29 maj 2011

دستگیری یک وبلاگ نویس توسط پلیس فتای اصفهان






خبرگزاری مهر: پلیس فتای نیروی انتظامی استان اصفهان از شناسایی و دستگیر یک وبلاگ نویس متخلف که اقدام به نشر اکاذیب و مسایل غیراخلاقی کرده بود، خبر داد.
سرهنگ ستار خسروی با بیان اینکه یک وبلاگ نویس متخلف را بدلیل نشر اکاذیب و مسایل غیراخلاقی شناسایی و دستگیر کرده ایم، اظهار داشت: شناسایی و دستگیری این متخلف با شکایت و دادخواهی یک شهروند اصفهانی انجام شد.
وی با اشاره به اینکه انتشار اینگونه مطالب در وبلاگ نامبرده موجب سلب آرامش و ایجاد مزاحمت برای این شهروند شده بود، افزود: تیم ویژه مجرب از کارآگاهان پلیس فتای نیروی انتظامی استان برای شناسایی ودستگیری وی اقدام کردند.
این مقام انتظامی اضافه کرد: فرد متهم پس ازمواجه شدن با اسناد و مدارک الکترونیکی، به بزه انتسابی اقرار و انگیزه خود از انجام این کارخلاف را انتقام گرفتن از شاکی درمورد اختلافات خانوادگی بیان کرد.


سرهنگ خسروی خطاب به مجرمان فضای مجازی اینترنت تاکید کرد: اجازه نمی دهیم افراد شیاد و فرصت طلب با بهره گیری از فضاهای مجازی موجب سلب آرامش و آسایش دیگران شوند.

28 maj 2011

بازداشت یک وبلاگ نویس و فعال سیاسی در کرمانشاه


خبرگزاری هرانا – زهرا (سحر) گلکار، وبلاگ نویس و فعال سیاسی در پی احضار تلفنی به اداره اطلاعات کرمانشاه بازداشت شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران نامبرده که از فعالین جنبش سبز در استان کرمانشاه بوده روز یکشنبه با توجه به احضار تلفنی در روز قبل (شنبه) به اداره اطلاعات سپاه پاسداران در این شهر مراجعه و تا کنون تماسی با خانواده خود نداشته است.
با توجه به سابقه بازداشت‌های غیر قانونی توسط ارگان مربوطه در این شهرستان احتمال شکنجه جسمی و روحی بر علیه این فعال سیاسی وجود دارد.

26 maj 2011

هفت تن دیگر امروز در ایران اعدام شدند

خبرگزاری هرانا
 - صبح امروز دو نفر به اتهام قاچاق مواد مخدر در ساری چهار نفر در شیراز و یک نفر در قزوین اعدام شدند
بر اساس گزارش واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران رشد اجرای حکم اعدام در اردی بهشت ماه نیز نسبت به ماه مشابه سال قبل ۴۴ درصد افزایش داشته است.
با احتساب اعدام‌های امروز از اول خرداد ماه و در طی ۵ روز گذشته ۱۴ نفر در شهرهای مختلف اعدام شدند که به طور متوسط هر روز بیش از دو نفر اعدام شدند.

25 maj 2011

آمار اعدام مخفیانه؛ در مرز فاجعه

آژانس ايران خبــــــــــــر
سخنگوی کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در مصاحبه با روز می گوید منبع اصلی هدایت اعدام های مخفیانه در ایران، غلام حسین محسنی اژه ای، دادستان کل کشور است و این نگرانی وجود دارد که یک بار دیگر سناریوی اعدام های مخفیانه دهه شصت در ایران تکرار شود. 
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران با انتشار گزارشی به نقل از منابع محلی در استان خوزستان، اعلام کرده است که طی ماه های گذشته درزندان های این استان اعدام هایی صورت گرفته که مقامات قضایی آن را اعلام نکرده اند. 

این کمپین پیش از این از انجام دهها اعدام اعلام نشده و پنهانی در زندان وکیل آباد مشهد و دیگر زندان های کشور خبر داده بود که مقامات قوه قضاییه از اعلام آن خودداری کرده بودند. 

همزمان وزارت امور خارجه آمریکا، با صدور بیانیه ای بار دیگر از محرومیت شهروندان ایرانی از حقوق انسانی خود و اعدام زندانیان در این کشور ابراز نگرانی کرد. در این بیانیه که به امضای مارک تونر، یکی از سخنگویان وزارت امور خارجه آمریکا رسیده است یادآوری شده که در هفته گذشته دو شهروند ایرانی به اسامی محمد و عبدالله فتحی در حالی که سوالات جدی در مورد پرونده آنها وجود داشت اعدام شدند. 

در همین بیانیه نسبت به اجرای قریب الوقوع حکم اعدام حبیب الله لطیفی، زندانی سیاسی کرد، هشدار داده شده است. 

در رابطه با اعدام های پنهانی در نقاط مختلف ایران سراغ هادی قائمی، سخنگوی مشترک کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران رفته ایم و نخست از وی پرسیده ایم 


شما اخیرا گزارش هایی در مورد اعدام های پنهانی در ایران به ویژه در استان خوزستان منتشر کردید. لطفا بیشتر در مورد این اعدامها توضیح دهید؟ 

به صورت کلی روند اعدام های مخفیانه و بدون اطلاع رسانی و اعلام قبلی افراد، روندی است که در کشور از یک سال گذشته تشدید شده است. در زندانهای استان خوزستان ده ها نفر در سال 89 اعدام شدند که متاسفانه مقامات قوه قضائیه از اعلام و رسانه ای کردن آن خودداری کرده اند. موج جدید اعدام های پنهانی براساس ادعای دستگاه قضایی در ارتباط با حمل، خرید و فروش و یا نگهداری مواد مخدر انجام شده اند. اما تا زمانی که اسامی افراد و روند دادرسی و همچنین اتهامات آنها به صورت شفاف منتشر نشود نگرانی های بسیاری را ایجاد می کند نسبت به اینکه افراد دیگری هم می تواند در میان این اعدام شدگان وجود داشته باشند. به نظر می رسد منبع اصلی هدایت این اعدام ها در ایران، دادستان کل کشور، آقای محسنی اژه ای باشد. ایشان در سال 67 نقش بسیار بارزی در اعدامهای وسیع که در زندانهای ایران و همچنین قتل عام هزاران زندانی سیاسی انجام شد بازی کردند. ما بسیار نگرانیم نسبت به اینکه همین شخص هم اکنون قصد داشته باشد موج جدیدی از این اعدام های مخفیانه را هدایت کند. تا زمانی که به صورت شفاف متوجه نشویم که چه کسانی با چه شرایطی اعدام می شوند، همیشه این نگرانی هست که زندانی های سیاسی کمتر شناخته شده در میان اعدام های دسته جمعی در رابطه با مواد مخدر وجود داشته باشد. 


