31 maj 2012

تلاش به جاسوسی از دانشجو برجسته ایرانی‌ رشته فیزیک دانشگاه کی‌ تی‌ اچ‌ استکهلم



رسانه‌های سوئد فاش کردند که پلیس امنیتی این کشور(سپو) در حال بررسی مراتب جاسوسی از یک دختر دانشجو رشته فیزیک دانشگاه سلطنتی تکنیک (کی‌ تی‌ اچ‌) می‌باشد.

به نوشته روزنامه معتبر " دی ان" چاپ استکهلم ، پلیس امنیتی سوئد در بهار سال ۲۰۱۱ از یک شرکت تجسسی خصوصی سوئدی اطلاعاتی‌ دریافت نمود مبنی بر این که یکی‌ از مشتریان شرکتشان ممکن است ماموری از سوی سرویسهای امنیتی ایران باشد.

یک مرد ایرانی‌ از طریق تماس تلفنی با این شرکت بیان میدارد که تصور می‌کند نامزدش با مرد دیگری رابطه دارد و از این شرکت تجسس خصوصی می‌خواهد که وی را تحت نظر بگیرد.مرد مذکور خود را به این شرکت تجسس "آقا علی‌" معرفی‌ می‌کند.و آدرسی در تهران را نیز به عنوان آدرس محل سکونتش در اختیار آنها قرار میدهد.وی همچنین مبلغ ۹۰ هزار کرون به عنوان پیش پرداخت به حساب بانکی‌ شرکت تجسس سوئدی واریز می‌کند.

"آقای علی‌" از این شرکت تجسس سوئدی خواسته بود تا از دختر دانشجویی که بعنوان نامزد خود به آنها معرفی‌ کرده بود به هنگام رابطه و تماس با دوستان مردش و یا تمرین در باشگاه ورزشی عکس برداری نمایند.

دختری که مرد ایرانی‌ خواستار تحت نظر رفتن و عکس برداری از وی شده بود به نوشته روزنامه دی ان متولد ۱۹۸۰ میلادی است و در سطوح بالای علمی‌ در رشته فیزیک دانشگاه" کی‌ تی‌ اچ‌ " استکهلم مشغول تحصیل است.

اما کارمندان شرکت تجسس سوئدی نسبت به مشتری خود مشکوک شدند و پس از تحقیقات متوجه شدند که این مرد نمی‌تواند شهروند عادی ایرانی باشد.به گفت منابع روزنامه دی ان ، شماره تلفن این مرد به تهران ، اسپانیا ، مراکش و سوئد ردگیری شد و او بدون کوچکترین مشکلی‌ به هر میزان پول که لازم بود دسترسی‌ داشت.

این شرکت تجسس خصوصی سوئدی که بسیاری از کارمندان آن از افسران پیشین پلیس و حتی بخش‌های فوق محرمانه نظامی سوئدی تشکیل شده اند ، سریعا به این مرد مشکوک شده و به جای تحت نظر گرفتن دختر دانشجو تلاش کردند تا هدف واقعی‌ آن مرد را از تحت نظر گرفتن دختر را کشف کنند.

این شرکت خصوصی سوئدی جهت ملاقات با "علی‌" قراری با وی در ایستگاه مرکزی قطار در استکهلم میگذارد . هدف کارمندان این شرکت از ملاقات حضوری با این مرد عکس برداری از وی وجمع آوری اطلاعات بیشتر جهت شناسایی هویت واقعی‌ وی بود.اما او شک کرد و هرگز در محل ملاقات حاضر نشد.

روزنامه دی ان به نقل از منبع خود می‌نویسد که کنترل آدرس محل سکونتی که مرد ناشناس از خود در ایران ارائه داده بود به یک منطقه تجاری در ایران ختم میشود.روزنامه دی ان ادامه میدهد : تحقیقات سرانجام به این نتیجه رسید که هیچ عامل دیگری جز سرویسهای امنیتی ایران نمیتوانستند در پشت این رویداد قرار گرفته باشند.

این پرونده از سو‌ی شرکت تجسس سوئدی تسلیم پلیس و پس از آن به پلیس امنیتی سوئد (سپو) تحویل داده شد.به نوشته دی ان تحقیقات پلیس امنیتی سوئد در این رابطه همچنان ادامه دارد.منبع این روزنامه به گزارشگر دی ان میگوید " تئوری ما این است که از تصاویر گرفته شده از این زن جهت ابزاری برای شانتاژ وی و خانواده‌اش در ایران استفاده به عمل آورند تا وی را مجبور به همکاری نمایند"


Misstänkt spionage mot student i Sverige



Misstänkt spionage mot student i Sverige



Iran är ett av mer än femton länder som bedriver systematisk underrättelseverksamhet i Sverige. På bilden: den iranska ambassaden i Stockholm 

Säpo utreder om iransk underrättelsetjänst har försökt hyra ett svenskt utredningsbolag för att spionera i Sverige. 
En fysikstudent på Tekniska högskolan skulle kartläggas och fotograferas under förespegling av misstänkt otrohet.
Men utredningsbolaget fattade misstankar och lämnade över ärendet till polis.

Våren 2011 fick polisen en anmälan från ett svenskt utredningsbolag.

Utredarna misstänkte att en av deras kunder i själva verket var en agent från den iranska säkerhetstjänsten.

Mannen hade tagit kontakt med bolaget under förespeglingen att han ville kontrollera om hans fästmö träffade andra män.

Fästmannen kallade sig mr Ali och lämnade en adress och telefonnummer i Teheran. Han satte också in 90 000 kronor i förskottsbetalning på bolagets konto.

Enligt anmälan ska mannen ha påstått att han hittat sin fästmö i en sexkontaktannons på nätet.

Men en första utredning visade att annonsen bara var en bluff – men mr Ali insisterade på att kvinnan skulle övervakas.

Han ville att bolagets spanare skulle fotografera kvinnan när hon umgicks med män och tränade på Friskis och svettis.

Kvinnan som är född på 80-talet studerar fysik på avancerad nivå på Kungliga Tekniska högskolan, KTH.

– Utredarna blev snart misstänksamma mot mannen som kunde röra sig obehindrat i Europa. Hans telefon har spårats till Teheran, Spanien, Marocko och Sverige. Och pengar tycks inte ha varit något problem, säger en källa.

Marknaden för privata säkerhets- och utredningsbolag har exploderat de senaste åren.

Kunderna är ofta börsnoterade bolag som vill genomföra egna säkerhetsutredningar och motarbeta industrispionage.

På många av bolagen arbetar personal från polis och millitär. I vissa fall kommer personal direkt från kvalificerat hemliga tjänster inom millitära specialenheter.

Det har länge funnits farhågor för att bolagen kan användas för informationsinhämtning av såväl kriminella strukturer som utländska säkerhetstjänster.

Utredningsbolaget i fallet med KTH-studenten började självt göra efterforskningar för att avslöja mr Alis verkliga syfte med spaningarna. Studenten övervakades aldrig – i stället stämde de möte med mannen på centralstationen i Stockholm.

Syftet var att ställa ingående frågor om hans person och få bilder på mannen.

Men han anade oråd och dök aldrig upp.

– När de kontrollerade hans berättelse var det mycket som inte stämde, den adress han uppgav i Teheran gick till ett köpkvarter. Sammantaget gjordes bedömningen att det inte kunde vara annat än underrättelsetjänst som låg bakom.

Ärendet lämnades över till polis och enligt uppgift utreder Säpo om det var den iranska underrättelsetjänsten som låg bakom spionageförsöket.

– En teori är att bilderna på kvinnan skulle användas i utpressningssyfte mot henne och hennes familj i Iran för att på lång sikt få henne som agent, säger en källa.

Säkerhetspolisen har avböjt att kommentera uppgifterna med hänvisning till att de inte yttrar sig om enskilda fall.




27 maj 2012

تهدید متهم اصلی پرونده فساد بزرگ ایران به افشاگری علیه مقامات عالی


سوال اینجاست که آیا نظارتی بر فعالیتهای شرکتهای ثبت شده در خارج از کشور ایران هست یا خیر که به این راحتی‌ مقامهای عالی‌ رتبه ایران توانستند تحریمها را به قول خودشان دور بزنند و سودهای کلان کنند. آیا دولت‌های اروپایی خبر از این موضوع دارند یا خیر؟ مگر میشود شرکتی ثبت شود و هیچ نظارتی بر آن نباشد ؟ به عنوان مثال در کشور سوئد که من زندگی‌ می‌کنم نظارت بر شرکتها بسیار شدید است پس می‌توان نتیجه گرفت تنها در صورتی‌ این کار امکانپذیر است که ساخت و پاخت پشت پرده وجود داشت باشد.وقتی‌ مقامهای ایرانی‌ به این راحتی‌ چه در ایران چه خارج از ایران قدرت هر کاری را دارند پس چگونه می‌توان باور کرد حمایت غرب را ؟تا زمانی‌ که آلت دست هر کسی‌ باشیم و تا زمانی‌ که یاد نگیریم آزادانه بیان کردن را ، زندگی‌ ما ایرانیهایی که طاقت زور و ظلم را نداریم و برای نجات کشور از طریق اطلاع رسانی یا روش‌های دیگر فعالیت می‌کنیم چه در داخل و چه در خارج همواره در خطر است. اما همه این را می‌دانیم پیروزی فقط با اتحاد به دست میاید. 


مه‌آفرید خسروی، متهم اصلی پرونده فساد سه هزار میلیارد تومانی در ایران، در جلسه امروز یکشنبه ۷ خرداد (۲۷ مه) دادگاه گفت که مقامات عالی در جریان فعالیت‌های او بوده‌اند و اگر در این باره توضیحی ندهند به افشاگری علیه آنان دست خواهد زد.

