجدان و شجاعه که حرفش رو میزنه و این خیلی باارزشه.
از قدیم گفته اند قافیه چو تنگ آید شاهین به جفنگ آید.
هر که بی هنر اوفتد بر عیب نظر کند.
لاف از سخن چون در توان زد.
ایشان سخن گفتن و سراییدن نیکو ندانند چرا که گوهرین لفظ پارسی را مناسبتی را با خوک خوانی شاهین نباشد.
واقعا من یکی که حالم بد میشه از آهنگهای این آدم ! نه آدم خیلی با ادبی هستم...نه به دینی اعتقاد دارم ! اما هر چیزی حدی داره ..واقعا نمیشه جور دیگه ای انتقاد کرد ? این آدم مثلا هنرمندهایی مقل فریدون فرخزاد رو الگو قرار داده اما 100 قدم هم از اون جلو زده و فکر میکنه سالها بعد مردم میگن عجب آدم روشنفکر و جلوتر از زمانه ی خودش بود !! چرا ? چون عین نقل و نبات از الفاظ رکیک استفاده میکنه ! در کل زیاد نباید جدی گرفتش تا جدی نشه
سلام دوست عزیز می تونم از شما درخواست دعوتنامه بالاترین رو بکنم اگر این لطف رو به من بکنید بسیار خوشحال می شوم انشاالله جبران کنم
pakroopix@gmail.com
lind rhsld
کرد مردی از سخندانی سؤال - حق و باطل چیست ای نیکو خصال
گوش را بگرفت و گفت:این باطل است - چشم حق است و یقینش حاصل است
با درود
قبل از بیان نظرم در مورد نحوه اعثراض شاهین نجفی بجا میدانم که یادی کنم از هنرمند زنده یاد
یونانی"ملینا مرکوری"هنرپیشه معروف یونانی در هالیوود و اولین وزیر فرهنگ زن در یونان.
شاید بعضیها با"ملینا مرکوری"اشنا نباشند صرفن جهت اطلاع ملینا« در زمانی که کودتا در یونان
توسط یک گروه از ارتشیان یونان در 21 آوریل سال 1967انجام شد، در ایالات متحده بود، برای
بازی در فیلم"Illya Darling".او بلافاصله مبارزه علیه حکومت نظامی یونان را آغاز کرد و بیک
مبارزه بین المللی پیوست،که عبارت بود از مسافرت در سراسر جهان برای اطلاع رسانی به عموم
مردم و کمک به انزوا و سقوط نظامیان. در نتیجه، رژیم دیکتاتوری شهروندی یونانی او را لغو و
اموال او را مصادره کردند.هنگامی که شهروندی او را لغو کردند، او گفت:"من در یونانی متولد شدم
و در یونان خواهم مرد٬ اما شما اقای «Pattakos وزیر کشور وقت یونان» که یک فاشیست بدنیا
امده اید بعنوان یک فاشیست هم خواهید مرد.
ملینا در لندن بهمراه Amalia Fleming and Helen Vlachos روزنامه Kathimerini
را انتشار دادند که در حال حاضر بصورت یک روزنامه روزانه صبح در یونان بچاپ می رسد.
حتا رژیم کودتا در جنوا - ایتالیا تلاش کرد او را بکشد اما موفق نشد. با این حال، او مبارزه خود
بر علیه استبداد را متوقف نکرد. بعد از سقوط نظامیان به کشورش بازگشت و با حزب سوسیالست
به پارلمان رفت و بعنوان وزیر فرهنگ از سال: 1981-1989خدمت کرد و در ششم مارچ۱۹۹۴
بدلیل ابتلا به سرطان ریه در سن ۷۳سالگی مرد یادش گرامی باد.