دستگاه قضایی ایران در سال گذشته میلادی دست کم اعدام 252 نفر را تائید کرده است، با این وجود چه دلیلی برای اعدام های پنهانی و خودداری از اطلاع رسانی آنها وجود دارد؟ 


واقعیت امر این است که تعداد اعدام های مخفی حداقل 300 نفر بیشتر از آمارهای اعلام شده یا حتی بیشتر می باشد. برای مثال شما گفتید 252 مورد در سال گذشته، اما ما بر این باوریم که دست کم 300 نفر تنها در زندان وکیل آباد مشهد در این دوره زمانی به صورت مخفیانه اعدام شدند. دلیل اینکه جمهوری اسلامی نمی خواهد این آمارها را به صورت رسمی اعلام کند، دو یا سه برابر شدن آمار اعدام هایی است که در طول سال گذشته انجام شده است. توجه داشته باشید که همین آمار موجود حساسیت های بسیاری را نسبت به جمهوری اسلامی ایجاد کرده است. ببنید اکنون روندی در دنیا وجود دارد که از دو سال پیش همه کشورهای جهان موافقت نامه هایی را امضا کرده اند که برای الغای مجازات اعدام تلاش کنند. به دنبال آن حتی کشورهایی مثل ونزوئلا و کوبا مجازات اعدام را لغو کرده اند. خیلی کشورهای دیگر تلاش می کنند تعداد اعدام ها را پایین بیاورند یا به سوی لغو کامل آن پیش می روند. در این میان تنها ایران است سال به سال تعداد اعدام های آن افزایش پیدا می کند. حتی کشورهایی هم که می خواهند با ایران رابطه مناسبی داشته باشند مانند برزیل وقتی که آمار این اعدام ها را می بیند اینقدر تکان می خورند که نمی توانند در برابر نقض حقوق بشر در ایران سکوت کنند. نماینده برزیل در ژنو در اسفندماه گذشته در جریان نشست شورای حقوق بشر وقتی که توجیه رای کشورش را علیه ایران قرائت می کرد صراحتا دلیل این رای را افزایش آمار اعدام ها بیان کرد. اعلام کرد که کشورش نمی تواند بپذیرد که وضعیت حقوق بشر در کشوری مانند ایران با این حجم گسترده نقض حقوق بشر نیازی به رسیدگی نداشته باشد. بنابراین خیلی خلاصه می توان گفت که دلیل خودداری دستگاه قضایی ایران از رسانه ای کردن اعدام های پنهانی، جلوگیری کردن از حساسیت های بین المللی است. 


شما به اعدام های پنهانی در خوزستان و مشهد اشاره کردید. آیا زندانهای دیگری هم در ایران وجود دارد که اعدام های پنهانی به این گستردگی در آنها انجام شود؟ 


نه تنها زندان کارون و سپیدار در اهواز، حتی مواردی از اعدام در طول یک سال و نیم گذشته در زندان سایر شهرهای خوزستان از جمله دزفول و بهبهان نیز انجام گرفته است. گذشته از خوزستان و مشهد، در طول این دوره زمانی گزارش هایی از دیگر جاهای کشور از جمله زندان بیرجند، تایباد، قزل الحصار و ارومیه نیز به دست ما رسیده است. با این اوصاف می شود گفت که در کل کشور روندی از سوی محسنی اژه ای برای اعدام های مخفیانه و بی سر و صدا در حال هدایت است. هر چند ما با اعدام به صورت کلی مخالف هستیم، اما روند اعدام های مخفیانه در ایران به مرز فاجعه رسیده است. 


اشاره کردید که بسیاری از کشورها به دنبال فشارهای بین المللی ناچار شدند حجم اعدام ها را پایین بیاورند یا حتی به صورت کلی مجازات اعدام را لغو کنند. به نظر شما چه ساز و کاری برای پایبند کردن ایران به معاهدات بین المللی حقوق بشر وجود دارد؟ 


اول و مهمتر از همه جامعه ایران است، این جامعه باید نگاهی در آئینه بیاندازد و بپرسد که در کشور او چه اتفاقی در حال رخ دادن است. ما باید وضعیت حقوق بشر را در کشور خودمان با دیگر کشورهای دنیا مقایسه کنیم و بپرسیم این تفاوت تا چه حد قابل قبول است. البته فعالان مدنی سالهاست که تلاشهای بسیاری در این زمینه انجام داده اند، اما به خاطر اینکه حکومت در این مورد حساسیت دارد، اجازه نمی دهد فعالان با قشر عظیم مردم در ارتباط باشند. بنابراین حساسیت مردم می تواند مهمترین ابزار برای جلوگیری از افزایش میزان اعدام ها باشد. ما انتظار داریم در سطح بین المللی به ویژه کشورهای که با ایران رابطه نزدیکی دارند مانند برزیل، ترکیه، هندوستان و بعضی از کشورهای آفریقای جنوبی اعتراض خود را به جمهوری اسلامی اعلام کنند و بگویند که ما نمی توانیم با کشوری متحد باشیم که تا این حد در قتل حکومتی پیشتاز است. نکته و ساز و کار سوم نیز مربوط به نهاد ها و سازمان هایی است که در رابطه با حقوق بشر فعال هستند. ما امیدواریم ارسال گزارشگر ویژه که از سوی سازمان ملل برای بررسی وضعیت حقوق بشر برای ایران تعیین شده است، با رایزنی هایی که ما امید داریم با مقامات ایرانی داشته باشد بتواند این روند غیرقابل قبول از نقض حقوق بشر ایران را به مقامات این کشور گوشزد کنند. 


در گزارش های رسمی منتشر شده از سوی دولت ها و نهادهای مدافع حقوق بشر در مورد نقض حقوق بشر ایران صراحتا به اعدام های پنهانی اشاره ای نمی شود و تنها به آمارهای اعلام شده رسمی اکتفا می شود. این خودداری چه دلیلی دارد؟ 


بله متاسفانه بعضی از این سازمان ها تا به طور دقیق از این آمارها اطلاع نداشته باشند در خصوص آن موضع گیری نمی کنند. اما اجازه بدهید بگویم که حکومت ایران به طور مشخص تا حدی به این اعدام ها اعتراف کرده است. این نکته ای است که در گزارش دبیر کل سازمان ملل در ژنو مطرح شد اما به نظر من به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفت. در آذرماه 1389 هیئتی از سوی سازمان ملل در تهران به تهران سفر کردند که آقای جواد لاریجانی، میزبان آنها بود. در این نشست به صورت مشخص از آقای لاریجانی در خصوص اعدامهای زندان وکیل آباد سوال شده است. آقای لاریجانی صراحتا به مقامات سازمان ملل می گوید که بله چنین اعدام هایی در زمینه انجام شده است اما این تعداد 100 نفر نبوده، بلکه کمتر از آن یعنی 60 مورد بوده است. در همین ملاقات اعتراف کرده است که اینگونه اعدامها در روند مبارزه با مواد مخدر نتیجه ای نداشته است. این موضوع در گزارش دبیر کل سازمان ملل اعلام شده است. سازمان های مانند عفو بین الملل هم در جریان چنین اعدام هایی هستند، منتها چون از تعداد، اسامی و نحوه اعدام ها اطلاع دقیقی ندارند ترجیح می دهند تا وصول اطلاعات تکیملی، بیشتر در زمینه اعدام های رسمی موضع بگیرند.
کاوه قریشی ، روز

تدوام بازداشت مینا شهروند، وبلاگ نویس در سلول انفرادی



خبرگزاری هرانا 
– مینا شهروند، وبلاگ نویس جوان که به اتهام ارتباط با گروه‌های معاند نظام توسط اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شده است کمکان در بند ۲ - الف زندان اوین نگهداری می‌شود.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران این وبلاگ نویس ۲۸ ساله در ۱۴ بهمن ماه سال گذشته توسط نیروهای امنیتی اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شده و از زمان بازداشت تاکنون تنها یکبار به صورت تلفنی اجازه صحبت با خانواده خود را داشته است.
وی در طول بازداشت به بیماری قلبی و تنگی نفس مبتلا شده است و خانواده وی در پیگیری‌های مستمری که به دادگاه انقلاب و زندان اوین داشته‌اند تاکنون علی رغم گذشت بیش از ۳ ماه بازداشت، موفق به ملاقات با فرزندشان نشدند و این امر موجب نگرانی جدی خانواده وی شده است.
وبلاگ مینا شهروند یک ماه پیش از بازداشت با حکم دادستانی فیل‌تر شده است.