ناصر سراج، قاضی پرونده، بخشی از اتهامات آقای خسروی را "فساد فی‌الارض و تحصیل مال نامشروع به میزان ۲ هزار و ۸۰۰ میلیارد دلار" اعلام کرد.



آقای خسروی در دفاع از خود گفت که مقامات عالی حکومتی در جریان فعالیت‌ها او بوده‌اند. او گفت شخصی که خود را "مشاور امنیتی تحریم" معرفی می کرد، در جلسه‌ای از او خواسته بود که برای دور زدن تحریم‌ها به تاسیس شرکت تجاری در خارج از کشور بپردازد.

او همچنین گفت که یکی از مسئولان کشور که در گزارش رسانه های ایران از جلسه دادگاه از او با عنوان م.ر یاد شده است، از او برای مقابله با تحریم‌ها کمک خواسته بود.

آقای خسروی تاکید کرده است که بانک آریا برای مقابله با تحریم‌ها و با اطلاع "همه مسئولان" تاسیس شد؛ معاون وزیر اقتصاد عضو هیئت موسس آن بود و "یک میلیارد دلار هم برای این موضوع در نظر گرفته شد".

او مقامات حکومتی را تهدید کرده است که "یا خودشان موضوع را به رهبر انقلاب بگویند که ما برای کمک به دولت جلو آمده بودیم، یا در جلسه بعد اسامی همه آنها را با مدرک افشا خواهم کرد".

وی گفته است: "کسانی که یک میلیارد دلار به من معرفی‌نامه می‌دهند و می‌گویند که بروم گوشت وارد کنم و تحریم را دور بزنم کجا هستند؟"

مه‌آفرید خسروی انتقاد کرده است که چگونه محمودرضا خاوری، مدیرعامل سابق بانک ملی ایران، توانسته است از ایران خارج شود؟ وی گفته است خود "کسانی را که خاوری را فراری داده‌اند" معرفی خواهد کرد.

او پرداخت رشوه به بعضی مسئولان دولتی را پذیرفت و گفت برای پیشبرد فعالیت‌های اقتصادی خود ناگزیر به پرداخت این مبالغ بوده است.

با این حال او گشایش ال‌سی‌‎ها "جعلی" را رد کرده و گفته است که همه آنها واقعی بوده و مستند قانونی دارند.



آقای خسروی گفته است که فروشندگان طرف معامله‌اش "از ترس بیان کرده‌اند که جنسی رد و بدل نشده است".

آقای خسروی گفته است که مشکلات خود را با مسئولان مختلف کشور در میان می‌گذاشته است. از جمله می‌گوید که بارها به علاالدین بروجردی، رییس سابق کمیسیون امنیت ملی مجلس درباره وجود فساد در کشور هشدار داده است.

او همچنین می‌گوید که درباره "باج‌خواهی‌هایی" که مدعی است از طرف عده ای از او صورت می‌گرفته است با هاشمی شاهرودی، رییس پیشین قوه قضاییه، صحبت کرده است.

آقای خسروی علاوه بر این از صحبت خود با مصطفی پورمحمدی، رییس سازمان بازرسی کل کشور درباره وجود فساد و مشکل در اقتصاد کشور خبر داده است.

او از قاضی سراج انتقاد کرده است که "شرایط امنیتی" ایجاده کرده که کسی در آن جرات بیان واقعیت را ندارد.

قاضی سراج در پاسخ به آقای خسروی گفته است که "شما به جای دفاع شانتاژ می‌کنید، که اشکالی هم ندارد".

غلامعلی ریاحی، وکیل مدافع مه‌آفرید خسروی نیز در دفاع از موکلش گفت که وی در زمینه تولید و صنعت فعال بوده و برای دور زدن تحریم‌ها کمک می‌کرده است. او افزوده که محمود بهمنی، رییس بانک مرکزی ایران، از فعالیت‌های اقتصادی آقای خسروی باخبر بوده است.

آقای ریاحی گفت: "شیخ فضل‌الله نوری را هم به عنوان مفسد فی‌الارض اعدام کردند. يك عده منتظر هستند تا سر اين افراد بالای دار برود و مقاصدشان پنهان بماند".

او شبکه بانکی کشور را موجب نهادینه شدن فساد در کشور دانست.

در پایان جلسه قاضی سراج از آقای خسروی خواست که اعتراف کند و اسامی مورد ادعای خود را بگوید، اما او این امر را به جلسه بعدی موکول کرد.

قاضی سراج در پاسخ گفت: "جلسه بعدی وجود ندارد".








24 maj 2012

مصاحبه‌ای که با اشک و بغض ناتمام ماند / دختر رادپور: هنوز از مرگ پدر و بدن کبود و شکسته‌اش در شوک هستیم



ما وقتی به زندان مراجعه کردیم مسئولین خیلی خونسرد و بی تفاوت بودند و نامه ای به ما دادند تا جنازه پدر را بگیرم. پزشک قانونی گفت علت مرگ سکته مغزی است اما وقتی جنازه پدر را دیدیم اصلا به آدمی که بر اثر سکته مغزی مرده باشد شباهت نداشت. تمام بدنش زخمی و کبود بود و آثار ضرب و شتم روی بدنش معلوم بود. من مطمئن هستم او را کشتند چون کسی که سکته مغزی می کند که بدن و دست و پایش اینطور آش و لاش نمی شود.‬

.

روز اول خرداد ماه سال جاری، منصور رادپور زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی‌شهر درگذشت. مسئولین زندان و پزشک قانونی در حالی مرگ این زندانی ۴۱ ساله را سکته مغزی اعلام می کنند که آثار شکستگی و کبودی بر روی بدن او وجود داشته است.

دختر هیجده ساله مرحوم رادپور می گوید که جنازه پدر را که دیدیم اصلا به آدمی که بر اثر سکته مغزی مرده باشد شباهت نداشت. تمام بدنش زخمی و کبود بود و آثار ضرب و شتم روی بدنش معلوم بود. من مطمئن هستم او را کشتند چون کسی که سکته مغزی می کند که بدن و دست و پایش اینطور آش و لاش نمی‌شود.

منصور رادپور بیست و هفتم اردیبهشت ماه سال ۸۶ در جاده چالوس توسط مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و نزدیک به یک ماه در خانه‌های امن وزارت اطلاعات نگهداری و پس از آن به سالن ده بند چهار زندان گوهردشت و سپس بند سپاه و نهایتا به بند ویژه امنیتی این زندان منتقل می گردد.

این زندانی سیاسی طی دو حکم جداگانه با اتهاماتی همچون «اقدام علیه امنیت ملی» و «همکاری با سازمان مجاهدین خلق ایران» بدون داشتن حق وکیل و شرایط دفاع در دادگاه انقلاب کرج مجموعا به هشت سال زندان محکوم شده بود. او بیش از شش سال از دوران محکومیت خود را گذرانده بود و در طی این مدت تحت شکنجه های فیزیکی قرار گرفته بود.

متن گفتگوی سایت ملی مذهبی با مهسا راد پور دختر مرحوم منصور رادپور در پی می‌آید:

خانم راد پور آیا توانستید پیکر پدرتان را تحویل بگیرید؟

دیروز جنازه پدر را تحویل گرفتیم و او را به خاک سپردیم . فردا هم مراسم سوم او برگزار می‌کنیم.

نتیجه پزشک قانونی را به شما دادند؟ علت مرگ چه بود؟

ما وقتی به زندان مراجعه کردیم مسئولین خیلی خونسرد و بی تفاوت بودند و نامه ای به ما دادند تا جنازه پدر را بگیرم. پزشک قانونی گفت علت مرگ سکته مغزی است اما وقتی جنازه پدر را دیدیم اصلا به آدمی که بر اثر سکته مغزی مرده باشد شباهت نداشت. تمام بدنش زخمی و کبود بود و آثار ضرب و شتم روی بدنش معلوم بود. من مطمئن هستم او را کشتند چون کسی که سکته مغزی می کند که بدن و دست و پایش اینطور آش و لاش نمی شود.

آیا قصد دارید پیگیری قضایی کنید؟

اگر بتوانیم که شکایت و پیگیری می کنیم اما پیگیری قضایی وکیل می خواهد و برو و بیا.

چطور از فوت پدر اطلاع پیدا کردید؟

دو روز پیش ساعت چهار بعداز ظهر دوستان پدرم از زندان با ما تماس گرفتند و گفتند که پدرم فوت کرده است.

آخرین ملاقاتی که با پدر داشتید کی بود؟

من دو هفته پیش از فوت پدرم او را ملاقات کردم که خیلی سرحال بود و هیچ مشکلی نداشت. اگرچه شرایط زندان شرایط خوبی نیست. مخصوصا که شش سال در آن شرایط باشی اما برای روحیه دادن به ما روحیه اش را حفظ می کرد.

مشکل جسمانی خاصی داشتند؟

معده شان درد می کرد و چند بار درخواست مرخصی هم دادیم اما وثیقه سنگینی می خواستند ما در توان مان نبود و به او مرخصی ندادند.

حکم زندان پدرت چند سال بود و چند سال او در زندان بود؟

در دو پرونده جداگانه به جرم سیاسی به هشت سال زندان محکوم شد که خود پدر معترض بود و شش سال داخل زندان بود و دو سال از آن مانده بود. همیشه آرزو می کردم که پدر زودتر به خانه برگردد و ما از این همه مشکلات نجات پیدا کنیم، اما حالا می بینم ای کاش آرزو می کردم که زندان باشد اما زنده باشد. حداقل وجود او به من دلگرمی می داد که این مشکلات را تحمل کنم.