نمونه دیگر "مارتین هایدگر"یکی از معروفترین فیلسوفان قرن بیستم است که در دوره ای به خدمت
حزب نازی در امد جناب فیل سوف "ابروی خودش را با ریاست دانشگاه شدن تاخت زد"و تا پایان
عمر این ننگ را به پیشانی داشت. مشابهت توجیحات هایدگر با باورمندان به سبز و بنفش وطنی ما
قابل تعمل است.در ۲۳ سپتامبر ۱۹۶۶ هایدگر با مجله اشپیگل مصاحبهای داشت که در آن پذیرفت
درباره گذشته سیاسیاش بحث کند.مصاحبه در ۳۱ مه (ماه) ۱۹۷۶ منتشر شد. هایدگر در مصاحبه
از مشارکتش در حزب سوسیال ملی به دو طریق دفاع کرد: اول این که چاره دیگری نبود او سعی
کرد دانشگاه (و به طور کلی علوم را) از سیاسی شدن نجات دهد و بنابراین مجبور بود با نازیها به
توافق و مصالحه برسد. بنابراین هایدگر در مصاحبه با اشپیگل به صورت صحبتی مضاعف از
سخنرانیاش در سال ۱۹۳۵ با شرح "حقیقت درونی و عظمت جنبش" دفاع کرد.او تصدیق کرد که
خبررسانان نازی که سخنرانی او را مشاهده کردند از کلمه جنبش درک میکردند که منظور او حزب
سوسیال ملی بودهاست. هایدگر اظهار داشت که دانشجویانش میدانستند که این بیان مربوط به حزب
کارگران سوسیال ملی آلمان (NSDAP) نبود. بلکه منظور او همانطور که در توضیحی پرانتزگونه
بعدها به "مقدمهای در متافیزیک" (۱۹۵۳) افزوده بود با عنوان مواجهه با تکنولوژی سیاره ای و
بشریت مدرن بود.
حال ببینید توجیه کنندگان قتل و کشتاردگراندیشان چه تفسرهایی بر سخنان«خمینی رفسنجانی خاتمی
موسوی و خامنه ای و.....»اضافه کردند که نه این منظور چیز دیگری بوده ولی مصلحت بوده است
که اینگونه بگویند!!حال بعد از مطالعه سرگذشت "ملینا مرکوری"و"مارتین هایدگر" راجع به اعتراض
شاهین نجفی بهتر می توان به قضاوت نشست و بهانه اورد که «شرایط انان را درک نکرده»است و یا
خارج کشور می توان لاف زد٬ مردم داخل بهتر شرایط را درک می کنند و ....
حال پرسشی ساده دارم بنظر شما اگر شرکت نمی کردند چه اتفاقی برایشان می افتاد؟ یا انکه حضرات
هم به روش خودشان کلک مرغابی زده و تقیه کرده اند؟
تقیه کردن- پنهان کردن مذهب خویش . خودداری کردن از اظهار عقیده و مذهب خویش در مواردی که
ضرر مالی یا جانی یا عرضی متوجه شخصی باشد :فرهنگ دهخدا
حرف حساب زده و جای شکایتی هم نیست.
اعتراض هاى خام اين جوان، در جامعه اى كه حق او را لگدمال كرده، كاملاً قابل درك است. فهميدنش راحته كه وقتى فشار و بدبختى بيش از اندازه ميشه و اميد تقريباً ناپديد، برخى انسانها، بخصوص جوانها، اعتراض خودرا بصورت فحاشى ابراز ميكنند. فحاشىِ اين جوان طبيعى است. بايد ديد آيا آن بزرگانى كه آماج فحاشى ايشان هستند پاسخى عاقلانه به اين جوان ميدهند يا اينكه با فحاشى پاسخ ميدهند
یک مصاحبه ای مجلهء تصویری دیدگاه با شاهین نجفی کرده است ( از قضا سرکنگبین صفرا فزود )از دقیقهء دهم به بعد ایشان میگویند من هنرمند نیستم من یه آدمم که یه چیزهائی درونم هست که اینها را تف میکنم به اطرافم...... اینا بالا آوردنای من است!!!!!
من هنجار شکنم و........ پیشنهاد میکنم که اگر ندیدید حتما" ببینید که مصداق آفتاب آمد دلیل آفتا ب است و خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل!