گفتنی است در تاریخ هفتم اردی بهشت ماه ماموران امنیتی با یورش به منزل یکی از دوستان این وبلاگ نویس تلاش ناموفقی برای بازداشت ایشان داشته‌اند که در پی این یورش کامپیو‌تر و وسایل شخصی وی نیز ضبط شده است.

14 maj 2011

روایتی تکان دهنده از شکنجه در زندان اوین


سایت تحول سبز
 سعید پور حیدر از جمله روزنامه نگاران و فعالان سیاسی ایران است که در جریان انتخابات ریاست جمهوری گذشته همواره مورد تعقیب و یا در بازداشت نیروهای امنیتی بوده است. وی که تا کنون مطالب زیادی را در مورد دیگر زندانیان که اغلب آنها از هم بندیان و یا هم سلولی هایش بوده است با قلمی ساده و خواندنی نوشته است. اما یادداشت اخیر وی ناگفته هایی است از اعمال خشونت آمیز و غیرقانونی صورت گرفته در زندان اوین که خود سندی خواهد بود بر ظلم و جنایات بازجویان بندهای امنیتی دوالف، ۲۰۹ و۲۴۰زندان اوین که وابسته به وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران می باشند.
متن این یادداشت تکان دهنده که از سوی خبرگزاری حقوق بشر ایران”رهانا” منتشر شده است به شرح زیر می باشد
نامه مهدی محمودیان به سید علی خامنه ای درباره وضعیت زندانهای اوین و رجایی شهر , و آنچه که بر زندانیان سیاسی گذشته است عین واقعیتی است که به چشم خود دیده و لمس کرده ام و یا از هم بندیانم در زندان شرح آنچه که بر آنها گذشته است را شنیده ام .
در طول مدت دوبار بازداشتم پس از کودتای انتخابات که بار اولش در سلول انفرادی و سوییت پنج نفره بند ۲۴۰ وزارت اطلاعات و بار دوم در بند ۳۵۰ اوین گذشت فرصتی بود تا از نزدیک با نوزده نفر از هم بندیانم در بند ۳۵۰ که انواع شکنجه های جسمی و روحی را توسط بازجویان و شکنجه گران تجربه کرده بودند ، ساعتها گفتگو کنم . نتیجه این گفتگوها شد چهار دفتر صد برگ از جزییات بازداشت ، بازجویی ، محاکمه و شرح شکنجه های انجام شده روی این دوستان که در فرصتی مناسب تر بصورت کامل منتشر خواهم کرد .
شرح بخش کوچکی از شکنجه های جسمی و روحی روانی زندانیان سیاسی پس از کودتای انتخابات در این یادداشت فقط نتیجه گفتگویم با نوزده نفر از حدود ۱۶۰ زندانی سیاسی است که آمار زندانیان بند ۳۵۰ اوین در زمان حضورم در پاییز و زمستان سال گذشته بود . از این جمع نوزده نفره که با آنها گفتگو کرده ام سه نفرشان که هم اتاقی و بهترین دوستانم بودند اعدام و دو نفر با اتمام حکمشان آزاد شده اند ، چهارده نفر مابقی همچنان در بند ۳۵۰ هستند که سه نفرشان حکم اعدام دریافت و منتظر اجرای حکمشان هستند .
فقط به بخش کوچکی از آنچه در زندان اوین بویژه بندهای دو.الف سپاه ، ۲۰۹ و ۲۴۰ وابسته به وزارت اطلاعات بر خودم و دیگر زندانیان سیاسی گذشته است را تیتر وار اشاره می کنم .
گرچه یادآوری آنها نیز بسیار دردناک و تلخ است اما چون معتقدم نباید جزء آن دسته ” فاتحانی ” باشیم که “تاریخ” را پس از “فتح” می نگارند ، تمام این خاطرات تلخ را در ذهنم بارها و بارها مرور و تحریر میکنم تا همگان بدانند بر شریف ترین فرزندان آزاده ایران که به جرم “سبز” اندیشیدن در چنگال استبداد اسیر هستند چه گذشته است .
شکنجه های جسمی
در اتاق سه بند ۳۵۰ با دوستی هم اتاق بودم که شنیدن شرح شکنجه های روحی و جسمی اش هر روح آزاده ای را به درد می آورد . جوانی ۲۵ ساله که در فرودگاه امام خمینی توسط نیروهای اطلاعات سپاه ربوده و به بند دو.الف سپاه منتقل و بیش از شش ماه در سلول انفرادی این بند تحت بدترین شکنجه های روحی و جسمی برای پذیرش اتهاماتی واهی و بی اساس قرار گرفته است .
از ادرار کردن بازجویان روی سر و صورتش گرفته تا ضرب و شتم ، شلاق بر کف پا ، بارها استفاده از شوکر برقی در بازجویی ها ، ضربات متوالی به بیضه تا حد بیهوشی ، بی خوابی دادنهای طولانی ، استفاده از انبردست برای نیشگون گرفتن از جاهای مختلف بدن گرفته تا استفاده از او به عنوان توپ زیر دست و پای سه بازجو بطوریکه به گواهی پزشکی قانونی که بخشی از شکنجه ها را مورد تایید قرار داده است جمجمه سر و بینی اش شکسته است .
بدترین شکنجه ای که این دوست مقاوم و نازنین متحمل شده است تجاوز بازجویان سپاه با چسب P.V.C مورد استفاده در آکواریوم و در و پنجره بوده است . بطوریکه چسب را پس از فرو کردن به داخل مقعد وی و ریختن مایع چسب به داخل بدن ، پس از کمی خشک شدن چسب به یکباره آن را از مقعد وی بیرون کشیدند .
او همچنان در زندان به سر می برد اما تمام این شکنجه های طاقت فرسا و وحشیانه باعث نشد او به خواسته بازجویانش برای اعترافات دروغین تن دهد .
در گفتگوی سه ساعته ای با یکی دیگر از اسرای آزاده سبزمان که روی نیمکت سالن یک بند ۳۵۰ انجام دادم او نیز شرحی از شکنجه هایش در بند دو.الف سپاه را برایم شرح داد .
انداختن در بشکه آب سرد ، ده روز نگه داری در سلولی که ارتفاعش یک متر و بیست سانتی متر بود ، ساعتها ایستادن در هوای سرد زمستان بصورت عریان ، فرو کردن سر در کاسه توالت و کشیدن سیفون ، ضرب و شتم ، درآوردن تمام لباسها در جلسه بازجویی و اذیت و آزار و تحقیر جنسی بخشی از این شکنجه ها بود که در طول دو ماه و نیم اسارتش در سلولهای انفرادی بند وابسته به سپاه بر وی گذشته است . او اما چند ماهی است که به بند ۳۵۰ اوین منتقل شده و هم اکنون در انتظار تشکیل دادگاه به سر می برد .
مجبور کردن زندانی به عریان شدن و نشستن روی زمین و سپس نشستن بازجو بر پشت او و با کابل یا باتوم به پشتش زدن ، ساعتها نگه داشتن بصورت ایستاده بطوریکه در دو مورد به بیهوشی منجر شده است ، خوراندن قرصهای روانگردان که برای خودم نیز یک بار اتفاق افتاد ، آویزان کردن از کتف یا پا ، کوبیدن سر و صورت به دسته صندلی در جلسات بازجویی ، لگد زدن به نقاط حساس بدن همچون بیضه ها ، خواباندن روی شکم و سپس ایستادن دو سه نفری روی کمر زندانی ، مجبور کردن به حرکت سینه خیز یا کلاغ پر رفتن های طولانی ، چندین مورد پارگی پرده گوش بر اثر ضربات محکم به سر و صورت و گوش در حالی که زندانی با چشم بند است و بی آنکه ببیند یا بتواند عکس العملی از خود نشان دهد ناگهان ضرباتی محکم به صورتش وارد می شود و دهها شکنجه دیگر تنها بخشی از مواردی است که تعدادی زندانیان سیاسی بندهای ۲۰۹ ، ۲۴۰ و بند دو.الف سپاه که هم اکنون در بند ۳۵۰ اوین یا بصورت بلاتکلیف و در انتظار صدور حکم به سر میبرند و یا دوران محکومیت شان را سپری می کنند ، تجربه کرده اند .