الان اعضای خانواده در چه شرایطی بسر می برند؟

حال برادرم اینقدر بد بود که او را بالای سر جنازه پدر نبردیم. من و مادر و دایی و عمو بر سر جنازه پدرم رفتیم و من بعد از دیدن پدرم با آن وضعیت شوکه شده بودم . اصلا اول پدرم را نشناختم و الان جز بدن داغون پدرم چیزی یادم نمی آید. صدای گریه مادرم توی گوشم می پیچید. خیلی شوکه شده بودم، حتی نمی توانستم گریه کنم. باورم نمی شد باورم نمی شد ؛ به همین راحتی….

ما الان اصلا شرایط مناسبی نداریم. هنوز از مرگ پدر و وضعیت جسدش در شوک هستیم که حالا باید با قرض خرج تدفین و مراسم هم تهیه کنیم. مادرم مدام گریه می کند واقعا نمی دانم از دستم چه کاری بر می آید تا برایش انجام دهد…

از مشکلات تان چه قبل و چه بعد از فوت پدر برایمان بگو؟

الان بزرگترین مشکل ما مشکل مالی است. مشکلات زندگی و مشکلات مالی یک طرف و نبود پدر در کنارمان یک طرف! قبل و بعدی ندارد، درد دوری بود و غصه نداری! خود من که بخاطر همین مشکلات مالی که داشتیم ترک تحصیل کردم و در اواسط اول دبیرستان بودم که دیگر نتواستم ادامه بدهم. مادرم مریض است و دست و پایش درد می کند. کمکی که از جانبازان می کنند حتی به اندازه کرایه خانه مان هم نمی شود… (سکوت طولانی) دیگر چه بگویم؟ از کدام درد بگویم ،از درد کشتن پدرم یا از گریه‌های مادرم؟ نمی دانم چطور باید ادامه دهیم ، مشکلاتمان که یکی و دو تا نیست… (به علت بغض و سکوت این گفتگو ناتمام ماند)


23 maj 2012

رئیس دیوان عدالت اداری ایران خواستار قتل شاهین نجفی شد


محمد جعفر منتظری رئیس دیوان عدالت اداری وابسته به قوه قضائیه ایران، خواستار قتل شاهین نجفی، خواننده رپ ایرانی مقیم آلمان شد. این نخستین بار است که یک مقام رسمی ایرانی، چنین در خواستی را مطرح می کند. 

شاهین نجفی آهنگی جنجال برانگیز با عنوان "نقی" منتشر کرده است. این آهنگ باعث شد حکم ارتداد او از سوی برخی از روحانیون ایرانی صادر شود. سایت "عصر امروز" هم گزارش داده که کمپینی برای مجازات شاهین نجفی تشکیل شده است.

منتقدان این آهنگ می گویند که در آن به امام تقی اما دهم شیعیان هتاکی شده است.

به گزارش خبرگزاری "ایسنا" منتظری با اشاره به شاهین نجفی ابراز امیدواری کرده است که "این عناصر خبیث هرچه زود‌تر به دست شیرمردانی که همیشه در دفاع از حریم امامت و ولایت سینه‌های خود را سپر می‌کنند، به سزای عمل خود برسند."

وی افزوده است: متاسفانه برخی حلقوم‌های شیطانی، افکار منحوس و دست‌پروردگان استعمار به حریم امام بزرگوار شیعه جسارت‌های بسیار زننده‌ای داشتند که در برخی سایت‌ها و توسط عوامل سرسپرده صهیونیست گسترش یافت."

گزارش ها حاکی از آن است که اکنون پلیس آلمان، وظیفه حفاظت از جان شاهین نجفی را بر عهده گرفته است. 

شاهین نجفی 31 ساله، مدتی از خوانندگان آهنگ های زیر زمینی در ایران بود که پس از ممنوع الصدا شدن، به کشور آلمان پناهنده شد.

او در آلمان سرپرستی گروهی به نام "اینان" را بر عهده داشت. وی سپس به گروه "تپش 2012" پیوست. با پیوستن او به این گروه و اجرای شعرهای سیاسی-اجتماعی‌اش، گروه تپش 2012 بیش از پیش مورد استقبال مخاطبان و رسانه‌های فارسی‌زبان قرار گرفته است.

حسین رونقی ملکی اعتصاب غذا کرد


حسین رونقی ملکی وبلاگ نویس در بند، دیروز (چهارشنبه) دست به اعتصاب غذا زده است.a

به گزارش سحام نیوز، حسین رونقی ملکی در اعتراض به وضعیت نامشخص خود و عدم صدور مرخصی استعلاجی و نیز مجوز درمان دست به اعتصاب غذا زد.

در چند روز اخیر نگرانی ها از وضعیت حاد جسمانی وی افزایش یافته است و وی از نارسایی کلیه بشدت در رنج است بطوریکه کلیه چپ وی کاملا از کار افتاده و کلیه راست وی نیز ۲۰ درصد تخریب شده است.

پیشتر؛ پدر این زندانی سیاسی در مصاحبه با سحام، گفته بود که “تعدادی از عوامل خود سر سپاه در صدد کشتن فرزندم هستند”. وی در این مصاحبه گفته بود: ” دادستانی و مسئولین زندان تاکنون همکاری های لازم را انجام داده اند، ولی چند نفری از مامورین سپاه هستند که بنا بدلایلی با بنده خصومت شخصی و اختلافاتی دارند و مانع تسریع در روند پرونده حسین و رسیدگی به وضعیت حسین می شوند. این دوستان قبلا نیز بارها بنده و فرزندم را تهدید کرده و گفته بودند که فرزندت در اختیار ماست و ما می توانیم او را بکشیم.”

لازم به یادآوری است حسین رونقی ملکی فعال حقوق بشر و از اعضای ستاد مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بوده که بدلیل مدیریت شبکه ایران پروکسی بازداشت و ده ماه را در سلول انفرادی بند دو الف سپاه گذراند و در نهایت به ۱۵ سال حبس محکوم گردید.

20 maj 2012

انسان به وسعت تفکرش آزاد است

افشاگری تلویزیون سوئد در مورد امامان مساجد مسلمانان



دو گزارشگر مخفی با حجاب کامل و نقابی بر چهره، تحت عنوان مراجعه‌کننده عادی و نیازمند مشاوره، به ده مسجد در شهرهای مختلف سوئد رفته اند 


یک برنامه تلویزیونی در سوئد با عنوان "ماموریت بررسی" Uppdrag granskning، عملکرد مساجد مسلمانان در سوئد را مورد بررسی قرار داده است.

این برنامه که روز شانزدهم ماه مه از شبکه یک تلویزیون این کشور پخش شد، در پیوند با برابری زن و مرد به عنوان یکی از اصول دموکراسی ساخته شده و بحث‌های زیادی را در سطح جامعه و رسانه‌های مختلف دامن زده است.

در دو دهه اخیر گروه‌های فمینیستی و سازمان‌های برابری‌خواه و مدافع حقوق زنان و کودکان، موازی با گسترش مسجدسازی در اروپا و کم توجهی سیاستمداران به عملکرد امامان و متولیان این مراکز، همواره خطر نفوذ گروه‌های بنیادگرای مذهبی را هشدار داده‌اند. به عنوان نمونه سازمان نجات کودک بیش از ۱۵ سال پیش پیشنهاد داده بود تا اطلاعات مربوط به برابری زنان و مردان و عدم خشونت علیه زنان و کودکان، در برنامه آموزش زبان سوئدی برای شهروندان نومهاجر گنجانده شود. این موضوع اما به تازگی و طی سال تحصیلی ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ جنبه اجرایی پیدا کرده است.

برنامه "ماموریت بررسی" به سردبیری "یانه یوسفسون" از روزنامه‌نگاران مطرح سوئدی، هر هفته سراغ یک مسئله اجتماعی می‌رود و این بار انگشت بر عملکرد مساجد اسلامی گذاشته بود.

به گزارش وب‌سایت تلویزیون سوئد SVT، گزارشگر این قسمت از برنامه، نادیا یی‌لنار Nadja Yllner چندماه در محله‌های مسلمان‌نشین سوئد، تحقیق کرده است. به گفته وی، عربستان سعودی برای ساخت مسجد مسلمانان در گوتنبرگ ۶۷ میلیون کرون هزینه کرده است.

برنامه "ماموریت بررسی" نشان می‌دهد که در پی افزایش مهاجران از کشورهای مسلمان چون عراق، سومالی، لیبی و برخی کشورهای آفریقایی و افزایش شمار مساجد رسمی و غیر رسمی در اروپا، فرهنگ و قوانینی چون "چندهمسری" که در جوامع اسلامی از سوی اسلام‌گرایان اصول‌گرا عادی تلقی می‌شود، در میان مراجعه‌کنندگان اروپایی‌نشین این مساجد نیز ترویج می‌شود.

به گزارش مستند یادشده، مشاوران خانواده در مساجد، خشونت علیه زنان را نه جرم، بلکه مسئله ای می‌دانند که لازم است در میان خانواده‌ها حل شود. آنها زنان را نه تنها تشویق به عدالتخواهی نمی کنند، بلکه به بردباری و سکوت دعوت می‌کنند.
در برابر دوربین مخفی

دو گزارشگر مخفی با حجاب کامل و نقابی بر چهره، تحت عنوان مراجعه‌کننده عادی و نیازمند به مشاوره، یکی با دوربین و دیگری با میکروفن، به ده مسجد در شهرهای مختلف سوئد از جمله گوتنبرگ، استکهلم، اوره‌برو، مالمو و اپسالا می‌روند و برای "حل مشکلات خود" با امامان و مشاوران این مراکز گفت و گویی کوتاه می‌کنند.