هنجار در فرهنگ دهخدا= معادل راه و روش و طریق و طرز و قاعده و قانون معنی شده است
اگر از ایشان مصاحبه گر بعدی بپرسد وقتی هنجارها را شکستی به جایش چه میگذاری حتما" ایشان تف و بالا آوردنشان را جانشین آن میکند!
طرح /بررسی /تحلیل و حل کل مشکلات جهان هستی در کارهای ایشان عموما" به اندام های از کمر به پائین مربوط میشود با چاشنی فحاشی به اعتقادات مذهبی و فرهنگی مردمی که از قضا تا مغز استخوان اسیر استبدادندآن هم استبداد فقیهان.نادیده انگاشتن این که مذهب اکثریت ایرانیان جدا از دست برد دین فروشان حاکم است ونه تنها ارتباطی و پیوندی بین این دو برداشت از مذهب وجود ندارد بلکه در حال حاضر اکثریت زندانیان سیاسی که فرزندان دلیر و سلحشور آن مردمنداز طیف مسلمانانی هستند چون منتظری ها سحابی هاو طالقانیها. آیا سزاوار است این همه جانفشانی عزیزانمان را که در راه دستیابی به آزادی و دموکراسی برای همهء ایرانیان و بامشارکت تمامی نیروهای میهنی از جمله چپها /دمکراتها و ملی ها را با انحرافاتی آشکار و جعلیات پاسخ بدهند؟ از آن گونه تفرقه افکنی ها و جنگهای ساختگی و لو رفتهء حیدری ها با نعمتیها که نمونهء دم دست آن مشتی بازی خورده در سوریه، افغانستان و عراق و پاکستان و...... به بهانهء اختلافات عقیدتی شیعه ها با سنی ها به کشتار مردم کوچه و خیابان و دانش آموزان مدارس مشغولند و هر روزه پشته ها از کشته هایشان میسازند.
و اما با توجه به محتوای! آی نقی و معادل آنها حتما"
لازم نیست روانشناس وروانپزشک باشیم و یا با این دانش آشنا باشیم تا بیماران ناهنجار جنسی که در پندارو کلام و به شکلی علنی و حاد دچاراین بیماری میشوند را بشناسیم . همهء ما در خیابان و کنار معابر آدمهای نا هنجار و روان پریشی را گاه گاهی میبینیم که کلمات زشت و وقیح و بسیار کریه جنسی رابی پرده و پیاپی یا به مخاطبانشان که مردم رهگذرند و یا با خود مدام تکرار میکنندرا دیده ایم.من خود شاهد بیماری در خیابان بودم که ازاندامهای خود مثل دست و صورت و... در این نمایش رقت بار
مد د میگرفت .تنهاآرزویم برای این درد مندان دست یافتن آنان به مراکز روان درمانی است تا هر چه زودتر التیام یابند.
مزدک عابدی
ما ملتی هستیم که خیلی هنر کنیم خواهیم دانست که چی نمی خواهیم اما متاسفانه نمی دانیم چه می خواهیم. چه خوب میشه اگه قطب نمای عیب یابی دیگران را بدور اندازیم و به قابلیتها و وجوه مثبت دیگران توجه کنیم. احتیاج نیست از بدبختی ها و صعفها گوش فلک راهم کرده وآنچه را که هویداست هی به خودمانو حتی دیگران بگوییم و از دست آنها جایزه های آنچنانی بگیریم و فضایی در جهان بوجود آوریم که دیگران به ما بعنوان یک ملت مفلوک نگاه کنند. چرا انگلیسیها به درد دریایی بودن افتخار می کنند؟ چرا آمریکاییها افتخار می کنند که کابوی و گاوچران بوده اند؟ چرا ترکها ( نه آذریها) از قاچاقچیگری به توسعه های بیش از قابلیت های خودشان رسیده اند؟ به هنرمندان فیلمساز ترک نگاه کنید و ببینید کشورشان را چگونه به دیگران نشان می دهند تا سرمایه را برای توسعه بیشترجلب کنند. و هنرمندان ما بابت نمایش کاستی هایی که همه میدانند چه جایزه های دهن پرکنی که نمی گیرند. گویا همه در تخریب وضربه زدن به این پیکر ی که زخمهای تارخی در بدن دارد ناجوانمردانه رقابت میکنند.