شکنجه های روحی و روانی
شاید درد و عوارض شکنجه های جسمی به مرور از بین رود اما قطعا آثار شکنجه های روحی و روانی تا سالهای سال باقی می ماند . قبل از اولین بازداشتم در ۱۶ بهمن سال ۸۸ بخاطر مشکل قلبی ام روزانه یک قرص پرانول ده مصرف می کردم اما اکنون تنها سوغات انفرادی و شکنجه های روحی و روانی وحشتناک برایم شده است مصرف روزانه دو تا سه قرص پرانول ۴۰ و تا ماهها استفاده از قرص های آرام بخش و بدون شک تاثیرات منفی روی اعصاب و روان بطوریکه زندگی روزمره را نیز دچار مشکل کرده است .
تقریبا تمام زندانیان سیاسی تجربیات تلخ شکنجه های روحی و روانی را از سر گذرانده اند . حتی به فرض محال اگر موردی از شکنجه روحی و روانی برای کسی اتفاق نیفتاده باشد ، حضور در سلول انفرادی خود بدترین و مخرب ترین شکنجه روحی و روانی محسوب می شود و تا کسی تجربه حتی یک ساعت محبوس شدن در سلول انفرادی را نداشته باشد قادر به درک و لمس آن نخواهد بود .
اعدام مصنوعی شکنجه روانی وحشتناکی است که عمدتا در بند دو.الف وابسته به سپاه انجام می گیرد . این اتفاق برای سه نفر از دوستانی که در بند ۳۵۰ با آنها صحبت کرده ام افتاده است . دوستی در بند ۳۵۰ تعریف می کرد که دو بار اعدام مصنوعی روی او انجام شده است .
روالش اینگونه است که قبل از طلوع آفتاب به سلول انفرادی زندانی مراجعه می کنند و با ابراز تاسف از اینکه حکم اعدامش صادر شده او را با چشم بند و پابند به حیاط بند دو.الف می برند . چهار پایه زیر پایش می گذارند ، طناب به گردنش می اندازند و از او می خواهند آخرین حرفش را و یا اگر وصیتی دارد را بگوید .
این دوست تعریف می کرد که بار اول مدت سی دقیقه طناب دار به گردن با چشم بند روی چهارپایه ایستاده بود ، بازجویش می گفت منتظریم که رییس زندان و ناظر دادگاه و پزشک پزشکی قانونی هم بیاید که حکم را اجرا کنیم . بعد از نیم ساعت به او اعلام می کنند که چون رییس زندان نتوانست خودش را برساند و حکم باید حتما قبل از طلوع آفتاب انجام شود اجرای حکمت به چند روز بعد موکول می شود .
قطعا هیچ کس نمی تواند حال و روز روحی و روانی این زندانی سیاسی را در آن سی دقیقه که طناب دار به گردن با چشم بند روی چهارپایه ایستاده بود را درک کند و همچنین چهار روز بعدی تا اجرای دوباره این نمایش را .
چهار روز بعد دوباره او را صبح از خواب بیدار می کنند ، به محوطه بند دو.الف می برند ، طناب به گردنش می اندازند و می ایستد روی چهار پایه مرگ . حکم اعدامش قرائت می شود ، آخرین حرف و وصیتش را می گوید ، چهارپایه از زیر پایش می کشند اما طناب دار آنقدر بلند است که به زمین می خورد و بازجویانش هر هر کنان از ته دل قهقه می زنند بالای سرش و می گویند شانس آوردی طناب پاره شد . باید برگردی سلولت تا ببینیم چه روزی باید اعدام شوی .
حتما به خاطر دارید دادگاههای مضحک نمایشی پس از کودتای انتخابات در سال ۸۸ را و به دنبال آن اعتراف برخی چهره های سرشناس و گمنام علیه خود و جنبش سبز . چگونگی برگزاری آن دادگاهها خود داستانی مفصل است که در یادداشتی دیگر به آن خواهم پرداخت . از آماده کردن زندانیان و تمرین های چندین و چند روزه قبل از روز دادگاه گرفته تا مجبور کردن برخی از زندانیان به گذاشتن سبیل برای روز دادگاه !
حتما برایتان جالب است بدانید چگونه شد که برخی چهره های سرشناس حاضر شدند علیه خود و جنبش سبز اعترافاتی کنند . یکی از این چهره های شاخص که نزدیک دو ماه در برابر خواسته های بازجویانش مقاومت کرده بود در نهایت مجبور شد تا تن به خواسته آنان دهد اما چگونه ؟
روزی به سراغ همسر و دختر یکی از این چهره شاخص می روند و به این بهانه که شما را به ملاقات همسرتان می بریم آنها را با خود به زندان می برند . از آنها خواسته می شود که در یک اتاق منتظر بمانند تا همسرش را بیاورند .
اتاقی شیشه ای که فقط از یک سوی شیشه میتوان دید و پشتش معلوم نیست . سپس زندانی را از دری دیگر به آن سوی شیشه می برند و به او می گویند : ” ببین همسر و دخترت را آوردیم اینجا ، حالا میل خودته میخوای صحبت کنی تو دادگاه یا نه ؟ ” آن زندانی اما بازهم ایستادگی می کند . بازجو تلفنی با همکارش صحبت می کند : ” حاجی ظاهرا هنوز فکر می کنه شوخی باهاش داریم ” . تلفن را قطع می کند . در اتاقی که همسر و دختر این زندانی هستند باز می شود و دو مرد درشت هیکل که از زندانیان خطرناک و محکوم به قتل هستند وارد اتاق می شوند .
بازجو رو به زندانی کرده و می گوید : ” ببین برادر من این دو نفر که میبینی پیش زن و بچت واستادن اتهامشون قتله و حکمشون هم اعدام ، چند ساله که تو زندانن و تو این چند سال با هیچ زنی هم رابطه نداشتن تو این چند سال ! یک دقیقه وقت داری فکر کنی که میری دادگاه و بشینی پشت دوربین یا همین الان بگم مشغول به کار بشن جلوی چشم خودت ؟!! “
و اینگونه بود که این چهره سرشناس ناچار به اعتراف علیه خود و دیگران می شود .
اینها فقط سه نمونه از شکنجه های روحی و روانی زندانیان سیاسی سه بازداشتگاه دو.الف سپاه ، و بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ وابسته به وزارت اطلاعات بود و مهمتر از آن خاطرات فقط ۱۹ نفر از ۱۶۰ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ اوین در زمان حضورم در این بند بود که با هرکدام از آنها ساعتها گفتگو داشتم .
ناگفته پیداست که به این تعداد باید صدها نفر از دیگر دوستان که قبل و بعد از حضورم در بند ۳۵۰ اوین و همچنین زندانیان محبوس در سلولهای انفرادی بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ وزارت اطلاعات و بند دو.الف سپاه ، زندان رجایی شهر و دیگر زندانهای کشور را نیز که همگی تجربه شکنجه های روحی و روانی و بعضا جسمی را تجربه کرده اند اضافه کرد تا عمق فاجعه و نقض آشکار و صریح حداقل حقوق زندانیان بر همگان که آشکار است اما آشکار و روشن تر شود .
به عنوان یک روزنامه نگار که به تازگی نیز از زندان آزاد شده ام شهادت می دهم که با وجود همه این شکنجه ها ، اذیت و آزارها ، دوری از جامعه و خانواده ، دلتنگی و …. ، اسرای آزاده جنبش سبزمان که در چنگال دیکتاتور گرفتار آمده اند با شرافت و روحیه ای بیش از گذشته در بند ۳۵۰ اوین همچنان استوار ایستاده اند . به امید آزادی همه آزادگان دربند استبداد ، آنهم آزادی دسته جمعی شان که ایمان دارم آن روز دیر نیست . 