گزارشگران یادشده خود را زنانی آسیب دیده از ناحیه همسرشان معرفی می‌کنند و در همه دیدارها نیز چهار پرسش اصلی را به شکل‌های مختلف با امامان و مشاوران در میان می‌گذارند: آیا ازدواج مرد با بیش از یک زن مجاز است؟ آیا زن مالک بدن خویش است و می‌تواند در صورتی که مایل به رابطه جنسی نبود به خواست همسر خود پاسخ منفی بدهد؟ آیا یک مرد می‌تواند همسرش را کتک بزند؟ آیا اگر کسی همسرش را کتک بزند باید او را به پلیس معرفی کرد؟
تبلیغ روش‌‌های اسلامی

امام جمعه مسجد گوتنبرگ می گوید که "تنها در دو حالت هست که زنان می‌توانند به ارتباط جنسی با همسرشان نه بگویند: هنگام بیماری و عادت ماهیانه."

عبدالرشید محمد، امام مسجد گوتنبرگ که در عربستان تحصیل کرده است، در گفت و گو با دو گزارشگر مخفی برنامه تلویزیونی "ماموریت بررسی"، در پاسخ به اینکه آیا زن می‌تواند به خواست مرد برای سکس نه بگوید، می‌گوید: "تنها در دو حالت هست که زنان می‌توانند به ارتباط جنسی با همسرشان نه بگویند: هنگام بیماری و عادت ماهیانه."

او خطاب به یکی از آنها که حاضر به رابطه جنسی با همسرش نشده و از همین رو مورد خشونت قرار گرفته است، بر این نکته تاکید می‌کند که نیاز به مراجعه به پلیس نیست و ادامه می‌دهد: "این را باید در درون خانواده حل کنید. مسئله زیاد خطرناک نیست."

عبدالرشید محمد پیش از این اما در گفت‌وگوهایی با رسانه‌ها تاکید کرده بود که خشونت علیه زنان افسانه و تبلیغاتی علیه اسلام است: "هیچ فرقی بین زن و مرد نیست. آنها از حقوق و وظایف مشترکی در برابر خدا برخوردارند."
چندهمسری و مساوات در عشق‌ورزی

در برنامه تلویزیونی "ماموریت بررسی"، تقریباً همه نمایندگان ده مسجد از چند همسری دفاع می‌کنند. آنها البته بر این شرط تاکید می‌کنند که لازم است مرد از حیث "اقتصادی" امکانات لازم را داشته باشد و "مساوات" را در "عشق‌ورزیدن" به زنان متعدد خود رعایت کند.

آنها تاکید کرده‌اند که زنان هم باید به خواست همسرانشان برای رابطه جنسی، حتی اگر خود مایل نباشند، پاسخ مثبت دهند؛ و هم اینکه اگر زنی مورد خشونت و آزار همسر خود قرار گرفت به پلیس مراجعه نکند. در این میان تنها یک امام، آنهم امام مسجد رینکه‌بی، یکی از محله‌های خارجی‌نشین استکهلم می‌گوید که لازم است در شرایط خشونت آمیز، مرد را به پلیس معرفی کنند.
در برابر دوربین رسمی

نادیا یی‌لنار می گوید که جامعه سوئد، محله‎‌های مسلمان‌نشین را به حال خود رها کرده است

یانه یوسفسون، پس از پایان گفت و گوهای گزارشگران مخفی، به طور رسمی به مساجد یادشده مراجعه می‌کند و همان پرسش‌ها را با امامان و نمایندگان مساجد در میان می‌گذارد. اینبار اما همه آنها تاکید می‌کنند که در فعالیت‌های خود "متکی به اصول دموکراسی" و "قوانین سوئد" هستند. یانه یوسفسون در نهایت در برابر انکار آنها، فیلم‌هایی را که با دوربین مخفی تهیه شده است، آشکار می‌کند و ورق برمی‌گردد.

به گزارش مستند "ماموریت بررسی"، هیئت مدیره اتحادیه اسلامی در استکهلم، تحقیقی را در این مورد آغاز کرده است و تا به امروز عملکرد امامان دو مسجد از مسجدهای یادشده تحت عنوان "تخلف از ماموریت" تحت بررسی قرار گرفته‌ است.

امام یکی از این مسجدها که از دو زن مراجعه کننده خواسته است بردبار باشند و گزارشی از خشونت همسرانشان را به پلیس ندهند، در Medborgarplatsen یکی از محله‌های مرکزی شهر استکهلم قرار دارد و یکی از دو امامی که در حالت تعلیق فعالیت قرار گرفته‌اند، امام همین مسجد است. این در حالی است که سیاستمداران سوئدی و رهبران احزاب مختلف سوئدی یکی پس از دیگری از مسجد یادشده دیدار کرده‌اند.

نادیا یی‌لنار در فیلم اشاره می‌کند که جامعه سوئد، محله‎‌های مسلمان‌نشین چون رینکه بی را به حال خود رها کرده است. به گفته وی این منطقه اداره‌هایی چون کار، بیمه، بانک و فروشگاه‌های سوئدی داشته است که به مرور زمان همه از آنجا رفته‌اند و به جای آنها علاوه بر مسجدهای موجود، قرار است دو مسجد دیگر ساخته شود. این روزنامه‌نگار تاکید می‌کند که سیاستمداران در حالی که از "همپیوستگی" حرف می‎زنند، محله‌هایی چون رینکه‌بی را به مسجدها سپرده‌اند.






19 maj 2012

نماینده خامنه ای: حکم کسانی که قدرت نظام را کاهش می دهند اعدام است




علیرضا پناهیان نماینده آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران گفت: حکم کسانی که قدرت نظام را کاهش می دهند اعدام است.

به گزارش روزنامه اصولگرای رسالت، پناهیان که ریاست اتاق فکر نمایندگی رهبر ایران در دانشگاه ها را هم بر عهده دارد، در سخنانی در جمع اعضای "تیپ پیاده آل محمد" وابسته به "سپاه ویژه تهران بزرگ" گفت: "حکم کسانی که قدرت نظام را کاهش می‌دهند، بنابه گفته آیت الله خمینی افساد فی‌الارض است، و باید اعدام شوند."

او همچنین از ورود نیروهای بسیج در سرکوب اعتراض های پس از انتخابات ریاست جمهوری سه سال پیش ایران، حمایت کرد و گفت: "ورود بسیجیان در مسئله فتنه با اتکا به قدرت ایمان و تقوای الهی فتنه‌گران را به موقع به خانه‌هایشان برگرداند."

اصولگرایان حاکم بر ایران، به اعتراض های پس از انتخابات 3 سال کذشته این کشور، "فتنه" می گویند. اصلاح طلبان که می گویند در این انتخابات تقلب گسترده و سازماندهی شده روی داده است، دست به اعتراض زدند. سرکوب این اعتراض ها توسط نیروهای دولتی، به کشته شدن ده ها نفر در خیابان ها و بازداشت گاه و دستگیری صدها نفر دیگر انجامید.

به نوشته روزنامه "رسالت" پناهیان در ادامه گفته است: "ایمان به انسان قدرت می‌دهد و انسان به اتکا به همین قدرت کارهای بزرگ و اقدامات سنگین و اعجاب‌انگیزی انجام می‌دهد و بدون داشتن قدرت، نظام و ترتیبی وجود نخواهد داشت و این قدرت، مظهر اسلام است."

او همچنین خاطرنشان کرد: "هر کسی علیه اسرائیل کاری کند ما از او حمایت
خواهیم کرد." او این مساله را یکی از نشانه های قدرت الهی معنوی در رهبر جمهوری اسلامی توصیف کرده‌است.




http://www.alarabiya.net/articles/2012/05/19/215148.html

با رشد بی مهار گرانی، نرخ تن فروشی نیز سر به فلک کشیده است !



یکی از سایت های حکومتی با ارائه گزارشی از قیمت های سرسام آور تن فروشی خبر می دهد. در این گزارش آمده است که تن فروشی در تهران به مرز ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان نیز رسیده است. این آمار در کنار رشد تن فروشی و پائین آمدن سن تن فروشی در ایران، بیان ورشکستگی سیاست های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جمهوری اسلامی است. گسترش فقر و بالا رفتن هزینه های زندگی و بیکاری گسترده و چند شغله شدن مردم، عده ای از زنان و حتی مردان را به تن فروشی کشانده است. در کشوری که بودجه های کلان صرف مساجد و بنیادها و نهادها می شود و اختلاس های چند هزار میلیارد تومانی استثناء نیست، دهان باز کردن فقر و کشیده شدن دختران و زنان جوان به سوی تن فروشی نباید تعجب برانگیز باشد. حکومت اسلامی نه تنها اقتصاد کشور را به نابودی کشانده است بلکه حرمت انسانی مردم این کشور را نیز در هم شکسته است.







بيشتر بدانيد :


سلمان فارسی ، بزرگترین خیانتکار تاریخ ایران را بهتر بشناسیم / کاوشی در باب شکل گیری ساختار اسلام

در این نوشتار ، به بررسی نقش سلمان فارسی در شکل گیری اسلام خواهم پرداخت ، کمی متن طولانی است، اما مطمین هستم از خواندن آن لذت خواهید برد و باور دارم جمع نکات مطرح شده در این نوشتار، شما را عمیقا به فکر فرو خواهد برد. 

محمد پیامبر، در حدیثی معروف، درباره سلمان می گوید:
“اگر چیزهایی که سلمان می داند ، ابوذر می دانست ، کافر می شد. “


ابوذر یکی از مهمترین صحابه محمد است، پنجمین نفری است که اسلام آورده است و تا آخر عمر نیز قناعت پیشه کرد و مانند دیگر مسلمین ، غرق فساد و مال دنیا نشد. به دیگر عبارت، ابوذر یک معتقد واقعی به محمد است و هیچ شکی به محمد و پیامبری او نداشته است؛ استحکام ایمان او تا آنجاست که حتی بعد از مرگ محمد و غارت ایران توسط اعراب و بدست آوردن ثروت فروان ، او همچنان زندگی ساده خویش را حفظ کرده است.