کاشکی اشکهایم اجازه میداد با تو که درد شناس لایقی هستی بیشتر درد دل کنم ولی انقدر اشک خواهم ریخت تا با زلالی آن حقیقتی را که تو بیان کردی برملا کنم بگونه ای که غیر از ایرانیان نه تنها اشکهانم را نبینند که تنها در چهره من افتخار به ایرانی بودنم را بخوانند. آخه نمی شه که هم به ایرانی بودن افتخار کرد و هم بدیهای آن را عق زد.
اخیراً کتابی با عنوان "اقتدار گرائی ایرانی در عهد قاجار" با قلم استاد علوم سیاسی دکتر محمود سریع القلم به بازار نشر عرضه شده است.
آنچه که بیش از موضوع و متن کتاب است، صفحه "تقدیم" که نویسنده در ابتدای کتاب خود آورده و درواقع به عقیده من رمز پیشرفت و سربلندی دوباره ایران در عصر جدید خواهد بود.
"تقدیم به ایرانیان زیر ده سال، که در آینده
برای کسب ثروت، به نهاد دولت نزدیک نخواهند شد!
برای افزایش قدرت کشور، ثروت تولید خواهند کرد؛ ظرفیت نقدپذیری و اصلاح تدریجی را در خود پدید خواهند آورد
از فرهنگ واکنش های سریع به خویشتن داری، ارتقاء فرهنگی پیدا خواهند کرد
از فرهنگ شفاهی و غیر دقیق به فرهنگ مسئولانه مکتوب، انتقال تمدنی پیدا خواهند نمود
از رفتارها و کارهای کوتاه مدت به گستره دراز مدت، رشد فکری پیدا خواهند کرد
تضعیف، تخریب و انتقام را از فرهنگ سیاسی خود حذف خواهند نمود
به رشد فکری و استقلال فکری از طریق مطالعه حداقل دو ساعت در روز روی خواهند آورد
برای ایرانیان دیگر از رانندگی گرفته تا کسب قدرت، حقوق قائل خواهند شد
از رشد و موفقیت دیگران به طور واقعی خوشحال شده و درس خواهند آموخت
غرور بی جا، حسادت و ناجوانمردی را به سکوت، احترام و گذشت تبدیل خواهند کرد
دروغ گوئی و وارونه جلوه دادن واقعیت ها را از نظام معاشرتی خود با دیگران حذف خواهند نمود
برای کسب قدرت،به اصل رقابت و فرصت برای دیگران اعتقاد خواهند داشت
و پس از رسیدن به قدرت، فقط دوره محدودی، صرفاً برای تحقق کارهای بزرگ، در قدرت خواهند ماند."
فرق ما ایرانیها با ملتهای دیگر در همین است.از هم گسیختگی ما. درک نکردن کسی اشکال ندارد شاهین نجفی هم آن آدمهایی را درک نمیکند که اسم هنرمند روی خودشان گذاشته اند و با خود سانسوری و مجیز گویی سیستم حاکم به زندگی تحقیر شده شان ادامه میدهند.او سعی میکند که احساسات ویران کننده و خرافاتی دینی اکثریت مردم ایران را بباد انتقاد بگیرد و از روی تجربه میداند که ایرانی غیرتیست !! و با این حیله میشود او را خشمگین کرد، پس داد میزند، به مسخره میگیرد و گاهی هم فهش میدهد ولی توهین نمیکند، این توهین شدن برداشت ماست.این آدم در خارج از ایران است ولی خیدش هم میداند که در امان نیست و ایرانیان بسیاری برای خوش خدمتی به سیستم جاری مملکت یا بخاطر پول او را خواهند کشت ولی او دست بر نمیدارد.لطفا تنها به قاضی نروید.
Skicka en kommentar