11 maj 2011

محکومیت غیرانسانی 31 سال زندان برای دانشجوی زندانی


کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
 بنا بر آخرین گزارش های دریافتی، زندانی سیاسی بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر کرج (گوهردشت) مصطفی اسکندری با اتهاماتی واهی همچون «تشويش اذهان عمومی» و «مصاحبه با رسانه‌های بيگانه» به حکم سنگین 31 سال زندان محکوم گردیده است.
به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، این دانشجوی رشته پزشکی از بازداشت شدگان مراسم چهلم ندا آقا سلطان در بهشت زهرا می‌باشد که در هشتم مردادماه سال 88 به همراه همسرش، کبری زاغه دوست بازداشت و به حکم سنگین 31 سال زندان محکوم گردید.
مصطفی اسکندری پس از بازداشت در هشتم مردادماه و با اتهاماتی نظیر «اقدام عليه امنيت ملی» و «تشويش اذهان عمومی» و «مصاحبه با رسانه‌های بيگانه» بازداشت و نهایتاً در سکوت رسانه‌های خبری، به 31 سال زندان محکوم گردید. وی در طول بازجویی‌ها در زندان اوین نیز به‌شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته که در نتیجه این امر در طول بازجویی‌ها دچار شکستگی دنده و بینی گردید و پس از انتقال به زندان رجایی شهر کرج نیز به علت اعتراضات پیاپی خود به شرایط زندان و رفتار مسئولان زندان بارها از سوی مسئولان زندان به اعدام یا قتل توسط زندانیان اعدامی دیگر تهدید شد.
مصطفی اسکندری بیش از 7 ماه را در انفرادهای 209 و 240 سپری کرده و سپس به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد و پس از سپپری کردن مدت ها انفرادی در سلول های انفرادی بند یک این زندان معروف به «سگدونی» هم اکنون در بند ویژه امنیتی این زندان به‌سر می‌برد.
قاضی پیرعباسی، قاضی پرونده آقای اسکندری علاوه بر صدور حکم سنگین زندان برای این زندانی سیاسی با هدف فشار مضاعف بر وی، کبری زاغه دوست همسر آقای اسکندری را که وی نیز نزدیک به دو سال را در بازداشت بوده است با تهدید به صدور حکم سنگین زندان وادار به طلاق از این زندانی سیاسی می‌کند.
اسکندری فروردین ماه سال گذشته نیز با انتشار نامه‌ای از زندان رجایی شهر کرج خواستار اعزام یک نماینده ویژه از سوی دادگاه جنایی بین المللی لاهه برای ملاقات با وی و دیگر زندانیان سیاسی و همچنین رسیدگی به جنایات مقامات جمهوری اسلامی گردید

شکایت ۲۶ زندانی سیاسی از سپاه پاسداران: شکنجه شده ایم

سایت کلمه
 ۲۶ زندانی سیاسی در نامه خود نوشته اند که غالب بازداشتها با اعمال خشونت، توهین و تحقیر همراه بوده به طوری که برخی از متهمان هنگام دستگیری به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند.
این زندانیان همچنین نوشته اند :«ما امضا کنندگان این شکواییه تحت شکنجه قرار گرفته ایم. یکی از متداول ترین شکنجه ها نگهداری ما در سلول های انفرادی بسیار کوچک بوده است . روشی که به اذعان همه مسوولان عالی کشور شکنجه تلقی می شود و بازجویان و زندان بانها نیز تایید می کنند که متهم پس از چند هفته نگهداری در سلول انفرادی دچار اختلالات جسمی و روحی شدید می شد .ادامه...


http://www.iranpressnews.com/source/098203.htm

10 maj 2011

رويدادهاي ايران در هفته اي كه گذشت










هفته گذشته شاهد اعدامها، بازداشتها و نقض حقوق بشر در حوزه های مختلف توسط جمهوری اسلامی بودیم.


اعدام 9 عرب اهوازي به اتهام كشتن ماموران نيروي انتظامي، به دار آويختن سه نفر در زندان مياندوآب، اعدام پنج نفر در زندان مركزي اروميه، دو نفر در قزوين، چهار نفر در يزد، چهار نفر در كرمان به اتهام حمل و نگهداري مواد مخدر،اعتصاب غذای خشک مهدی محمودیان ( افشاگر كهريزك) که بابت نوشتن نامه به رهبری از فجايع زندان گوهردشت به حبس تنبيهي محكوم شده، صدور حکم سنگین 31 سال زندان برای مصطفی اسکندری دانشجوی رشته پزشکی که در سال88 در مراسم چهلم ندا آقا سلطان به همراه همسرش کبری زاغه دوست بازداشت شد، احضار محبوبه کرمی یکی از اعضای کمپین یک میلیون امضا برای اجرای حکم سه سال زندان، صدور حکم یازده سال حبس تعزیری برای هوتن کیان وکیل سکینه آشتیانی، آزار و تجاوز به یک دختر بیست و یک ساله در زندان ورامین در حضور نگهبانان زندان،بازداشت مریم بهرمن فعال جنبش زنان، بازداشت و صدور حکم یک سال حبس تعزیری برای منیژه نجم عراقی فعال جنبش زنان و منشی کانون نویسندگان ایران، انتقال هنگامه شهيدي، نسرين ستوده و 21زندانی سياسی زن به بند قرنطينه اوين، انتقال مهدي محموديان افشاگر فجايع انسانيكهريزك و زندان رجايي شهر كرج به سلول انفرادي، انتقال حمزه كرمي زنداني سياسي به سلول انفراديبند 209 اوين ، محکومیت فیض الله روشن، شهروند بهایی ساکن ساری به پنج ماه حبس تعزیری و بی خبری از اکبر حسن زاده مسئول شاخه زرند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بخشی از گزارشات منتشره در این حوزه بوده است


کارگران ريسندگی کاشان در اعتراض به 32 ماه حقوق معوقه و بازنشست نمودن چهارصد نفر از کارگران این شرکت تجمع اعتراض آمیزی مقابل فرمانداری برگزار کردند. این شرکت 1200 کارگر دارد که از ابتدای سال جاری تاکنون در اعتراض به عدم دریافت حقوق معوقه خود دست به اعتصاب زده و شرکت را تعطیل کردند.


جمعی از کارگران کارخانه گندله سازی و هماتيت مجتمع سنگ آهن گل گهر سيرجان از روز يکشنبه تا امروز چهارشنبه21 ارديبهشت 1390 در اعتراض به آنچه که اخراج بی دليل می خواندند، مقابل درب کارخانه تجمع کردند.اين اعتراض در روز سه شنبه به همراه خانواده هايشان با حضور در مجتمع گل گهر همراه بود که شب را نيز در همانجا سپری کردند.در روز چهارشنبه در ادامه اين اعتراضات، برخی از کارکنان اداری ساختمان 45 گل گهر نيز در حمايت از کارگران اخراجی به آنها پيوستند.