براستی مگر سلمان چه می دانسته است که ابوذر با آن استحکام ایمان، در صورت آگاهی از آن کافر می شده است ؟!


برای شناخت سلمان ، ابتدا بایسته و شایسته است که چند نکته اساسی را در رابطه با تاریخ ساسانیان بدانیم:


در دوره ساسانیان ، دین زرتشتی به دین رسمی جامعه تبدیل شد (شرایطی مشابه شرایط کنونی اسلام در ایران) و روحانیون این دین ، از قدرت بسیار زیادی در جامعه برخوردار شدند .ناگفته نماند که شاهان ساسانی بنا به منافع خود در زمان مشخص، رویکرد و مشرب تسامح یا سختگیری در قبال دیگر ادیان در پیش می گرفتند.


به عنوان مثال قباد یکم از مزدک حمایت کرد ولی انوشیران مزدک و تمام پیروانش را کشت. یا می بینیم که شاهپور یکم از مانی حمایت کرد، اما بهرام دوم او را کشت!


دلیل شاهان ساسانی برای تساهل و آزاد گذاشتن پیروان دیگر مذاهب (مخالفت با خواسته موبدان) :
این بود که طبقه بسیار قدرتمند موبدان (آسروان) در زمان ساسانیان وجود داشته است، این طبقه مقتدر بسیاری از اوقات نفوذی بیشتر از شاه داشته است و لذا رقیبی قدر در عرصه سیاست گذاری آن دوران ، محسوب می شده است.با آزاد گذاشتن پیروان دیگر مذاهب، در حقیقت طبقه موبدان را محدود می کرده اند


چرا شاهان ساسانی گاهی بر پیروان دیگر مذاهب سختگیری می کردند و مطابق نظر موبدان عمل می کردند ؟ 
در ایران آن زمان، رقیب جدی به نام روم داشت که دین رسمی کشور آنها ، مسیحیت بود. با توجه به اینکه برخی پیرو دین مسیح در ایران آن روزگار نیز وجود داشت، وجود دین رسمی زرتشت می توانست به ایجاد اتحاد در جامعه برای مقابله با روم منجر شود


چرای شکل گیری ادیان جدید در زمان ساسانیان (مانی، مزدک و در نهایت اسلام)


در زمان ساسانیان ، ما شاهد به وجود آمدن چندین دین جدید بودیم، که حداقل دو تا از آنان از اهمیت تاریخی بسیار برخوردار هستند، یکی آیین مزدکی و دیگری آیین مانی.


شاید مهمترین دلیل ادیان در زمان ساسانیان این باشد که ساسانیان بعد از شکل گیری دین مسیح به حکمرانی در ایران می پرداختند و در آیین مسیحیت، تاکید شده که بعد از مسیح یک (فارقلیط) ظهور خواهد کرد. (بعضا مسیح را فارقلیط اول می دانند و فارقلیط بعدی را خاتم پیامبران)
به دیگر عبارت، عیسی به پیروانش وعده داده است که بعد از من یک پیامبر موعود خواهد آمد که خاتم پیامبران اسست.


در یک کلام ، وجود مفهومی به نام فارقلیط، باعث شد که در آن دوران افراد زیادی به صرافت ایجاد دین جدید و معرفی خود به نام پیامبر موعود عیسی بکنند. محققین ، تعداد ادیانی که در زمان ساسانی ایجاد شدند را بسیار زیاد ارزیابی می کنند، ما عموم آنها موفق به استحکام دین خود نشدند. 




نفوذ گسترده مسیحیت ، باعث شده است که ادعای وجود خانم پیامبران ، بشدت متعبر شود و این اعتبار، وسوسه گسترده ای ایجاد کرده که افراد بسیاری فاصله بین عیسی و محمد به ادعای پیامبری بپردازند، چرا که می توانسته اند با تکیه بر این ادعا، اعتبار اولیه ای را کسب کنند.


در این میان، باید به این نکته توجه داشته که سلمان فارسی با اطلاع از این نکته و آشنایی با ادیان متعدد، براحتی در صدد ایجاد دین جدیدی برآمده باشد.




شاید معروف ترین کسی که چنین کرد ، مانی باشد، او خود را فارقلیط خواند، سپس مزدک با ایجاد تغییراتی در دین مانی ، دست به چنین اقدامی زد ولی هر دو نفر، ناموفق باقی مانند ولی در آخر سر ، این محمد بن عبدالله بود که در شبه جزیره عربستان موفق شد این پیامبری خود را جا بیاندازد.

طبقات اجتماعی در دوران ساسانیان


در دوره ساسانی ، مردم جامعه به چهار گروه تقسیم می شدند


ü روحانیون یا آسروان
ü جنگیان یا ارتیشتاران
ü مستخدمین اداراتی یا دبیران توده ملت (روستائیان و صنعتگران و شهریان)
ü توده ملت


نکته های قابل توجه در ساختار اجتماعی آن دوران :
- امکان این وجود نداشته که کسی از یک طبقه به طبقه دیگر منتقل شود، یعنی یک کشاور همیشه کشاورز باقی می مانده است، و البته فرزندان او نیز کشاورز باقی می مانده اند و کسی که مثلا پدرش کشاورز بوده است، اجازه نداشته است به شغل دیگری در طبقه دیگری اهتمام ورزد.
- تحصیل صرفا برای طبقه خاصی بوده و توده مردم اجازه تحصیل نداشته اند.



مانی که بوده است؟


مانی چهارصد سال قبل از پیامبر اسلام می زیسته است ، او از تلفیق ادیان زرتشتی ، مسیحیت ، بودایی و آیین اسکندر مقدونی ، و دین مندائیان توانست دین جدیدی را عرضه کند. در حقیقت او شاید بعد از محمد موفق ترین کسی باشد که از داستنان پیامبر خاتم النبیین ، توانست استفاده کند و خودش را پیامبر معرفی کند. (دقیقا همان کاری که محمد انجام داد)


می دانیم که مانی در دوران ساسانیان ، گسترش بسیار یافت چرا که در دوره ای مورد حمایت بی دریغ پادشاهان ساسانی قرار گرفت و حتی بعد از کاهش پیروان این آیین ، بسیاری از عقاید این آیین در دین مسیحیت بروز پیدا کرد.


بعد از مانی ، مزدک تلاش کرد با استفاده از افکار مانی و تحریک توده مردم و برابر خواندن همه، به ایجاد آیین جدیدی بپردازد که البته به شدت سرکوب شد.




چرا شناخت مزدک ، مانی و سلمان ، به ما کمک می کند که داستان خلق دین اسلام را به خوبی بشناسیم ؟


مانی و مزدک قد علم کردند، چرا که مسیح گفته بود بعد از من پیامبری خواهد امد که خاتم النبین است
نکته ای که نباید از نظر دور داشت، این است که عموم کسانی که به سمت روحانی، اخوند یا مبلغ مذهبی در می ایند ، بعد از مدتی در می یابند که ان مذهب ، دروغ و سرابی بیش نیست، اما منافع آنها حکم می کند که در قالب مبلغ مذهبی باقی بمانند. چرا که از امکانات اجتماعی بسیاری برخوردار می شوند.


مثال واضح این دسته از اشخصاص ، برخی از مدیران رژیم اسلامی یا اشخاص مرتبط با این رژیم خون آشان هستند ، آنها به خوبی می دانند این رژیم تا چه حد جنایتکار است و حتی در بین دوستان خود نیز به این معترف هستند، اما منافع آنان در ادامه حیات این رژیم است و لذا براحتی به جامعه خیانت می کنند.مشابه این رفتار را در روحانیون می بینیم. فهمیدن دورغ بودن دین اسلام نیاز به هوش خیلی خیلی بالایی ندارد، و به سبب شناخت کاملی که روحانیون از اسلام دارند، آنها خیلی بهتر از مردم عادی ، می دانند که دین آنها دروغی بیش نیست، اما آنها ترجیح می دهند این را انکار کنند و لباس روحانیت را حفظ کنند. 


سلمان که بود؟


چیزی که همه بر آن متفق القول هستند، این است که سلمان ، هیربد (آموزگار علوم مذهبی زرتشتی ) بوده است و خانواده او ، بشدت به تحصیل و پیشرفت او اهتمام می ورزیدند.


سلمان فارسی زاده شده در ایران است، درباب محل تولد او احادیث بسیار است، او را متولد رامهرز ، کازرون و اصفهان دانسته اند ، اما احتمال زیاد او زاده شده در کازرون است، چون در نامه ای که منتسب به علی بن ابی طالب است و بدستور محمد پیامبر نوشته است، محمد به صراحت دستور می دهد که خانواده سلمان در کازرون از پرداخت جزیه به مسلمانان معاف هستند :


"...من از خانواده ی سلمان ذلت در پرداخت جزیه، پرداخت جزیه، خمس، مالیات و سایر هزینه ها و تکالیف مالی را رفع نمودم. ( بحار الانوار ج: 18 ص: 135 و 134- المناقب ج: 1 ص : 111)..."
البته یاقوت حموی در کتاب معجم البلدان ، سلمان را زاده جی در اصفهان ذکر کرده است، و استناد او نیز ، حدیثی از ابن عباس است.


راوندی از ابن عباس روایت کرده:


"....سلمان اهل جی در اصفهان بوده، بیش پدر بسیار عزیز بوده، پدرش بزر روستا بوده است، زرتشتی بوده اند، به سمت خدمتکاری آتشکده درآمده و روزی اتفاق با کلیسایی گذرش می افتد، با دین مسیحی آشنا می شود، سپس به همراه کاروانی به شما می رود، در کلیساهای شهرهای دمشق، شام و موصل با کشیش های متعددی آشنا می شود و اصول دین مسیحیت را می آموزد...."