چهار فعال کارگری بازداشت شده سنندج یدالله قطبی، خالد حسینی، غالب حسینی و وفا قادری که مدتی بود به اداره اطلاعات احضار و بازداشت شده بودند، در پی اعتراضات وسیع بین المللی و همچنین تجمع خانواده های کارگران و فعالین کارگری سرانجام در روز چهارشنبه 21 اردیبهشت ماه آزاد شدند. در همین رابطه محمود صالحی فعال کارگری که خود مدتها در زندان به سر می برد در نامه ای خطاب به دبیر کل آ تی یو سی ضمن تشریح وضعیت فعالین کارگری در ایران از این اتحادیه تقاضا کرد تا ضمن اعتراض به ممانعت دولت جمهوری اسلامی از ایجاد تشکل های مستقل کارگری، خواستار آزادی بی قید و شرط همه فعالین کارگری و اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری شوند.


26زندانی سياسی حوادث پس از انتخابات با نوشتن شکايت نامه ای خطاب به رياست «هيات نظارت مرکزی بر حسن اجرای قانون احترام به آزادی های مشروط و حفظ حقوق شهروندی»، از برخوردهای غيرانسانی وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران با آنها در مراحل مختلف بازداشت، بازجويي، محاکمه و حبس شکايت کرده اند و هم زمان با سالگرد تصويب قانون احترام به آزاديهای مشروع حقوق شهروندي، خواستار رسيدگی به اين شکايت شده اند.اين زندانيان هم اکنون در بند۳۵۰ اوين، دو الف اوين، زندان رجايی شهر و زندانهای خوزستان به سر می برند.


در ادامه واکنش ها نسبت به انتقال ناگهانيِ تعداد زيادی از زندانيان سياسی زن به زندان مخوف قرچك ورامين، تشکل مدنی«مادران پارک لاله» (عزادار)، با صدور بيانيه ای نسبت به بوجود آمدن “کهريزکی ديگر” هشدار داده و خواهان آزادی تمامی زندانیان سیاسی، لغو مجازات اعدام و محاکمه علنی و عادلانه آمران و عاملان جنایات سی و دو سال گذشته شدند


دانشجویان دانشگاه آزاد سنندج به نشانه اعتراض به اعدام فرزاد کمانگر و چهار فعال سیاسی دیگر با دستبند و لباس سیاه در دانشگاه آزاد سنندج حاضر شدند و به یاد و احترام فرزاد کمانگر معلم اعدامی یک شاخه گل به اساتید دانشگاه تقدیم کردند


در پی اعلام روز بیست و پنجم اردیبهشت ماه به عنوان روز سراسری اعتصاب در اعتراض به فضای امنیتی حاکم بر دانشگاهها و حمایتهای بسیار وسیع و گسترده دانشگاهها، اساتید، مادران صلح کردستان و بسیاری از فعالین، فضای امنیتی شدیدی در اکثر دانشگاههای کشور حاکم شد. ولی با وجود جو بشدت پلیسی و ممانعت از ورود برخی دانشجويان به دانشگاه های مختلف مانند دانشگاه امير کبير، حرکتهای اعتراضی در حد امکان در دانشگاهها صورت گرفت دانشجويان دانشگاه تهران با تعطيلی برخی از کلاس ها اعتراض خود را نسبت به جو امنيتی حاکم بر دانشگاه اعلام داشتند.دانشجويان و استادان دانشگاه آزاد ساری و قائم شهر درمحل دانشگاه تجمع کردند. دانشجويان دانشگاه مشهد صبح روز 25اردیبهشت در دانشگاه تجمع اعتراضی کردند ولی پیش از آن سردر دانشگاه مشهد توسط دانشجویان به رنگ سبز در آمده بود. همچنین در دانشگاه مازندران از چند روز قبل دانشجویان اقدام به پخش اعلامیه کرده و اعلام تحصن کرده بودند. در اصفهان نیز تعدادی از دانشجويان دانشگاه صنعتی اصفهان صبح روز يکشنبه، در مقابل مجتمع تالارهای اين دانشگاه دست به تحصن زدند.


یک هيأت پارلمان اروپا که به عراق سفر کرده بود، هشدار داد که اگر برای کاهش تنش در اردوگاه اشرف فورا اقدام نشود، احتمال وقوع يک “قتل عام تازه” و خطر کشتاری “به سبک سربرنيتسا” وجود دارد. حدود 3500تن از اعضای سازمان مجاهدين خلق ايران در اين اردوگاه در شمال بغداد زندگی می کنند.


دبيرکل فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل، در نامه ای به علی خامنه اي، نسبت به وضعيت جسمی نامناسب منصور اسانلو و رضا شهابي، دو فعال سنديکايی زندانی در ايران، هشدار داد و خواهان درمان و آزادی سريع اين دو شد.


علیرغم مخالفت مجلس و غیر قانونی خواندن روند ادغام وزارتخانه ها محمود احمدی نژاد سه وزارتخانه را ادغام کرد احمدی نژاد در واکنش به انتقادات مجلس شورای اسلامی به شدت به مجلس و بخصوص رئیس مجلس لاریجانی حمله کرد.احمد جنتی رئیس شورای نگهبان نیز با ارسال نامه ای به رئیس مجلس حمایت خود را از لاریجانی اعلام کرده و اظهار داشت که هرگونه تغییری در مسئولیت و اختیارات قانونی و نیز ادغام وزارتخانه ها باید به تصویب مجلس برسد. دولت احمدی نژاد تاکنون زیر بار این تفسیر شورای نگهبان نرفت و همچنان بر ادغام وزارتخانه ها تاکید دارد

7 maj 2011

خبرنگاران سبز.اطلاع رسانی کنيد / افشای نحوه کشته شدن شهيد تاسوعای ۸۸ ، سينا آرامی






جنايتی ديگر از حامیان ولایت درنظام جمهوری اسلامی که يزيدوارجوانان اين مرز و بوم را با بيرحمی و قصاوت قلب به شهادت رسانده اند . وطيفه تک تک ما اطلاع رسانی بدون درنگ و بازگو کردن اين جنايات در بیرون از محیط وب است. لطفا برای کمک به ديگر دوستان سبز زندانی امان که در اسارت نظام اسلامی جانشان در خطر است، در آستانه کودتای نظامی با تهيه تصاوير و ويديوهای فراوان از جنايات اين حکومت ضد اسلامی و انسانی اقدام کنيد .

سايت جرس به نقل از يکی از دوستان شهيد سينا آرامی شهيد تاسوعای ۸۸ که در حسينيه جماران در پی يورش وحشيانه نيروهای لباس شخصی حامی خامنه ای به عزاداران، دستگير، مورد ضرب و شتم و سرانجام همان شب به بدترين حالت ممکن به شهادت رسيد را منتشر کرده است که بايد به اين اسلام و مجريان و طرفداران غافل علی خامنه ای لعنت ابدی فرستاد.

نامه يکی از دوستان بسيار نزديک شهيد گمنام سبز : سينا آرامی :

من يکی از دوستان بسيار بسيار نزديک سينا آرامی هستم. من و سينا برای سخنرانی خاتمی به حسينيه جماران رفته بوديم که با نيمه کاره ماندن سخنرانی و حمله وحشيانه بسيجی ها به حسينيه و شکستن شيشه ها و ضرب و شتم مردم توسط بسيجی ها سينا در صدد فيلم برداری از صحنه بر آمد که مورد توجه بسيجی ها قرار گرفت که پس از کتک زدن سينا با باتوم او را به يک ون انتقال دادند. فردای آن روز يعنی روز عاشورا خبر فوت سينا به خانواده اش داده ميشود و به آنها گفته ميشود چنانچه اين ماجرا رسانه ای شود فرزند ديگر آنها را خواهند کشت که همين باعث ترس و سکوت خانواده شان ميشود و از دادگاهی کردن پرونده فرزندشان خودداری ميکنند.

از طرفی عمق اين فاجعه به حدی بود که مردم لنگرود گيلان تحت تاثير قرار گرفته و خواستار قصاص قاتل سينا شدند که بسيجی ها از ترس افزايش اعتراضات محل سکونت خانواده وی را به اجبار از لنگرود به کرج انتقال دادند. اين رژيم هر کاری را برای خفه نگهداشتن مردم انجام داده است چه برسد به خانواده اين شهيد ... احتمال اذيت و آزار خانواده و دوستان وی توسط رژيم هست و اميدوارم مرا درک کنيد. و اگر من به افشا اين شهيد گمنام پرداختم به خاطر دوستی نزديکيست که با هم داشتيم و سکوتم باعث عذاب وجدانم ميشد. زمانی که من برای تدفين سينا به وادی لنگرود رفتم آثار ضربه باتوم به سر ديده ميشد و همچنين شلاق با کابل نيز مشهود بود و کنده شدن ناخن های دست و پا نيز معلوم بود و سوراخ هاهی مانند سوراخ مته در استخوان های سينا مشخص بود و از همه وحشتناک تر خالی شدن شکم وی که به دليل شليک گلوله از پهلوی راست و خروج آن از پهلوی چپ بود.

خواهشا با اعلام و رسانه ای شدن اين شهيد ماهيت رژيم تشنه به خون جوانان بيدار ما را آشکار کنيد تا همه بفهمند که رهبری که ادعای حکومت علی را دارد حتی دادگاهی برای گرفتن حق اين شهيد برگذار نميشود .

4 maj 2011

مرگ سیامک پورزند؛ رژیم اسلامی بی‌رحم ‌ترین حکومت جهان

بیانیه گزارش‌گران بدون مرز
: مقامات مسئول ایران مسئول مرگ سیامک پورزند هستند
گزارش‌گران بدون مرز تاثر و تاسف خود را از مرگ سیامک پورزند روزنامه‌نگار پرسابقه و چهره‌ی فرهنگی ایران اعلام می‌کند.
پس از ده سال زندان و حصرخانگی، ممنوع خروج بودن از کشور و جدایی از فرزندان و همسرش، سیامک پورزند در تاریخ ٩ اردیبهشت ١٣٩٠ به زندگش‌اش پایان داد. ما مقامات جمهوری اسلامی ایران را مسئول مرگ و اقدام تاسف‌بار سیامک پورزند می‌دانیم. علیرغم درخواست‌های مکرر خانواده و سازمان‌های مدافع حقوق بشر و از جمله گزارش‌گران بدون مرز از همه‌ی مقامات وقت و کنونی جمهوری اسلامی ایران، روسای جمهور محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد، مسوولان دستگاه قضایی آیت‌الله محمود هاشمی شاهرودی و صادق لاریجانی، این مقامات هیچگونه مساعدتی برای تغییر شرایط و کمک به وضعیت وی انجام ندادند. مرگ سیامک پورزند نشان داد که نظام جمهوری اسلامی ایران از بی‌رحم‌ترین حکومت ها جهان نسبت به روزنامه‌نگاران است
گزارش‌گران بدون مرز مراتب تسلیت و همدردی خود را با خانواده پورزند، دختران و همسرش، وکیل سرشناس مهرانگیز کار اعلام می‌کند.
سیامک پورزند فعالیت‌های مطبوعاتی خود را در در سال ١٣٣١ با همکاری با روزنامه باختر امروز آغاز کرد. درسال‌های پیش از انقلاب با بسیاری از نشریات وزین فرهنگی از جمله پیک سینما، سپید وسیاه و فردوسی همکاری داشت. پس از انقلاب و تسخیر قدرت از سوی اسلام گرایان از موسسه کیهان اخراج شد و علیرغم تضیقات و فشارهای حذفی سیامک پورزند به همکاری با نشریات خصوصی پرداخت. چند سال بعد مسئولیت مجتمع فرهنگی هنری تهران را بر عهده گرفت، در پی به قدرت رسیدن رئیس جمهور اصلاح‌طلب محمد خاتمی و آغاز انتشار روزنامه‌های اصلح‌طلب وی با بسياری از این روزنامه‌های همکاری کرد
سیامک پورزند در ١٠ آبان ماه ١٣٨٠ ، توسط نيروهای امنيتی به هنگام ترک منزل خواهرش ربوده شده بود، به مدت چهارماه، محل بازداشت وی مخفی نگاه داشته شد. سیامک پورزند در همه مدت بازداشت خود از حق مشورت با وکیل و درمان پزشکی محروم بود. ماه‌های متمادی در سلول انفرادی بسر برد، شکنجه و فشارهای جسمی و روحی شدیدی را متحمل شد. وی مجبور شد تا در مصاحبه تلویزیونی و جلسات دادگاه همه اتهامات علیه خود را بپذیرد.
١٣ اردیبهشت ١٣٨١ يک دادگاه « ويژه » سيامک پورزند را به اتهام « اقدام بر عليه امنيت کشور و ارتباط با سلطنت طلبان و ضد انقلاب در خارج از کشور» به یازده سال زندان محکوم کرد. این حکم از سوی دادگاه تجدید نظر در تاریخ ١٦ تیرماه تائید شد. مهرانگیز کار در همان زمان با انتشار نامه‌ای سرگشاده اعلام کرده بود که همسرش در سلول‌های انفرادی زندان اوین نگاهداری می‌شود و نسبت به وضعیت او هشدار داده بود. پزشکان بیمارستان امام خمینی تهران نیز تائید کرده بودند که وی " از تغييرات شديد و پيشرفته در ديسکهای ستون فقرات بويژه در ناحيه گردن که بطور دائم باعث ايجاد درد در گردن و کمر میشود رنج می‌برد. با این حال پس از مدتی " مرخصی" دوباره به زندان بازگردانده شد. در فروردين ۱٣٨٣ سيامک پورزند، در زندان دچار حمله‌ي قلبی شد و به مدت ٣٦ ساعت در حالت اغما بسر برد، دوشنبه ٣١ فروردين و در پی حمله قلبی ديگری با پاهای زنجير شده به تخت در بيمارستان مدرس بستری شد 
سیامک پورزند سال‌های آخر زندگی خود را میان زندان، حصرخانگی و بیمارستان گذراند. و همچنان از سوی بازجویان وزارت اطلاعات حضوری یا تلفنی تهدید می‌شد. او یکی از شاهدان بی‌شمار جنایاتی بود که مسوولان امنیتی – قضایی در زندان‌های جمهوری اسلامی مرتکب می‌شوند و به همین دلیل نمی‌خواستند که از کشور خارج شود.
در اسفند ماه ١٣٨٢ سيامک پورزند در یکی از تماس‌های تلفنی با دخترش به وی گفته بود که « مرا به حساب مردن بگذاريد.»بسیاری از روزنامه‌نگاران ایران که هم‌اکنون در زندان و یا با سپردن وثیقه های سنگین در " آزادی موقت" بسر می‌برند، شدیدا بیمار و از حق درمان محروم شده‌اند گزارش‌گران بدون مرز خواهان اعزام فوری گزارشگر ویِژه سازمان ملل به ایران است. قعطنامه تعیین گزارش‌گر ويژه‌ برای بررسی و گزارش از وضعیت حقوق بشر در ایران در تاریخ ٢٤ مارس از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل به تصویب رسیده است