خلاصه داستان سلمان این است:
بعد از آن سلمان از قافله ای که از حجاز می آمده می شنود که شخصی در مکه ادعای پیامری کرده است. او به همراه قافله ای به سمت مدینه حرکت می کند ، اما اعضای آن قافله ، او را در راه به عنوان برده می فروشند. او به عنوان یک برده وارد مدینه می شود، درحالی که هنوز حتی اسلام در خودم مدینه قوام و استحکامی نداشته است و محمد هنوز اصول دین خود را به کمال نه تعریف کرده بود و نه شکل داده بود


سلمان قبل از اسلام ، با چند دین دیگر آشنا شده است:


به صورت مشخص می توان دید که سلمان با ادیان زرتشتی ، مانوی (به خاطر نفوذ در ایران آن زمان) و مسیحیت آشنا بوده است.
نکته مهم این است که آشنایی سلمان با آیین مانوی ، او را با ادیان متعددی آشنا می کرده است(از آیین بودا گرفته تا آیین سلوکیان و طایفه اسکندر مقدونی) تا آیین مندوییان.


در مکاتبه ای که بین اسپهبد مازنداران و سلمان فارسی رد و بدل شده ، نشان می دهد که اسپهبد مذکور ، سلمان را مانوی (پیرو آیین مانی) می خواند.


در حقیقت سلمان فارسی، کلکسیونی بی نظیر از اطلاعات در باره ادیان مختلف بوده است.


نکته مهم این است که وقتی یک نفر دیندار، با یک دین جدید آشنا می شود، تازه می فهمد دین خودش مانند آن دین جدید، چقدر مسخره و مزخرف است. تصور کنید یک مسلمان با دین یهودیت آشنا شود، قوانین مسخره این دین ، او را به خنده می اندازد و اگر اندک هوشی داشته باشد، به این خواهد اندیشید که دین خود او نیز ، دینی ابلهانه است و قوانین مضحک مشابه و داستان های مسخره بسیار دارد.


ضرب المثل معروفی درباره یادگیری زبان های خارجی وجود دارد که می گوید: شما وقتی زبان مادریت را خوب خواهی شناخت که یک زبان دیگر را نیز آموخته باشی.


این گفته درباره ادیان نیز کاملا صدق می کند. لذا ، آشنایی سلمان با چندین دین مختلف، او را به صرافت ایجاد دینی جدید می اندازد و زمانی که خبر ادعای محمد برای پیغمبری را می شنود، فرصت را مناسب می بیند که تازشی بر این فرصت داشته باشد.


نکته مهم دیگر درباره سلمان این است که او به چندین شهر مختلف (شام ، دمشق و ...) در پی آشنایی با آیین مسیحیت مسافرت می کند و بی شک با زیر و بم این آیین ، به خوبی آشنا بوده است.


سلمان ادعا می کند محمد بر اساس سه نشانه ، محمد را پیامبر دانسته است:
شاید یکی از مهمترین دلایل قوام اسلام در مدینه، مهر تایید باشد که یک خارجی(سلمان) بر نبوت محمد زد. او با اجرای نقشه ای هوشمندانه ، به اهالی مدینه قبولاند که محمد پیامبر خدا است.


طبق روایات متواتر شیعه و سنی ، سلمان فارسی در جمع مسلمانان ادعا می کند که از کشیشان مسیحی شنیده است که پیامبر اسلام، دارای سه صفت زیر است :


"هدیه را میپذیرد، از صدقه نمیخورد، میان دو کتفش مهر نبوت است"
سپس قبل از اینکه سلمان به اسلام ایمان آورد ، به همگان وانمود کرد که مشغول راستی آزمایی محمد است و در روایتی که از ابن عباس به جا مانده است (و همینطور دیگران) می خوانیم که سلمان گفته است:


"من مقداری آذوقه برای خود جمع کرده بودم، چون شام آن روز شد آن را برداشته به نزد رسول خدا(ص) که در قباء بود آمدم و خدمتش شرفیاب شده و بدو عرضه داشتم: من شنیدم شما مرد صالحی هستید و همراهانت مردمی غریب و نیازمند به کمک و همراهی هستند و اینکه مقداری صدقه پیش من بود که چون دیدم شما بدان سزاوارترید آن را به نزد شما آوردم. این را گفتم و آنچه را همراه داشتم پیش آن حضرت نهادم، دیدم آن حضرت به اصحاب خود رو کرده فرمود: بخورید ولی خودش دست دراز نکرد. پیش خود گفتم: این یک نشانه!
پس برگشتم و چند روزی گذشت و رسول خدا(ص) وارد مدینه شد و من نیز دوباره چیزی تهیه کرده، به نزد آن حضرت آمده بدو گفتم: من چون دیدم شما از صدقه چیزی نمیخوری اینک هدیه ای به نزدت آورده ام تا از آن میل فرمایی. دیدم رسول خدا(ص) خودش خورد و به اصحاب نیز دستور داد بخورند. من پیش خود گفتم: این دو نشانه! 
سپس روزی به نزد آن حضرت که به قبرستان بقیع به تشییع جنازۀ یکی از اصحاب خود رفته بود آمدم، من دو لباس خشن و زمخت بر تن داشتم و آن حضرت در میان اصحاب نشسته بود، پس من پیش رفته سلام کردم و به پشت سرش پیچیدم تا شاید مهر نبوت را که میان دو شانه آن حضرت بود ببینم. رسول خدا(ص) که متوجه رفتار من شده بود، مقصود مرا دانست و ردای خویش را پس کرد و چشم من به مهر نبوت افتاد."


سپس سلمان مسلمان می شود و محمد از او می خواهد که برای اهالی مدینه ، شرح حال خویش را باز گوید ( تا همه ببیند محمد واقعا پیامبر خدا است و یک زرتشتی که رفته و مسیحی شده است، حال به او ایمان آورده است)


سلمان چه نقشی در اسلام داشته است!؟
بی شک محمد خود در سفرهایی که با کاروان های تجاری داشته است ، یا بحث هایی که با ورقه بن نوفل (پسرخاله یهودی خدیجه ) داشته است، با دین یهود و مسیحیت آشنا بوده است، اما بی شک مشاور اصلی محمد برای ساخت دین اسلام، سلمان فارسی بوده است و از همین رو است که محمد درباره سلمان می گوید اگر ابوذر از چیزهایی را که سلمان می دانست ، اطلاع داشت ، کافر می شد!


احتمال دیدار محمد و سلمان در شام و برنامه ریزی شریرانه برای ساخت دین جدید
درست در زمانی که محمد در قالب کاروان های تجاری به سمت شام می رفته است، سلمان نیز در شام حضور داشته است. احتمالا سلمان در شام با محمد آشنا شده است و با هم بنای ساخت این دین جدید را گذاشته اند.
به نظر می رسد سلمان فارسی در همان جا فکر پیامبر شدن را به سر محمد وارد کرده است و بعد خودش به صورت یک فرد خارجی به این جمع پیوسته تا بتواند مهر تایید بر پیامبری محمد باشد.


نکات تاریک و بسیار شک برانگیز درباره سلمان
نکته شک برانگیز اول : نامه به خط علی بن ابی طالب و به دستور محمد برای امان دادن به خاندان سلمان.
در این امان نامه که قبل زمان قدرت گیری مسلمانان در مدینه (نهم هجری) نوشته شده است، به خانواده سلمان امان می دهد و آنها را از پرداخت پول خراج و جزیه معاف می کند و همینطور برای آنها شرایط ویژه ای را در جامعه در نظر می گیرد.
به نظر می رسد سلمان فارسی از همان زمان ، از حمله مسلمانان به ایران باخبر بوده است و می دانسته محمد مترصد فرصت است. براستی چه دلیلی وجود داشته که محمد به سلمان فارسی، چنین باج بدهد ؟ جز اینکه سلمان مشاور ارشد او بوده و به او نحوه ساخت دین اسلام را آموخته است؟
در ای سند می خوانیم :

بحارالأنوار ج : 18 ص : 135و 134- المناقب ج : 1 ص : 111:
وَ كَتَبَ (ص) عَهْداً لِحَيِّ سَلْمَانَ بِكَازِرُونَ هَذَا كِتَابٌ مِنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَسُولِ اللَّهِ سَأَلَهُ الْفَارِسِيُّ سَلْمَانُ وَصِيَّةً بِأَخِيهِ «مَهَادِ بْنِ فَرُّوخِ بْنِ مَهْيَارَ» وَ أَقَارِبِهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ عَقِبِهِ مِنْ بَعْدِهِ مَا تَنَاسَلُوا مَنْ أَسْلَمَ مِنْهُمْ وَ أَقَامَ عَلَى دِينِهِ. سَلَامُ اللَّهِ أَحْمَدُ اللَّهَ إِلَيْكُمْ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَمَرَنِي أَنْ أَقُولَ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ» أَقُولُهَا وَ آمُرُ النَّاسَ بِهَا وَ الْأَمْرُ كُلُّهُ لِلَّهِ خَلَقَهُمْ وَ أَمَاتَهُمْ وَ هُوَ يَنْشُرُهُمْ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ ثُمَّ ذَكَرَ فِيهِ مِنِ احْتِرَامِ سَلْمَانَ إِلَى أَنْ قَالَ:«وَ قَدْ رَفَعْتُ عَنْهُمْ جَزَّ النَّاصِيَةِ وَ الْجِزْيَةَ وَ الْخُمُسَ وَ الْعُشْرَ وَ سَائِرَ الْمُؤَنِ وَ الْكُلَفِ فَإِنْ سَأَلُوكُمْ فَأَعْطُوهُمْ وَ إِنِ اسْتَغَاثُوا بِكُمْ فَأَغِيثُوهُمْ وَ إِنِ اسْتَجَارُوا بِكُمْ فَأَجِيرُوهُمْ وَ إِنْ أَسَاءُوا فَاغْفِرُوا لَهُمْ وَ إِنْ أُسِي‏ءَ إِلَيْهِمْ فَامْنَعُوا عَنْهُمْ وَ لْيُعْطُوا مِنْ بَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِينَ فِي كُلِّ سَنَةٍ مِائَتَيْ حُلَّةٍ وَ مِنَ الْأَوَاقِي مِائَةً فَقَدِ اسْتَحَقَّ سَلْمَانُ ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ.»ثُمَّ دَعَا لِمَنْ عَمِلَ بِهِ وَ دَعَا عَلَى مَنْ أَذَاهُمْ وَ كَتَبَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ.
ترجمه : .... من از خانواده ی سلمان ذلت در پرداخت جزیه، پرداخت جزیه، خمس، مالیات و سایر هزینه ها و تکالیف مالی را رفع نمودم.
پیامبر(ص) امر کرد که اگر خانواده ی سلمان چیزی از شما خواستند به آنها عطا کنید و اگر نزد شما دادخواهی کردند به داد آنها برسید و اگر به شما پناه آوردند به آنها پناه دهید و اگر خطایی مرتکب شدند از خطای آنها در گذرید و اگر بدی به آنها شد مانع شوید و هر سال از بیت المال مسلمین دویست جامه و صد اواقی به آنها عطا کنید. به تحقیق سلمان از جانب رسول خدا مستحق چنین عنایتی شد. سپس رسول خدا برای کسانی که به این عهد عمل کند دعا و کسی که آنها را بیازارد نفرین کرد. کتابت این نامه را امیر المومنین علی (ع) بر عهده داشت.