کمپین آزادی حسین رونقی ملکی و زندانیان سیاسی بیمار


کمیته گزارشگران حقوق بشر
 کمپین حمایت از حسین رونقی ملکی و زندانیان بیمار، آغاز به کار کرد
این کمپین به همت گروهی از فعالان دانشجویی، زنان و حقوق بشر و نیز وبلاگ نویسان، و در حمایت از زندانیان بیمار و به ویژه حسین رونقی آغاز به فعالیت کرده است در بیانیه‌ی شروع به کار خود آورده است: « با توجه به وضعیت حسین رونقی ملکی و دیگر زندانیان بیمار، با تشکیل کمپینی در حمایت از آن‌ها، توجه دولتمردان دنیا و نهادهای حقوق بشری را به شرایط ویژه آن‌ها، جلب کنیم.»
گفتنی است، منصور اسانلو، حسین رونقی ملکی، محمد سیف زاده، هاشم خواستار، محسن صفایی فراهانی، مهدی محمودیان، زهرا جباری، فرح واضحان، فاطمه رهنما، ابوالفضل عابدینی نصر، حامد روحی نژاد و هادی عابدخدا از جمله زندانیان سیاسی هستند که با وجود ابتلا به بیماری از دسترسی پزشکی مناسب در زندان برخوردار نیستند و نسبت به شرایط جسمی آنان نگرانی های جدی وجود دارد.
فعالان این کمپین اعلام کرده اند که فعالیت های خود را با تمرکز بر وضعیت حسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس زندانی شروع کرده و به تلاش برای اطلاع رسانی در خصوص زندانیان بیمار ادامه خواهند داد.
متن کامل بیانیه آغاز به کار کمپین حمایت از حسین رونقی و زندانیان بیمار در پی می آید:
حسین رونقی ملکی وبلاگ‌نویس ۲۵ ساله‌ای است که با نام مستعار بابک خرمدین در ایران به وبلاگ‌نویسی می‌پرداخت، وی همچنین در زمینه برنامه‌نویسی و ساخت وبلاگ و عبور از فیلترینگ تخصص داشته و در زمینه مبارزه با سانسور در فضای سایبری ایران تلاش‌های گسترده‌ای انجام داده است. این فعال حقوق بشر آذری زبان، زاده شهر تبریز در ایران است.
رونقی همچنین عضو گروهی به نام ایران پراکسی بود که در زمینه عبور مبارزه با سانسور در فضای مجازی به کاربران ایرانی کمک می‌کرد.
حسین رونقی در تاریخ 22 آذر ماه سال 1388 در منزل پدری‌اش در شهر ملکان تبریز همراه برادرش بازداشت و یک روز بعد از آن به بند 2 الف سپاه در زندان اوین منتقل شد. موارد نقض حقوق حسین رونقی در پروسه‌ی بازداشت و دادرسی از حد شمارش خارج از است:
نگهداری طولانی مدت در سلول‌های انفرادی بند 2 الف،‌ بازجویی‌های طاقت‌فرسا همراه با فشارهای روحی و جسمی، بازداشت یک ماهه‌ی برادر برای فشار بر این وبلاگ‌نویس، عدم امکان ملاقات با خانواده و وکیل برای مدت‌های طولانی، تاخیر در درمان وی که منجر به خطر افتادن سلامت جانی وی شد، صدور حکم 15 سال زندان به خواست نهادهای امنیتی و تأیید آن در دادگاه تجدیدنظر، فشار و تهدید و ارعاب مادر و پدر این زندانی، نوشتن اتهام و تهمت به وی در روزنامه‌ی کیهان قبل از هرگونه محاکمه و… از جمله موارد نقض پی در پی حقوق فردی است که تمام توانش را برای مبارزه با سانسور در فضای سایبری به کار گرفته بود.
در این روزها حسین رونقی ملکی بعد از تأخیر چند ماهه و در حالی که نیاز مبرم به درمان فوری داشت، در بیمارستان به سر می‌برد. رونقی مانند بسیاری از دیگر زندانیان سیاسی در ایران از حقوق ابتدایی خویش حتا برای رسیدگی پزشکی محروم بوده است. مسأله‌ای که دیگر زندانیان سیاسی از جمله منصور اسانلو، هاشم خواستار، محسن صفایی فراهانی، مهدی محمودیان، زهرا جباری، فرح واضحان، فاطمه رهنما، ابوالفضل عابدینی نصر، حامد روحی‌نژاد، هادی عابدباخدا، محمد سیف‌زاده و… با آن در حال حاضر درگیر بوده و سلامتی‌شان در معرض خطر قرار گرفته است.
حسین رونقی ملکی اکنون در حال سپری کردن دوران محکومیت 15 ساله‌ای است که سزاوارش نیست، که زندان سزاوار هیچ‌کس نیست. او به اتهام‌های «عضویت در شکبه ایران پراکسی، توهین به رهبری و رئیس جمهوری از طریق وبلاگ‌نویسی» این حکم را دریافت کرده است.
ما جمعی از فعالان دانشجویی، زنان و حقوق بشر و وبلاگ‌نویسان گردهم جمع شده‌ایم با توجه به وضعیت حسین رونقی ملکی و دیگر زندانیان بیمار، با تشکیل کمپینی در حمایت از آن‌ها، توجه دولتمردان دنیا و نهادهای حقوق بشری را به شرایط ویژه آن‌ها، جلب کنیم. ما بر این باوریم که جای حسین رونقی ملکی در زندان نیست و حکم صادر شده علیه او نهایت بی‌قانونی است، بر این باور عدم رعایت حقوق انسانی حسین رونقی و دیگر زندانیانی که با بیماری در زندان سپری می‌کنند را ظلمی مضاعف می‌دانیم و خواستار آزادی یکایک آن‌ها هستیم.
این کمپین با حمایت همه جانبه از حسین رونقی آغاز به کار کرده و تلاش می‌کند در ادامه از حقوق زندانیانی که سلامت آن‌ها در زندان در خطر قرار دارد دفاع کند.

3 maj 2011

هجوم مأموران امنیتی به منزل دانشجوی محروم از تحصیل

منزل پدرام رفعتی دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه امیرکبیر دیروز و امروز مورد هجوم مأموران امنیتی قرار گرفت.
به گزارش دانشجونیوز ماموران با لباس شخصی با قصد بازداشت پدارم رفعتی را داشتند اما به دلیل عدم حضور وی در منزل موفق به بازداشت وی نشدند.
پدرام رفعتی اسکویی دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه امیرکبیر، که به اتهام شرکت در راهپیمایی ٢۵ خرداد به ٢ سال حبس تعزیری محکوم شده است، در خطر بازداشت توسط مأمورین امنیتی و انتقال به زندان قرار دارد. 
این دانشجوی سابق مهندسی مکانیک دانشگاه امیرکبیر، یک بار در سال ۸۶ توسط وزارت اطلاعات و بار دیگر پس از راهپیمایی ٢۵خرداد سال ۸۸ توسط سپاه پاسداران بازداشت شد. وی در شعبه ١۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به ٢ سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در شعبه ۵٤ تجدید نظر تأیید شد. 
بر خلاف روال قانونی، پس از یک بار احضار به زندان توسط دایره اجرای احکام اوین، مأموران برای بازداشت وی به درب منزل مراجعه کرده اند، که این امر احتمال بازداشت مجدد وی با اتهام امنیتی و باز شدن پرونده جدیدی برای وی و در نتیجه خطر صدور حکم سنگین تربرای این فعال دانشجویی را تقویت می کند. 
پیش از این در ٢٢ بهمن ماه سال ۸۸ چند مأمور لباس شخصی با هجوم به منزل پدری پدرام رفعتی درصدد بازداشت وی بودند که به علت حضور نداشتن وی در منزل، موفق به این کار نشدند.