نکته شک برانگیز دوم:
چرا در سوره نحل آیه 103، عملا قرآن به این ادعای مخالفین پاسخ می دهد که قران توسط سلمان به محمد آموزش داده نشده است ، چرا که قران عربی است و سلمان عجمی ؟

وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ.
ما مى‏دانيم كه آنها مى‏گويند: «اين آيات را انسانی به او تعليم مى‏دهد!» در حالی كه زبان كسی كه اينها را به او نسبت مى‏دهند عجمی است؛ ولی اين (قرآن)، زبان عربی آشكار است!

این آیه مهر تاییدی بر این است که اعراب معتقد بوده اند سلمان فارسی این دین جدید را به محمد می آموزد.


نکته شک برانگیز سوم :
چگونه سلمان فارسی ، به راحتی و تسلط به زبان عربی سخن می گفته است ؟!


نکته شک برانگیز چهارم:
تا زمانی که سلمان به محمد می پیوندد، تعداد مسلمین بسیار بسیار اندک است، اما با پیوستن سلمان به محمد، این تعداد بشدت افزایش می یابد. این نشان میدهد محمد با حضور استادش، بسیار بهتر عمل می کرده است!


دستوراتی که از ایران باستان و توسط سلمان ، به اسلام وارد شده است:
ü پل صراط ( در زرتشتی به همین شکل موجود است!)
ü نماز (دقیقا به همین شکل پنج گانه در زرتشتی موجود است)
ü معراج محمد ( به مانند عروج میترا در آیین مهر پرستی !)
ü نگرش به وجود روح در اسلام ، به مانند آیین زرتشتی است.
ü وجود محراب در مساجد که به مانند (مهرابه) آیین مهر پرستی است.
ü وجود تسبیح که از آیین بودا گرفته شده (آشنایی سلمان با مانوی، آشنایی با بوداییسم را نیز در پی داشته است، چه آنکه آیین مانوی ، ارتباط تنگاتنگی با بودایسم دارد)


توجه به جمیع نکات مطرح شده در این نوشتار ، ما را بر جمع بندی می رساند که سلمان فارسی ، به شکل مشاور در سایه ، شاید نقشی بالاتر از محمد در شکل گیری اسلام بازی کرده است. 




حقوق بشر، آزادی بیان و دمکراسی بدون هیچ شکی نقد بی پروای اسلام است

مفاهیمی چون حقوق بشر و آزادی بیان و دمکراسی، به هم گره خورده اند، داشتن هیچ کدام از آنها بدون حضور دیگری ممکن نیست.
در هیچ جامعه ای نمی توان مدعی تکریم حقوق بشر بود، اما آزادی بیان نداشت، یا دمکراسی در آن وجود نداشته باشد. 
بدون وجود آزادی بیان، هیچ گاه دمکراسی شکل نخواهد گرفت، چه آنکه قبل از انتخاب، باید آزادی بیان وجود داشته باشد تا شهروندان بتوانند با چشمانی باز به نقد گزینه های مختلف بپردازند و در نهایت انتخاب درست خود را داشته باشند.
اکنون می توان با قاطعیت گفت که راه رسیدن به دمکراسی و آزادی بیان و حقوق بشر در جامعه ایران، از جاده نقد بی پروای اسلامی می گذرد.

در اینجا با صورت خیلی خلاصه به ارتباط آزادی بیان، حقوق بشر و دمکراسی با اسلام می پردازم:

- با وجود اسلام و بدون شکسته شدن حرمت اسلام، نمی توان به دمکراسی در ایران دست یافت، چه آنکه قران به صراحت می گوید (اکثرهم لایعقلون) و یا بی هیچ شرمی دم از برده داری می زند. براستی چگونه می توان با وجود دینی که به برده داری معتقد است، دم از دست یافتن به دمکراسی زد؟
- بنا به قانون اسلام، در صورتی که یک مسلمان تصمیم بگیرد دینش را عوض کند، باید کشته شود. یعنی در این دین چیزی به نام آزادی اندیشه وجود ندارد، یا اگر کسی به انتقاد از پیامبر اسلام بپردازد، سزایش مرگ است، چگونه می توان با وجود چنین قوانینی در اسلام، دم از آزادی بیان در جامعه اسلامی زد؟
- تناقض و فاصله اسلام از حقوق بشر، بی نیاز از هیچ توضیحی است، دینی که در آن دستور به تجاوز به زن شوهردار و اسیر داده می شود، برده داری وجود دارد، دستور به سنگسار می دهد و یا مخالفین اسلام را بکشید، در تناقض آشکارا با حقوق بشر است.
اگر نکات بالا را کنار هم بچینیم، به راحتی می توانیم ببینم که بدون نقد اسلام، بدون شکستن حرمت اسلام، برقرار دمکراسی در جامعه خواب و خیالی بیش نیست.

آزادی توهین به عقاید دیگران، بخش جدا نشدنی دمکراسی است، به آن خو بگیرید..!


توهین به یک عقیده، با توهین به یک گروه از انسان ها فرق دارد...! 

فرق بسیاری است بین اینکه من بگویم اسلام بد است، با اینکه بگویم مسلمان ها انسان های بدی هستند...!
می توان یک عقیده را نقد کرد، حتی به آن عقیده توهین کرد و مسخره اش کرد، اما نمی توان به پیروان آن عقیده توهین کرد. 

فرق بسیاری است بین نقد یا طنز و یا حتی فحاشی به یک عقیده (که آزاد است) با توهین به یک گروه از انسان ها. به صورت مشخص، اسلام به مانند یک ویروس می ماند که گروهی از انسان ها را بیمار کرده است. روشنگران با این ویروس می جنگند، از ویروس هم متنفر هستند. اما با بیمار سر جنگ ندارند، به بیمار نیز توهین نمی کنند. 


آزادی بیان، بخش جداناشدنی دمکراسی است: 



اصولا بدون آزادی بیان، دمکراسی نه شکل خواهد گرفت و نه حیاتش ادامه خواهد یافت!
دمکراسی یعنی حکومت مردم بر مردم. حال تصور کنید کسی بیاید و مردم را فریب دهد، مردم تصور کنند او آدم خوبی است و در یک انتخابات واقعی، او را نماینده و مثلا رییس جمهور خود کنند.
انتخابات فوق، مانند دور اول احمدی نژاد ممکن است بدون تقلب برگزار شده باشد، اما واقعیت این است که چون قبل از انتخابات، آزادی بیان نبوده است، مردم نمی توانسته اند انتخاب صحیحی داشته باشند، لذا این انتخابات منصفانه منصوب نمی شود.
پایه و اساس دموکراسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر، بر اساس عدالت بنا شده است، یعنی همه رای برابر دارند، حال برای اینکه رای برابر آنها، هم ارزش شود، تمام صاحب نظرات مختلف ، باید حق داشته باشند با آزادی حرف بزنند، وگرنه اصل عدالت زیر سوال می رود و رای دهندگان نمی توانند با سلامت و به آگاهی رای بدهند و رای آنها بی ارزش می شود.
هموطن مسلمانم، دموکراسی یعنی اینکه خود مردم بتوانند حکومت خود را مشخص کنند، حال برای اینکه بتوانند حکومت را عاقلانه انتخاب کنند، باید حق داشته باشند که درباره هر چیزی شک کنند، به هر چیزی انتقاد کنند و هر چیزی را زیر سوال ببرند.

همین مثال ساده می توان دید که هیچ نظام مردم سالاری، بدون دمکراسی معنا نخواهد یافت. 

عدالت یکی دیگر از پایه های مهم دمکراسی است، ممنوعیت سخن گفت درباره عقیده ای خاص، این اصل را زیر سوال می برد! 
تضمین توهین به عقاید دیگران در اعلامیه جهانی حقوق بشر:
ما دو اصل زیربنایی در اعلامیه جهانی حقوق بشر داریم، اصل آزادی بیان و اصل آزادی اندیشه:
ماده ی ۱۸:هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر مذهب [دین]، و آزادی علنی [و آشکار] کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیده بانی آن در محیط عمومی و یا خصوصی است.
ماده ی ۱۹:هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده ای بدون [نگرانی] از مداخله [و مزاحمت]، و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه ای بدون ملاحظات مرزی است.
بر طبق اصل آزادی اندیشه، آزادی هر انسانی برای داشتن هر گونه اعتقادی، به رسمیت شناخته شده است. یعنی من نوعی، می توانم به الله، بودا، یا یک اسپاگیتی پرنده به عنوان آفریننده اعتقاد داشته باشم.
اما در اصل نوزدهم، می بینم که آزاد بیان است و در این اصل، به صراحت حق انتشار اطلاعات و افکار، تضمین گردیده است.
اصول فوق، هیچ تناقضی با یکدیگر ندارند. خلاصه ساده این دو اصل این است که من می توانم هر عقیده ای داشته باشم، اما آقای ایکس هم می تواند عقیده و افکار مرا نقد کند.
در اصول نوزدهم، هیچ شرط و تبصره ای برای آزادی بیان گذاشته نشده است و نگفته که مثلا آزادی بیان در صورتی مورد قبول امضا کنندگان است که به عقاید دیگران توهین نکنید!
لذا می توان به صراحت گفت که آزادی توهین به عقاید دیگران، در اعلامیه جهانی حقوق بشر به رسمیت شناخته شده است.
شما هیچ جای دنیا هیچ فعال حقوق بشری پیدا نمی کنید که بگوید من از اعلامیه جهانی حقوق بشر دفاع می کنم، اما مثلا آقای ایکس حق ندارد راجع به اسلام مطلب بنویسد!! 
- اصولا احترام گذاشتن به عقاید دیگران، کار غیر عملی است...!
گاهی اوقات، باور داشتن به یک عقیده، به تنهایی می تواند به توهین به عقاید دیگران محسوب شود!
به دلیل وجود میلیونها عقیده و دین مختلف در سرتاسر دنیا، اگر بخواهیم به یک عقیده خاص احترام بگذاریم، به عقاید دیران بی احترامی کرده ایم! به عنوان مثال: اگر بخواهیم به عقاید شیعه ها احترام بگذاریم(مثلا اینکه عمر کودک فاطمه را کشته است)، باید به بخشی از عقیده اهل تسنن، بی احترامی کنیم!! 
با همین مثال فوق می بیند که اصولا احترام گذاشتن به عقاید دیگران کار غیر عملی محسوب می شود و هر انسانی در هر حالی به عقاید دیگران بی حرمتی می کند!


- چرا فقط عقاید دینداران باید مورد احترام باشند؟!
اگر قرار به احترام گذاشتن به عقاید دیگران است، چرا فقط باید به ادیان احترام گذاشت؟! عقاید هیتلر و چنگیز هم باید مورد احترام قرار گیرند. به عقیده چنگیز چه ؟! خامنه ای نیز عقیده خودش را دارد و خودش را نماینده خدا می داند ، پس باید به عقیده او هم احترام گذاشت ؟!


چه کسی گفته دینداران تافته جدا بافته هستند و باید از شرایط ویژه برخوردار باشند؟! بر طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر، همه انسان ها برابر هستند، هیچ گروهی (مثلا دینداران) از حق ویژه برخوردار نمی باشند.


- بین توهین و نقد، فرقی نیست، همانقدری که نقد عقاید آزاد است، توهین به آنها نیز آزاد است..!
هیچ فرقی بین نقد و توهین نیست. مثلا چه کسی می خواهد تعیین کند که نوشته من در نقد دین، توهین است یا نقد؟! اصولا یکی از روش های نقد، طنز است و به مسخره گرفتن سوژه، روش کار افراد طناز است.
مثلا در استدلال مسلمین، اگر کسی بگوید اسلام دین وحشی گری است، به اسلام توهین کرده است، در حالی که با مطالعه قران می بینم که واقعا اسلام دین خشونت است، یا مثلا اگر گفته شود محمد قران را از روی تورات کپی کرده است، به اسلام توهین شده است، در صورتی که صرفا یک واقعیت بیان گردیده است. 
آیا قرار است یک شورا، مانند شورای نگهبان، مسول رسیدگی بشود و بگوید کدام مطلب نقد است و کدام مطلب توهین است؟! 
از همه مهمتر،
کجای اعلامیه جهانی حقوق بشر، گفته است که شما فقط حق دارید یک عقیده را نقد کنید و نمی توانید به آن توهین کنید؟!
- با نقد یا توهین به دین، یک دیندار آزار می بیند، آیا این عمل غیر اخلاقی و نقض حقوق بشر نیست؟
فرض بفرمایید من مشغول نقد دین هستم و بگویم از نظر من محمد پیامبر، یک بچه باز است. می دانیم که چنین سخنی برای مسلمانان، بسیار ناراحت کننده خواهد بود. آیا چنین عملی نقض حقوق انسانی آنها است؟! 
پاسخ به این سوال را با یک مثال ساده آغاز می کنم. مثلا در برخی از مناطق خاص دنیا، گاو را می پرستند، آیا خوردن همبرگر توسط دیگران، توهین به آنها نیست؟! 
ناراحت شدن یک انسان دیگر، نمی تواند حقوق انسانی یک نفر دیگر، مانند آزادی بیان او را، سلب کند. بر اساس قران، باید زنان را کتک زد و برده داری کرد، آیا ناراحت شدن یک مسلمان، باید باعث شود که چنین موضوع مهمی مورد بحث قرار نگیرد؟!
اصولا سیستم دفاعی ادیان اینچنین است که پیروان آنها، چون توان بحث منطقی را ندارند، از ناراحت شدن و دست زدن به خشونت، برای مبارزه با منتقدین استفاده می کنند. آیا باید اجازه داد چنین روش غیر اخلاقی،جلوی گفتن واقعیت و حقیقت را بگیرد؟!
در حقیقت، رفتار دینداران که برای توقف نقد به دینشان، ناراحت می شوند، غیر اخلاقی است...! 
- مسیر دمکراسی در ایران، از نقد اسلام می گذرد.
اگر این رژیم سرنگون شود و اسلام نقد نشده باشد، این گروه از ملاها می روند و گروه دیگری بر سر کار خواهند آمد، چرا که همچنان اسلام در جامعه قدرت و ریشه دارد. قبلا نیز نگاشته بودم که:
- سو استفاده رژیم اسلامی از نقد دین و یا توهین به اسلام
بسیاری معتقدند که اگر اسلام را نقد کنیم (بخوانش توهین کنیم)، باعث خواهد شد که رژیم اسلامی از افراد ساده لوح مذهبی در داخل کشور سو استفاده کند و به آنها بگوید که دمکراسی به معنای توهین به عقیده آنها است و مبارزه آزادی خواهی را کند کند. 
در پاسخ به چنین استدلالی، باید گفت که اصولا چنین افراد ساده لوحی، به هر بهانه ای قابل کنترل و بازی دادن هستند. اگر کسی آنقدر ساده لوح است که در عصر ارتباطات، بعد از اینکه کشورش به یغمای رژیم آخوندی رفته، همچنان چشمش به دهن ملای مسجد است، بازی دادنش خیلی راحت است.
آن ملای فوق، اگر این بهانه نیز نباشد، بهانه دیگری خواهد یافت. به یاد می آورم یکی از آخوندها، بر بالای منبر می گفت که دمکراسی به معنای مجبور کردن کودکان به همجنسگرایی است و ببیند در غرب، همجنس گرایان آزاد هستند! و صد البته که چنین افراد ساده لوح پای منبری نیز باور می کردند! 
- چرا اگر بخواهین توهین به عقاید را از دمکراسی بگیریم، دمکراسی از بین خواهد رفت؟
اگر برای آزادی بیان قید و بندی بگذاریم و بگوییم مثلا نقد یا توهین به دین آزاد است، وارد دایره بی برگشتی شده ایم که به مسلخ بردن آزادی بیان خواهد انجامید.
قدم بعدی این خواهد بود که معترضین به قید و بند برای آزادی را سانسور کنیم، بعد باید آنها را حذف کنیم و الی آخر...! بی نیاز از توضیح است که این روش به دیکتاتوری خواهد انجامید. 
- روش غلط غرب در برخورد با اسلام، یک فاجعه آفریده است:
در این چند دهه ، رسم بر این بوده که کشورهای اروپایی ، انتقاد از اسلام را کاری نادرست بدانند، چون منجر به واکنش خیلی تند مسلمین می شود. اینکه مسلمین در قبال نقد معقول از دینشان ، دست به خشونت می زنند، نباید دلیل بر این شود که انتقاد از یک عقیده مضحک، کاری بد تلقی شود. 
اصولا همان واکنش تند ، نشانه مضحک بودن آن عقیده است...!!
این محافظه کاری احمقانه، در دراز مدت، سنگ بنای دیوار کجی را بنا گذاشته که به فاجعه تروریسم اسلامی انجامیده است. 
- یک مثال ساده از نیاز یک جامعه دمکرات، به نقد ادیان:
تصور کنید در یک حکومت دموکراسی، بخواهند درباره اینکه آیا بچه بازی قانونی باشد یا نه، تصمیم بگیرند، برای این تصمیم گیری ، باید عقاید مخالف و موافق ، یکدیگر را به چالش بکشند و حال مثلا می بینم که در اسلام بچه بازی (ازدواج با دختر نه ساله) مجاز است، لطفا برای من توضیح بدهید ، چگونه می شود بدون اینکه اسلام را نقد کرد، درباره قانونی بودن بچه بازی تصمیم منصفانه گرفت؟


در خاتمه اینکه، برای رهایی از فلاکت اسلامی، هیچ گزینه ای ندارید، غیر از اینکه حاضر به تفکر شوید، غیر از اینکه بپذیرید بقیه حق دارند به عقیده شما توهین کنند تا مشخص شود کدام عقیده غلط است.



منبع : گمنامیان